ماجرای نامه سهراب سپهری به کیهان ورزشی
کلمه فوتبالیست را از کجا آوردهاید؟
او در بخشی از این نامه نوشته است: «به مجله شما علاقهمندم، تنها نشریه فارسی است که میخوانم، به اندازه کافی با کتابها و مجلات فرهنگی سروکار دارم . آنچه میخوانم به قلمروی دیگر مربوط است، چون کارم چیزی دیگر است. حاشیه نروم، حرفهایی دارم، از حرفها شروع کنم آن هم به ترتیب و در پی ارقام: کلمه فوتبالیست را از کجا آوردهاید؟ در فارسی کلماتی ساختهایم مثل «فیلمساز». در این جا ریشه یک فعل را گرفتهایم و دنبال یک واژه فرنگی گذاشتهایم، اما در ترکیب این کلمه تابع دستور زبان خودمان بودهایم. شما «فوتبالیست» را از فرنگیها گرفتهاید یا با ابتکار خود ساختهاید؟ نویسندگان شما گاه مینویسند «سنتر فوروارد» و گاهی «سانترفوروارد». یک بار «بریان کید» و بار دیگر «بارایان کید». آیا تلفظ کلمهای واحد آن هم در اینگونه موارد همیشه همان نیست؟
صبح شنبه در «کیهان ورزشی» میخوانیم روز پیش تماشاگران امجدیه ۲۵هزار نفر بودهاند، عصر در صفحه ورزشی روزنامه کیهان، سخن از بیستهزار نفر در میان است. آیا برای تعیین ارقام درست راهی نیست؟ مگر تعداد بلیتهای فروشرفته را نمیتوان پرسید؟ قیمت بلیتهای امجدیه بر چه مبنایی بالا و پایین میرود؟ یک روز پنجشنبه بهای بلیت زیر جایگاه صد ریال است و درست فردای آن روز قیمت آن به دویست ریال میرسد، چه حسابی در کار است؟ اگر اهمیت مسابقه مطرح باشد پس با این همه تیم که بازی هرکدام در سطح خاصی است، قیمت بلیت زیر جایگاه باید پنج ریال و پانصد ریال نوسان پیدا کند، نکند عوامل جدی هم موثر باشد. خودتان میدانید در سرزمینهای دیگر بهای بلیت مسابقات نمیتواند چنین نوسانهای تند و نابهنگامی داشته باشد.
چه میشد اگر ما بهای اشتراک بلیتهای مسابقات را به فدراسیون یا باشگاهها میپرداختیم و آنها بلیت مسابقه را برای ما میفرستادند، چه موانعی در سر راه موضوع اشتراک هست؟ در کشورهای پیشرفته چه میکنند؟ چرا بلندگوی امجدیه قبل از هر مسابقه (چه بزرگ و چه کماهمیت) اسامی بازیکنان و داوران را اعلام نمیکند، مگر این کار چقدر وقت گوینده را میگیرد؟ این را چطور باید یادآوری کرد؟ جمعهها درست در همان وقتی که در امجدیه مسابقه فوتبال در جریان است، تلویزیون ملی فیلم مسابقات فوتبال را پخش میکند. آیا مسوول برنامه ورزشی تلویزیون تا این حد از آنچه در زمینه ورزشی میگذرد، بیخبر است؟ و نمیداند علاقهمندان واقعی برنامه او همان تماشاگران امجدیهاند؟ اگر میسر است این را از راه مجله گوشزد کنید.
آیا بهتر نیست «کیهان ورزشی» هر هفته برنامه مسابقات فوتبال را به اطلاع خوانندگان خود برساند؟ ... چرا هیچ وقت کار یک داور را بررسی نمیکنید و همه جنبههای خوب و بد آن را باز نمینمایید؟ مگر انتقاد درست داوری مجاز نیست؟... با تعصب بیپایه چه باید کرد؟ هم راننده تاکسی طرفدار تیم پرسپولیس است، هم شاگرد بقال، هم دانشجو و هم کارمند اداره. بسیار خوب، هر کس میتواند علاقهاش را به چیزی ببندد، اما علاقه داشتن هم دلیل منطقی میخواهد. اهالی منچستر حق دارند طرفدار تیمهای شهر خود باشند، مردم لیدز بجاست که تیم خود را دوست بدارند، ساکنان چلسی طبیعی است که بیشتر از تیم خود دفاع کنند. اما در شهر شما و من، یک بت همگانی پیدا میشود... و دلبستگی مُسری است و طرفداری، اتفاقی و بیدلیل صورت میگیرد. خواهید گفت: چه اشکالی دارد؟ حرفی ندارد، اما وقتی که در امجدیه نشستهاید، این طرفداری و تعصب محیطی نامطلوب ایجاد میکند و شما نمیتوانید بهدلخواه تماشا کنید...»