آینده مهندسی و ارزشآفرینی
در طول دو سده اخیر، بشر همواره میخواسته به یُمن گسترش فناوری و صنعت پیشرفت کند و در این زمینه، از ابزار مهندسی و مصرف منابع طبیعی بهره برده است. توسعهای که با ایجاد اخلال در نظام طبیعی و مصرف مواد تجدیدناپذیر انجام گرفته، اگرچه مزین به لبخند گروهی از انسانها در برخی کشورها در رسانههای مجازی است، نتوانسته فراگیر، همهجانبه و پایدار باشد.
باید تاکید کرد که در شرایط بهوجود آمده، عواملی مانند درک ناصحیح از توسعه، ناتوانی دولتها از برنامهریزی درست و کشمکشهای سیاسی و اجتماعی دخیل بوده و مهندسان بسیاری در مقابل این جریان نامبارک ایستادهاند و برای آن خون دلها خوردهاند و برخی نیز ابزار دست زیادهخواهیها و اشتباهپنداریها شدهاند. مساله اصلی این است که اگر بهزودی با این ناهماهنگی مقابله نشود و این روندها معکوس نشود، بدونشک جامعه دچار مخمصه خواهد شد. بهنظر میرسد، مهندسی امروز دو ویژگی «عدمشمول» و «عدمارزش» را به ارمغان آورده است.
مهندسیای که پروژهها، خدمات و محصولاتش را برای همگان طراحی نمیکند
در جامعهشناسی، مفهومی وجود دارد به معنای شمول اجتماعی (Social Inclusion)؛ به این معنا که هر آنچه ایجاد میشود و در اختیار افراد قرار میگیرد، باید برای تمامی افراد، گروهها و طبقات اجتماعی باشد. در صورتی که این مهم فراهم نشود، در آن جامعه طرد یا انزوای اجتماعی (Social Exclusion) وجود دارد. تاکید بیش از حد بر نوآوری در فناوری، موقعیتی متناقض را ایجاد میکند که در آن حجم عظیمی از محصولات و خدمات، برای همه گروههای جامعه طراحی نمیشود. در عوض، بهنظر میرسد پروژههای مهندسی برای تقویت جاهطلبیهای فنی و مالی موسسات بزرگتر ایجاد شدهاند. بهعنوان نمونه، بسیاری از زیرساختهای کاری مدرن (سیستمهای بازپرداخت آنلاین، نرمافزار مدیریت دوره، سوابق پزشکی الکترونیکی) برای استفاده عموم افراد بسیار دشوار است و لزوما برای کمک به تمام گروههای مردم در انجام کارهایشان طراحی نشده است.
فناوریهای پیچیدهای که تلاش میکنند کار انسان را خودکار کنند، مشکلاتی دارند که طی دههها مورد شناسایی قرار گرفتهاند؛ بهعنوان مثال، تعریف نقشهایی مانند نظارت بر خودکارسازی حتی برای افراد بسیار با انگیزه، عملکرد نظارت بصری را پس از حدود ۳۰ دقیقه بهطور قابلتوجهی کاهش میدهد، آسیبپذیر است و در نتیجه در موقعیتهای پیشبینینشده منجر به شکست کار میشود. انسانها ممکن است بیش از حد به اتوماسیون متکی شوند و از آن بهطور نامناسب استفاده کنند و آنهایی که نمیتوانند چرایی کاری که اتوماسیون در حال انجام آن است را تشخیص دهند، ممکن است اعتمادشان را از دست داده و در زمان مناسب از آن استفاده نکنند. این مشکلات، بهرغم ماهیت تثبیت شده خود، تا دوران مدرن تداوم داشتهاند. با توجه به ماهیت پیچیده و غیرقابل توضیح فناوریهای نوظهور و خودمختار، انتظار میرود این چالشها حتی بدتر از نسلهای پیشین شوند.
