شعرهای هوش مصنوعی ارزش هنری دارد؟

 چه تفاوت‌هایی میان شعری که توسط انسان نوشته می‌شود و شعری که توسط هوش مصنوعی خلق می‌شود، وجود دارد؟

شعر انسان از تجربه‌های زیسته، احساسات، اسطوره‌ها، فرهنگ زاد بومی، خاطرات و تعاملات عمیق او با جهان اطراف سرچشمه می‌گیرد. یک انسانِ شاعر ممکن است براساس غم، شادی، عشق، یا حتی بحران‌های درونی و بیرونی، اشعار خود را خلق کند. این تجربیات لایه‌هایی از اصالت و حس انسانی به شعر می‌بخشد که به‌سختی قابل شبیه‌سازی است. شعر هوش مصنوعی از طریق الگوریتم‌هایی که بر مبنای داده‌های زبانی آموزش دیده‌اند، تولید می‌شود. این اشعار معمولا بر اساس الگوهای موجود در شعرهای دیگر و بدون تجربه‌های واقعی، صرفا بازآفرینی یا ترکیب عناصر هستند.

 بنابراین، خاستگاه تخیل در شعر هوش مصنوعی به‌جای زیستن و حس کردن، بر داده‌کاوی و پیش‌بینی مبتنی است. شعر انسانی اغلب حاوی لایه‌هایی از عاطفه، معنا و پیچیدگی‌های احساسی است که از درگیری مستقیم شاعر با زندگی ناشی می‌شود؛ نیز واژه‌ها و تصاویر شاعرانه در شعر انسان نه تنها به زیبایی زبان بلکه به انتقال احساسات و مفاهیم عمیق کمک می‌کنند. شعر هوش مصنوعی می‌تواند ساختاری زیبا و از نظر فنی، شبیه شعر انسان انسجام فرمی و ساختاری داشته باشد، اما معمولااز عمق عاطفی کمتری برخوردار است. بنابراین احساسات در این نوع شعر، بازتابی از داده‌های موجود هستند و نه محصول تجربه‌ زیستن. این مساله باعث می‌شود که بسیاری از اشعار هوش مصنوعی برای مخاطبان انسانی فاقد «روح» و «حس حضور انسانی» به نظر برسند. فرآیند خلق شعر در هوش مصنوعی به جای خلاقیت، نوعی «شبیه‌سازی خلاقیت» است.

شعر انسانی معمولا هدفی فراتر از تولید صرف زبان دارد. اما شعر هوش مصنوعی، هرچند ممکن است نوآوری‌های زبانی ارائه دهد، اما این نوآوری‌ها معمولا نتیجه‌ ترکیب مکانیکی داده‌ها هستند و نه واکنشی به تجربه یا احساس. همچنین، هوش مصنوعی معمولا تمایل دارد به‌جای ایجاد ساختارهای زبانی جدید، از الگوهای زبانی موجود پیروی کند. یکی از ویژگی‌های بارز شعر انسانی، توانایی آن در غافلگیر کردن مخاطب است چه از طریق زبان، معنا، یا ارتباطی احساسی. شعر انسان می‌تواند مبهم باشد، چندلایه باشد، یا مفهومی کاملا شخصی و ناشناخته را معرفی کند که مخاطب برای کشف آن تلاش کند. اما اشعار هوش مصنوعی معمولا فاقد همان عنصر غافلگیری و رمزآلودی هستند. اگرچه ممکن است از نظر زبانی زیبا باشند، اما به‌ندرت حاوی چندلایگی یا عمق معنایی واقعی هستند.

