رسیدن به قله از میان صخرهها
امروز سالروز تولد اردشیر کامکار است
این هنرمند که امروز ۶۱ساله میشود، درباره نخستین معلمش توضیح میدهد: «پدرم تکنوازیهای خوب و زیادی در آرشیو رادیو و تلویزیون سنندج داشت ولی چون در شهرستان زندگی میکرد شاید کسی ایشان را آنطور که باید، نمیشناخت. مثلا شاید اگر در تهران زندگی میکرد شرایط طور دیگری میبود. این را هم بگویم که او عاشق سبک صبا بود و خیلی باتکنیک و خوشسونوریته ساز میزد. ایشان کارهای صبا، نی حسن کسایی، تار جلیل شهناز و فرهنگ شریف را خیلی دوست داشت و با دقت و علاقه به کارهایشان گوش میداد. حالا که دارم نوازندههای بزرگ را از نزدیک میبینم به نظرم استیل نوازندگی پدرم کاملا درست بود و آرشهکشی و انگشتگذاری درستی داشت...» اردشیر کامکار در سال ۱۳۶۰ به تهران آمد و نقطهعطف کار هنریاش را باید در همکاریاش با گروههای عارف و شیدا و خوانندگان شهیری چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری جستوجو کرد.
از آن زمان تاکنون همواره برای گسترش هرچه بیشتر قابلیتهای ساز کمانچه کوشیده و با استفاده از تکنیکهای خاص ویولن و پوزیسینهای ویولن روی ساز کمانچه توانسته چهرهای دیگر از این ساز به نمایش بگذارد. همچنین نگاه باز او به مقوله موسیقی و دوری از جزمگرایی را باید از ویژگیهای بارز روحیهاش به شمار آورد. همین عامل باعث شده با نوازندگان دیگر کشورها و فرهنگها بتواند همکاری کند. اردشیر کامکار دراینباره توضیح میدهد: «من خودم یک بار در کانادا این تجربه را داشتم که نوازندهای جیپسی میزد، یکی گیتار کلاسیک میزد، یکی درام میزد و یک نوازنده چینی هم بود که یک ساز چینی میزد. همه اینها نوازندههای درجهیکی بودند. قرار شد که سل ماژور بزنیم همه سل ماژور کوک کردیم که بزنیم. خب اگر تجربه کافی نداشته باشی نمیدانی که باید چی بزنی. بعد همه مردم دست میزنند و به قول معروف میروند روی هوا. خب من چی بزنم؟
آنجا و در آن شرایط که نمیتوانم ردیف میرزا عبدالله بزنم! حالتی از فتاپاشاییِ خودمان را میزدم که مردم هم خیلی خوششان آمده بود. باید نزدیکترین راه را برای آنها پیدا کنم. مثلا شما برای رفتن به قله از راههای صخرهای و صعبالعبور که نمیروید، راه بهتری را انتخاب میکنید تا به قله برسید. یک بار در لندن کنسرتی داشتم. ما داشتیم تمرین میکردیم که او (ماتئوس تساهو ریدیس) آمد ایستاد بالای سر من و تماشا میکرد و بعد از تمرین آمد و مرا در آغوش گرفت و بهاصرار دست مرا بوسید. از دوستان پرسیدم که او کیست؟ گفتند که نوازنده پرتوانی است و لیره (چنگرومی) میزند. وقتی او ساز زد من خودم خجالت کشیدم که چرا او دست مرا بوسیده! این را برای خودستایی نمیگویم. او پسر خیلی محجوبی بود و این منش او را میرساند.
من باید از او یاد بگیرم. ما ایرانی هستیم. مثل کسانی که در گود زورخانه بودند و از همدیگر رخصت میگرفتند، باید از هم رخصت بگیریم و این منش مردانگی و پهلوانانه را یاد بگیریم... اصلیتِ او، یونانی بود که در انگلیس سالها درس خوانده و دکترای موسیقی دارد - البته آن زمان هنوز دکترا نگرفته بود - که آمد من را دید. وقتی ساز زد تازه فهمیدم که چه نوازنده خوبی است. در حالی که حدود بیست سال داشت چقدر خوب ساز میزد. من خیلی خوشم آمد و کمانچهام را کوک کردم و با هم ساز زدیم. او هم خیلی خوشش آمد و از من خواست در یک قرار دیگر باز هم با هم هم نوازی داشته باشیم.» اردشیر کامکار از زمره هنرمندانی است که موضوع اخلاق برای او اهمیت ویژهای دارد. خود در این زمینه میگوید: «همه این کارها در نهایت، فقط عشق است.
من نیامدهام که خودنمایی کنم و بیدلیل خودم را مطرح کنم. البته به نظر من هرکسی کار خوب انجام دهد، طبیعی است که مطرح هم میشود. ولی در مورد خودم باید بگویم بیشتر هدفم آن عشق درونیِ خودم بوده و تا جایی هم که آن عشق در من جاری و شعلهور باشد دوست دارم کار کنم. دوست دارم تا آخر زندگیام یاد بگیرم، حتی ممکن است از شاگردم هم چیزی یاد بگیرم. خاطرم است، ۱۸ سال بیشتر نداشتم و روزی ۱۰ ساعت تمرین میکردم و بهسادگی میتوانستم تمام نواها را اجرا کنم اما وقتی سر کلاس استاد بهاری که مانند پدر دوستش داشتم، حاضر میشدم، بسیار رعایت احوال و جایگاه ایشان را میکردم چنان که اگر استاد تمرینی میداد، بلافاصله آن را اجرا نمیکردم تا به زعم خودم، استاد ناراحت نشود. در هنر به مثابه دیگر حوزهها اخلاقیات اصل است و بر همه امور از جمله پیشرفت و کسب شهرت ارجحیت دارد. مگر میخواهیم به کجا برسیم، هیچکس نمیتواند جای کس دیگری را بگیرد، هرکس استعداد خودش را دارد. هنر ودیعهای آسمانی است و نباید بازیچه شود.»