مهندسیای که فاقد ارزش است
موضوع اصلی و به گمان من، ریشه تمام چالشهای فوق، نبود ارزش در مهندسی است. بنابر تجربه من، اکثر مهندسان (و محققان در این زمینه) دانش و فناوری مهندسی را به خودی خود بهعنوان کالا میبینند که با آوردن آنها به جهان، جامعه و شرایط انسانی را در مسیر پیشرفت قرار میدهد . برای یافتن شواهدی مبنی بر اینکه علم مهندسی ذاتا فضیلتی نداشت و نه تنها هدف محسوب نمیشود، بلکه ابزار بهبود زندگی و تعالی انسانهاست، به جستوجوی تاریخی زیادی نیاز نیست. مشکلاتی که در ابتدای این مقاله بیان شد نیز موید این مطلب است. مهندسی، به خودی خود ارزش نیست؛ بلکه بهواسطه میزان و نحوه موثر بودن بر جامعه ارزشآفرین است.
آیا این آیندهای است که میخواهیم؟
من نمیتوانم به جای هیچ کس دیگری صحبت کنم، اما از مسیری که در آن قرار داریم رضایت ندارم. بهعنوان یک مهندس، این حرفه را دنبال نکردم تا ثمره تلاش فکریام بتواند به بازاریسازی تمامی عناصر جامعه انسانی و مناسبات آنها منجر شود. مهندس نشدم تا به تمرکز ثروت و سوق دادن منابع به سمت بالا کمک کنم و طبقات وسیعی از جامعه را نادیده بگیرم. مهندس نشدم تا به نیروهای قدرتمند کمک کنم تا بیشترین منابع را از نیروی کار انسانی استخراج کنند، یا با اتوماسیون از ارزش آنها بکاهند. مهندس نشدم تا بتوانم چشمانم را بر فجایع زیستمحیطی که توسط صنعتی شدن مداوم جامعه بهوجود میآید، ببندم. مهندس نشدم تا با دمیدن به خاکستر شهرهای غیرانسانی، آتشی در زندگی انسانیها برافروزم. من مهندس شدم؛ زیرا به توانایی علم، عقل، فناوری، و سختکوشی برای ایجاد جامعهای منصفانهتر و عادلانهتر و توانمند ساختن مردم برای زندگی بهتر و رضایتبخشتر باور داشته و دارم.
میدانم که تعداد زیادی از همکارانم در هر رسته مهندسی با من همگرا هستند و برخی نیز ممکن است انگیزههای من را نداشته باشند. اگر با من موافق هستید که ما در مسیر بسیار خطرناکی قرار داریم، ضروری است که از هماکنون به این وضعیت رسیدگی کنیم. خوشبختانه، ما مهندسان حداقل در حال حاضر، اهرمی داریم. دلیل این امر این است که کارفرمایان و سازمانهای دولتی در حال حاضر برای تمامی طرحهای برنامهریزی و مهندسی، به ما وابسته هستند. معتقدم قدرت ما برای اصلاح روندهای موجود بسیار بالاست. پیشنهاد من این است که با اصلاح فرآیند و مسیر مهندسی حول مفهومی که آن را مهندسی انساننگر یا انسانگرایانه مینامم، از این قدرت استفاده کنیم، رویکرد جدیدی که به مهندسان بینش و مهارتهایی را میدهد که برای هدایت جامعه به سمتی بهتر حرکت کنند.
چه باید کرد؟
اگر بپذیریم که «فقدان ارزشها» علت ریشهای شکست مهندسی انسانمحور شده است، باید نظامی ارزشی را برای هدایت کار خود اتخاذ کنیم. ما به ارزشها نیاز داریم! مهندسی انساننگر یا انسانگرایانه، رویکردی ارزشمحور است که در آن تمام مهندسیها باید با هدف بهبود زندگی مردم و پیشبرد اهداف انسانگرایانه انجام شوند. مهندسی انساننگر به صراحت مدلی از قدرت را اتخاذ میکند تا به مهندسان این توانایی را بدهد که جامعه را در جهتهای انسانگرایانه سوق دهند. در نهایت، جهانی که در آن مردم برای ایجاد تغییر و گردهمآیی جمعی برای مقابله با منافع قدرتمندی که بشریت را عقب میاندازند، توانمندتر میشوند. آینده مهندسی باید در مسیر ضرورت ارزشآفرینی و شمول اجتماعی برای همگان قدم بگذارد تا بتواند در جامعه اثربخش شود.