یادداشتی درباره فیلم «شنای پروانه»، ساخته محمد کارت
نگاه زرد مدیران شهری به حاشیهنشینان

حال باید دید که با گذشت بیش از ۳۰ سال از اولین واکنشهای سینمایی پس از جنگ، به موضوع مهاجرت و حاشیهنشینی، کنش سینماگران امروز به این موضوع تا چه اندازه قادر به ریشهیابی این رویداد و در پی آن راهگشایی برای حل یک مشکل اجتماعی است.
فیلم «شنای پروانه» و بستری که شخصیت هاشم را در فیلمنامه به عنوان یک هنجارگریز معرفی میکند، دلیل مهاجرت او و خانوادهاش را شرایط اقتصادی در نظر میگیرد. هر چند که بنای روایت بر مبارزهای دراماتیک میان قدرتطلبی هاشم و مصیب استوار است؛ اما آنچه شرح وقایع هیجانی فیلم با نگاهی واقعگرایانه دنبال میکند، از جمله اقداماتی است که در قالب بستهای فرهنگی قرار است تا یک قدمی آسیبشناسی جرم و جنایت موجود در محله هاشم پیش برود.
نویسندگان و کارگردان فیلم تلاش دارند با نگاهی واقعگرایانه و شرح جزئیات دقیق، جغرافیایی را به تماشاگر معرفی کنند که ناشناخته و دور از انتظار جلوه کند. این کنش سینمایی، بیشباهت به همان رویکرد تشدید جدا افتادگی حاشیهنشینان نیست. از این رو اینکه بخشی از جامعه تفکیک میشود و تحت عناوینی همچون «حاشیه نشینان» یا «جنوب شهریها» از آنها یاد میشود، نتیجه عملکرد مدیران شهری برای سهولت در اجرای احکام است. حال باید دید «شنای پروانه» طی چه فرآیندی ناخواسته به دام برجستهسازی این فاصله افتاده است.
نویسندگان فیلمنامه «شنای پروانه» در شکل دادن موقعیتهای پیرامون شخصیت اصلی و همراهی تماشاگر با مضمون «جنون یک بودن» موفق عمل میکنند. اما بر خلاف آنچه در پیرنگهای شخصیت محور دیده میشود که همراهی تماشاگر با کنش شخصیت اصلی بهانهای برای فراخوانی او به مضمونی واحد و یک رنگ است، در مهندسی پیرنگ «شنای پروانه»، تمام انرژی روایت به دور نگاه داشتن تماشاگر از دانستههای نویسندگان معطوف است. گویی همواره تماشاگر یک گام پیشتر از شخصیت اصلی گام برمیدارد که این عملکرد، خاص پیرنگهای معمایی و سرگرمیساز است. در واقع اینجا با فیلمنامهای روبهرو هستیم که گاهی مجبور است کنشهای درونی و بیرونی حجت را در مرکز نگاه تماشاگر قرار دهد و گاه داوریهای اخلاقی را در مفاهیمیمثل «مرام و معرفت» برجسته سازد. از این رو سازمندی عناصر روایی دچار تناقضی آشکار میشود. شاید این مشکل بهدلیل اعمال محدودیتهایی است که کارگردان در جهت تلاش برای الصاق برچسبهای اخلاقی به فیلمش ایجاد کرده است. با وجود این روایت، «شنای پروانه» که تاکید مستقیمی بر ویژگیهای رفتاری حاشیهنشینان تهران دارد، ناخواسته به تفکیک پایگاه اجتماعی شهروندان به «جنوب شهریها» و «بالای شهریها» دامن میزند.
اگر قرار باشد با گفتمان سازندگان فیلم «شنای پروانه» جامعه را به گروههای شمایلی تفکیک کنیم، پس اهالی سینما هم «سینماییها» خوانده میشوند.
سینماییها در این گفتمان، هنردوستانی هستند که همواره یک انبار از امکانات گوناگون برای ایجاد جذابیتهای دراماتیک در اختیار دارند.
مثلا در این گروه خاص، بازیگران همواره انبار تقلید و فرورفتن در نقشهای خاص را به کمک تغییر چهره، صدا و لباس به دوش میکشند که در صورت نیاز از آن بهره کافی را ببرند و نویسندگان انباری از تکنیکهای فیلمنامهنویسی که بسته به نوع هدفگذاری سرمایهگذار و تهیهکننده فیلم و شناسایی تماشاگر، این تکنیکها را در قالبهایی هیجانی، روانشناسانه، معمایی، ترسناک و... به کار میبندند. همینطور کارگردان فیلم نیز برای دریافت برچسب شمایلی خود، به انبار مهارتهای برجستهسازی متکی ست. او میتواند با ترفندهای مختلف و بسته به خواسته سفارشدهنده و با استفاده از ابزارهای سرگرمیساز سینما، نگاه تماشاگر را به رفتار هیجانانگیز شخصیتهای فیلم «شنای پروانه» معطوف کند. نتیجه این لحن اشباعشده، ایجاد موانعی است که باعث پنهان سازی بکگراند اجتماعی شخصیتهای فیلم میشود؛ همان ضرورتی که قرار است بازگویی مشکلات اجتماعی به زبان سینما را به هدف اصلی فیلم «شنای پروانه» تبدیل کند.
در واقع اگر سازندگان فیلم شنای پروانه (سرمایهگذار، تهیهکننده، نویسندگان، کارگردان و بازیگران) را بر سکویی در حال سخنرانی تصور کنیم، این سخنرانی برای نظام فرهنگی رایج دو کاربرد بسیار مهم دارد.
کاربرد اول راضی نگهداشتن سرمایهگذاری است که به جای ساختن یک ساختمان، قصد سرمایهگذاری در بستههای فرهنگی شهرداری را دارد. (این امر با بهرهگیری از هیجان تماشاگر که قرار است در مواجهه با بازی بازیگران محبوب در نقش «جنوب شهریها» متاثر شود، به سادگی امکانپذیر است.) و دومین کاربرد، اثبات موضوع «حاشیهنشینی» به عنوان روایتی تکراری در سینما است که ارتباطش به حق و حقوق پایمال شده زنان و مردان مناطق دورافتاده تهران باید تنها در واکنشهای ژورنالیستی دیده شود. با توجه با این دو کاربرد، سخنرانی «شنای پروانه» درواقع قدرت بخشیدن به دستگاههای نظارتی و مدیران شهری برای عملکرد شتابزده در جهت نسبت دادن رفتارهای غیرمدنی به حاشیهنشینان و هموار ساختن مسیر اجرای احکام نسبت به محرومان در بزنگاههای سیاسی سرنوشتساز است. بنابراین همانطور که مبانی فکری مدیران شهری تعیین میکند که چه مناطقی «شهرنشین» خوانده شوند و چه مناطقی «سکونتگاههای غیررسمی»، پس فیلم «شنای پروانه» نیز که بنای روایی و بصری خود را بر این تفکیک استوار کرده است، «جنوب شهریها» را مهاجران غیر رسمی میداند که باید به هر شکلی حضور غیرمدنی و هنجارشکنانه آنها از فرهنگ شهرنشینی پاک شود.