عادتهای عجیب هنرمندان: پابلو پیکاسو
تهدید خریداران تابلو با اسلحه
او بیشتر دوران زندگیاش در خانه خود کبوتر داشت. البته معتقد بود کبوترها پرندههای بداخلاقی هستند و هرگز درک نکرد که چرا آنها را به عنوان نماد صلح انتخاب کردهاند. علاوه بر این عاشق هفتتیرکشی بود، البته فقط برای تفریح! گفته میشود پیکاسو همیشه اسلحهاش را همراه داشت تا زمانی که خریداران تابلوهایش با او بر سر قیمت چانه میزدند آنها را وادار کند که قیمت را خیلی پایین نیاورند. پیکاسو سراسر عمر دیر به بستر میرفت و دیر از خواب بلند میشد. در بلوار کلیشی از ساعت ۲ بعدازظهر در آتلیه را به روی خود میبست و تا دستکم غروب کار میکرد. فرناندا، دوست هفت سالِ گذشتهاش در این میان تکوتنها به حال خود رها بود. در آپارتمان میپلکید و منتظر بود پیکاسو کارش را تمام کند و سر شام با او باشد. سرانجام وقتی او در آتلیه پیش دختر میرفت اغلب مصاحب مطلوبی نبود. فرناندا به یاد دارد که «هنگام شام بهندرت حرف میزد، گاه از اول تا آخر کلمهای بر زبان نمیآورد. کسل بهنظر میرسید، ولی در حقیقت غرق کار خود بود.» دختر ملالت دائمی او را گردن رژیم غذایی او میاندازد؛ پیکاسو بیماری هراس بود و مدتی بود که تصمیم گرفته بود جز آب معدنی و شیر چیزی نیاشامد و فقط سبزیجات، ماهی، شیربرنج و انگور بخورد. آن دو غالبا میهمان داشتند و پیکاسو در حضور میهمانان بیشتر سعی میکرد خوشمشرب باشد. در پذیرایی از میهمان احساسی دوگانه داشت. در دورههای شدید کار از نوعی سرگرمی بدش نمیآمد، در عینحال از مزاحمت زیاد بیزار بود. به پیشنهاد فرناندا یکشنبهها در خانه، بهاصطلاح مینشستند (ایدهای که از گرترود استاین و الیس ب .تکلس یاد گرفته بودند) و بهاین ترتیب در یک بعدازظهر از خجالت دوستان درمیآمدند. ریچاردسن در ادامه مینویسد: بههرصورت «این هنرمند بین دلخوری از معاشرت و دلخوشی از مصاحبت در نوسان بود.» از سوی دیگر، نقاشی هیچگاه او را دلتنگ یا خسته نمیکرد. پیکاسو مدعی بود که حتی پس از سه یا چهار ساعت سرپا ایستادن در برابر بوم نقاشی، ذرهای احساس خستگی نمیکند. میگفت: «برای همین است که نقاشها عمر دراز دارند. من همانند مسلمانان که در ورود به مسجد کفشهای خود را درمیآورند، بههنگام کارکردن تنم را بیرونِ دَر میگذارم.
منبع : عادت و آداب روزانه بزرگان / میسن کری / ترجمه حسن کامشاد/ نشر فرهنگ جاوید