پدر واژگان نو در زبان فارسی
داریوش آشوری امروز ۸۲ ساله میشود
جواد مجابی که ما او را با عنوان شاعر و منتقد ادبی و و منتقد هنرهای تجسمی میشناسیم، در دهه ۴۰ سر کلاس دکترای اقتصاد با داریوش آشوری همکلاس بوده و درباره او میگوید: «سال ۴۲ همکلاس بودیم با داریوش آشوری. استادی کممایه و خودکامه، مطلبی در باب اقتصاد جهانی گفت که درست نبود. داریوش بلند شد و نظر مستدل خودش را بیان کرد که در مقایسه با حرف استاد پذیرفتنیتر بود. استاد که کنفت شده بود، گفت: اینجا کلاس من است و آنچه میگویم درست است. داریوش گفت: اینجا دوره دکترای اقتصاد است و شأن آن اقتضا میکند که گفتوگوی آزاد علمی داشته باشیم. استاد گفت: اینجا من حرف میزنم یا مینشینی و گوش میدهی یا نمیآیی. داریوش کتابهایش را از روی میز جمع کرد و گفت: افتخاری ندارد جایی باشم که نشود در آن آزادانه حرف زد. جسورانه بلند شد و در کلاس را بههم کوبید و رفت و برای همیشه، قید آن دانشکده را زد. داریوش در زندگی فرهنگیاش ثابت کرده که تحمل سانسور عقایدش را ندارد. آزادی اندیشه و بیان برایش حیاتی است. در هر دورهای از زندگی فرهنگیاش کتابهایش یا به آسانی مجوز نگرفته یا خمیر شده است.
اما او نگذاشته ذهنش – خلاف بعضی از معاصران – مجوز بگیرد یا خمیر شود و دیگران این خمیر را شکل دهند. در آن سالهای سیاستزدگی، تنها واکنش علمی نسبت به غربزدگی آلاحمد را آشوری مکتوب کرد با اینکه دوست آلاحمد بود. شیفتگی دوران جوانیاش را نسبت به گفتههای شبهفلسفی فردید – اگرچه با تاخیر – در همین سالها اعتراف کرد و از این استاد و تفکر وی انتقادکرد تا دیگران به چاه میانمایگی نیفتند. امری که به هر دلیل دربارهاش سکوت کرده بودیم. بهترین خاطرات من از آشوری عزیز که در جوانی به شوخی «حکیم قزوینی»اش مینامیدیم مربوط به دوران همکاری ما با مجله «جهان نو» و همسایگی نوشتاری در نشریات دهه چهلوپنجاه میشود. آنچه مرا شادمان داشته و یقینم را به ذهن اندیشهمند و منطقمدار آشوری بیشتر کرده است، خواندن کتاب «رندی حافظ» او و آموختنی دیگر از اوست. آشوری در این اثر، با روشی سنجیده، به محور اصلی اندیشههای فرهنگی حافظ راه برده و بهدرستی نشان داده است که حافظ در فضایی عرفانی، دائم به افسانه آفرینش آدم و رابطه عاشقانه خدا و انسان میاندیشیده است.»