عاشق شریعتی و فردین
امروز سالروز تولد ضیاء الدین دری است
منش ضیاءالدین دری را علاوه بر فیلمها و سریالهایش میتوان در گفتوگوهای مطبوعاتیاش نیز دید. وی صادقانه از گرایشهای مختلف در دوران زندگیاش تعریف میکرد و میگفت: «هم دکتر شریعتی را دوست داشتم و هم فردین را. یادم است که میرفتم سخنرانی دکتر شریعتی بعد میرفتم فیلم فردین، چون به هر حال ما را منبسط میکرد، به همین دلیل است که من الآن هم مشکل دارم، میگویم که آنقدر مسائل را پیچیده نکنیم. آنقدر پیچیده نکنیم مسائل مدیریت فرهنگی را.» دری فیلمسازی بود که تجربه زیسته خود را از دوران جوانی تا میانسالی فراموش نکرده بود، از این رو چه زمانی را که به فیلمهای هندی علاقهمند بود و چه زمانی که برخی فیلمهای ممنوعه را میستود، از بیان دیدگاههایش ابراز شرمندگی نمیکرد و همین موضوع را به مسوولان نیز گوشزد میکرد: «جامعه ایران، جامعهای متکثر و متنوع است و در چنین جامعهای، جلب رضایت مردم و کاستن از شکاف فرهنگی قشرهای مختلف، وظیفه سنگین و پیچیدهای است.»
سید ضیاءالدین دری ۲۹ تیر ۱۳۳۲ در محله نواب، چهارراه سالار تهران متولد شد پس از تحصیلات ناتمام در رشته علوم ارتباطات به سینما گرایش پیدا کرد. وی فعالیت هنری خود را با تلویزیون آغاز کرد و با کارگردانی فیلم سینمایی «صاعقه» در سال ۱۳۶۳ به جمع کارگردانان سینما پیوست. غیر از آثار اکران شده او در نیمه دهه هشتاد، دو فیلم «عشق ممنوع» و «من و دبورا» را در لبنان ساخت که این دو فیلم در نوبت اکران عمومی قرار نگرفت. از دیگر آثار سینمایی او میتوان به لژیون، باد و شقایق و سینما سینماست اشاره کرد. وی علاوه بر مجموعههای «کیف انگلیسی» دو سریال دیگر نیز به نامهای «کمند خاطرات» و «کلاه پهلوی» را نیز در کارنامه خود دارد.
دری علاقهاش به سینما را مدیون پدر خود میدانست و تعریف میکرد: «من را میبرد فیلمهای گلادیاتوری، فیلمهای رم باستان و فیلمهای کابویی که آن موقع مُد بود. همه اینها انتخابهای پدرم بود و من از آن فیلمها خوشم میآمد. تا اینکه فیلم دهفرمان اکران شد. پدرم همه بچهها را برد که «زندگی حضرت موسی را ببینید». بلیت در بازار سیاه شده بود پنج تومان. من و پدرم و خواهرهایم رفتیم. یادم هست بیست تومان هم شد. من هم به پدرم اصرار کردم که برویم سینما و این فیلم را ببینیم و فیلمهایی مثل دهفرمان، بنهور و السید انتخابهای من بود.
بعد میآمدیم در محله اینها را اجرا میکردیم. من از بچههای دیگر بیشتر فیلم میدیدم و برای آنها تعریف میکردم. تمام جزئیات فیلم را برایشان میگفتم. بعد هم چادر خواهرهایمان را میبستیم پشتمان و میشد شنلهای رمی و بعد با تختههای جعبه انار شمشیر درست میکردیم و میشدیم گلادیاتورهای کوچک.»
پس از اتمام دبیرستان پای وی به کاخ جوانان باز شد اما در آنجا نیز به شیوه خود رفتار میکرد: «در کاخهای جوانان شروع کردم به نمایشنامه اجرا کردن. تحت تأثیر صحبتهای دکتر شریعتی نمایشنامهای نوشتم تحت عنوان «رگبار در عاشورا» که در کاخ مرکزی جوانان که اعضای آن همه باید دانشجو میبودند، ما آنجا نمایشی را اجرا کردیم که برای اولین بار مکان تئاتر کاخ جوانان برای عاشورا باز بود. بهخاطر اجرای آن نمایش دخترهای مینیژوپ پوشیده میآمدند و زار میزدند. من ملغمهای بودم از مذهب و حالا مدرنیسم و گونهای از دگراندیشی در اسلام سنتی که حداقل در مدرسه اسلامی تجربه کردم و گرایش شدیدی به دکتر علی شریعتی.» وی چنین ترکیب فرهنگی را تا پایان عمر با خود همراه داشت؛ نگاهی که موجب میشد در آثارش حقی برای باورهای دیگر قائل شود. سید ضیاءالدین دری در پی عارضه کبدی در مرداد ۱۳۹۷ برای پیوند کبد به بیمارستان صدرا در شیراز منتقل و عمل پیوند کبد را با موفقیت پشت سر گذاشت اما روز جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ به دلیل عوارض عفونی بعد از جراحی پیوند کبد، درگذشت. مرگ وی با عزتالله انتظامی در یک روز بود.