 تعریف «شاعر» و «شعر» در عصر هوش مصنوعی چیست؟ آیا شعر تولیدشده توسط هوش مصنوعی می‌تواند به‌اندازه شعری که توسط انسان نوشته شده، ارزش هنری داشته باشد؟ و اگر این شعرها قادر به تقلید احساسات و ساختارهای انسانی باشند، آیا باید جایگاه شاعر و شعر را مورد شک‌و‌تردید قرار داد؟ آیا خود فرایند تولید شعر فارغ از اینکه توسط انسان یا ماشین انجام می‌شود اهمیتی دارد؟

من به این چند سوال شما به طور کلی پاسخ خواهم داد. به نظر می‌رسد با ظهور نسخه‌های پیشرفته‌تر هوش مصنوعی در سال‌های آتی، برای انسانِ شاعر، رقیب‌های متکثری به وجود خواهد آمد که عنوان شاعر را از انسان خواهد گرفت و آن را به الگوریتم‌ها تعمیم خواهد داد. بنابراین تعریف‌ها نیز دستخوش تغییر خواهد شد. در پاسخ به سوال‌های مطروحه اما باید گفت، اگر شعر قادر به برانگیختن اندیشه، احساس و تاثیر بر مخاطب باشد، ممکن است اصالت اثر بیشتر به تجربه‌ای که ایجاد می‌کند بستگی داشته باشد تا به منشأ مولد آن. اگر بنا باشد به‌خاطر ساختار مقلدگونه‌ هوش مصنوعی که می‌تواند شعری بر مبنای کیفیت انسانی بسراید، معیار سنجش را از بُعد ساختارهای زیبایی‌شناسی و ریتوریک شعر کنار بگذاریم، آنچه برای سنجش باقی می‌ماند این است که آیا شعر توانسته موقعیتی ایجاد کند که ما را به تفکر وا دارد. در این فرآیند، به نظر می‌رسد دیگر مهم نیست که چه کسی شعر را گفته، بلکه تنها اینکه چه گفته شده است، اهمیت دارد. بنابراین مجددا به بحث‌های هایدگر و رویکرد او به زبان می‌توان بازگشت. هایدگر بر این باور بود که زبان صرفا ابزاری برای انتقال معنا یا وسیله‌ای برای ارتباط نیست، بلکه زبان همان چیزی است که هستی را آشکار می‌کند.

 او می‌گفت که زبان، خانه‌ وجود است و ما در آن زندگی می‌کنیم، نه اینکه فقط از آن استفاده می‌کنیم. با این نگاه، شعر شکلی اصیل از زبان است زیرا از عمیق‌ترین لایه‌های وجود پرده برمی‌دارد و ما را به تامل و اندیشیدن درباره‌ هستی سوق می‌دهد. اگر شعر، چه از سوی انسان و چه از سوی هوش مصنوعی، قادر به ایجاد اندیشه و واداشتن مخاطب به تفسیر، تامل یا پرسشی بنیادین در مورد هستی و جایگاه خود در جهان باشد، از منظر هایدگر، شاید بتوان گفت که آن شعر دارای ارزش است. اما این ارزش ذاتا مستقل از خالق آن شعر نیست.

 در اینجا دو بحث مهم مطرح است: اگر شعری که توسط هوش مصنوعی خلق شده، در ذهن انسان پرسش‌های بنیادین ایجاد کند یا به او امکان تجربه‌ای تازه از هستی بدهد، می‌توان گفت که آن شعر از منظر مخاطب دارای ارزشی والاست؛ زیرا توانسته زبان را به زعم هایدگر، نه به‌عنوان ابزار، بلکه به‌عنوان آفرینش معنا به ‌کار گیرد. اما اگر به خالق شعر نگاه کنیم، هوش مصنوعی فاقد زیست‌جهان (Lebenswelt) از منظر «هوسرلی» آن است.

هوش مصنوعی به‌عنوان ابزار، نه تجربه‌ای از هستی دارد، نه آگاهی از مرگ، عشق یا زمان. شعرهایی که می‌سازد مبتنی بر الگوها، تقلیدها و بازترکیب‌های زبان انسانی است، نه تجربه و تامل در هستی. بنابراین، از منظر «اصالت»، شعری که هوش مصنوعی می‌نویسد نمی‌تواند همان عمق و حقیقتی را داشته باشد که از شعر انسانی برمی‌آید.