موضع یوسا درباره حمله به غزه
نتانیاهو طبع وحشیگریاش را مهار کند
بهترین سوالی که میشود از ماریو بارگاس یوسا پرسید چیست. شما که تنش بین داستان و واقعیت را در آثارتان بررسی کردهاید و پیه سیاست هم به تنتان خورده است. نظرتان درباره ارتباط بین روایت ادبی و ساخت واقعیت سیاسی و اجتماعی در دوره حاضر چیست؟ چه ایدهای در این باره دارید؟
ساخت واقعیت سیاسی و اجتماعی در دوره فعلی بسیار مدیون ایدئولوژیها و بیشتر جهان ایدئولوژیهای مرتبط با داستان است. به موضوع آرمانشهر بسیار پرداختهام که دقیقا تلاشی همچون به بند کشیدن واقعیت، یعنی نظام فکری عظیم روشنفکران، درون داستانهاست، که موجب بروز اتفاقات ناگوار میشود. موضوع دیگر این است که ادبیات کاوشی در واقعیت سیاسی و اجتماعی است، یا اینکه میکوشیم آن را از طریق یک روایت بهتر درک کنیم، که همیشه عمیقتر از یک متن روزنامهای یا یک تحقیق است. یک رمان زمین مینگذاریشدهای است که وزن تمام روبناها را به دوش میکشد.
جنگ
از آثار شما این گونه برمیآید که فرهنگ برای اتحاد و پیشرفت تمدنها به کار میرود، یعنی نوعی آرمانشهر فرهنگی. در حال حاضر با درگیری اوکراین-روسیه و شروع دوباره جنگ اسرائیل-فلسطین، آیا این نظر بیش از حد خوشبینانه نیست؟
معتقدم در روزگار ما اطلاعات کارکرد بسیار چشمگیری دارد. تقریبا ۵۰ سال پیش، جنگها بیپایان بودند و راهی برای خاتمه دادن به آنها وجود نداشت زیرا اطلاعات به این سرعت و گستردگی در دسترس تودهها قرار نمیگرفت. در حال حاضر امکانات فراوانی وجود دارد، گرچه همیشگی نیست. آرمانشهر فرهنگی یک سادهلوحی است و نمونه آن را میتوانیم در نمونههای بسیاری ببینیم. پوتین جنگ را به اوکراین کشانده است و به نظر نمیرسد آماده مذاکره باشد. در مقابل، جنگ بین اسرائیل و فلسطین با توقف حمله اسرائیل چشمانداز محدودتری دارد. امیدوارم اینطور باشد و نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، طبع وحشیگریاش را مهار کند و دست از قتلعام فلسطینیها بردارد.
سارتر
کتاب بعدی شما جستاری در باب سارتر است. بازگشت به فلسفه برای پایان دادن به نویسندگی دلالت بر چه چیزی دارد؟ تحقیقی خواندهام که در آن بحث میکرد که این اقدام برداشتی بدبینانه از جهان واقعی است. تحقیقی بود درباره آثار دیگر نویسندگان.
وقتی در پرو، در موسسه آلیانس، فرانسه آموختم، سارتر تاثیر عمیقی بر من داشت. امروزه آثارش چندان خوانده نمیشود، بهویژه در فرانسه، زیرا او را طرفدار استالین میدانند و تصور میشود که بسیاری از چیزهایی که میگفت در حال حاضر قدیمی، ازمدافتاده و بیاستفاده هستند. اما در دوره خودش نظریات سارتر کمکم کرد تا خودم را از کمونیسمی نجات دهم که برده فرمولهای خاصی شده بود. مرا آزاد کرد. حتی زمانی که در دانشگاه به مدت یک سال در شاخهای از کمونیسم فعالیت میکردم، سارتر به من کمک کرد که از رئالیسم سوسیالیستی صرفنظر کنم، منظورم مارکسیسمی بود که در هنر و فرهنگ کاربرد داشت.
آمریکای لاتین
وقتی از شما درباره آمریکای لاتین پرسیده میشود، همیشه میگویید به دلیل پوپولیسم (عوامگرایی) است. من از منظر مخالف میپرسم. به من بگویید آیا رهبری هست که بتواند آبرو و شرف را به آمریکای لاتین بازگرداند؟
آمریکای لاتین نیازی به سیاستمدار ندارد بلکه محتاج ایدهها و جنبشهایی است که در مسیری درست حرکت کنند. برای من این در آزادی فعالیت، نبود تعصب در روابط اجتماعی و احترام به قوانین و نهادهای حقوقی خلاصه میشود. اعتمادی به فرماندهان نظامی ندارم. جامعه ایدهآل جامعهای است که در آن حتی فرد نام مسوولی را نداند که زمام امور را در دست دارد و حاکم نیز در زندگی مردم زیاد سرک نکشد، مگر در موارد ضروری. در حال حاضر، نظامیان بسیاری در آمریکای لاتین بر سر کارند.
با توصیهای به جوانان مصاحبه را به پایان برسانیم.
توصیه من به جوانان نویسنده این است که بنویسند و در زندگی خود به دنبال چیزهای اصیل باشند. مطمئن هستم در این جستوجو چیزهای بسیاری خواهند آموخت. بهترین نویسندگان این مسیر را طی کردهاند و سرخورده هم نشدهاند. البته باید خیلی زحمت بکشند، این تصور که بتوانند با الهامی ناگهانی و یکباره اثر شاهکاری خلق کنند بیمعنی است. اینگونه موارد در ادبیات بسیار نادر هستند. اکثر ما نویسندگان مجبور بودهایم بسیار تلاش کنیم، همچون کسانی که «مجبور» به انجام کاری بودهاند، همانطور که پیش از این هم گفتهام.