معرفی رویکردی جدید در برنامهریزی استراتژیک
در فضایی که ناپایداری، عدمقطعیت، پیچیدگی و ابهام وجود دارد، ممکن است فرد با خود فکر کند که برنامهریزی استراتژیک معنایی ندارد چرا که احتمال دارد عوامل متعددی دستخوش تغییر شوند. اما این فضا حداقل برای ما ایرانیها کاملا ملموس است و به نوعی در چنین جهانی روزگار میگذرانیم. میتوان به جای ناامید شدن از برنامهریزی، به این نکته توجه کرد که این روش به ما کمک میکند تا اطلاعات کاملی از موقعیت و فضایی که در آن قرار گرفتهایم، داشته باشیم و باعث شود تا بیگدار به آب نزنیم. برای دستیابی به این شناخت میتوانیم در هر یک از جنبههای چهارگانه ووکا (VUCA) سوالات زیر را از خود بپرسیم.
ناپایداری (Volatility): بالاترین و پایینترین نرخ قیمت چه میتواند باشد؟ این تغییر قیمت چقدر سریع میتواند رخ دهد؟ ظرفیت جذب چه مقدار از تغییرات را داریم بدون اینکه تاثیرات مخربی بر جا بگذارد؟
عدمقطعیت (Uncertainty): چه چیزهایی میتواند تغییر کند؟ نشانههای احتمالی تغییر چیست؟ آیا از زمان تغییرات میتوان با خبر بود؟ چقدر سریع میتوان به تغییرات عکسالعمل نشان داد؟
پیچیدگی (Complexity):تا چه میزان ساختار موجود پیچیده است؟ کدام عوامل به هم متصل هستند؟
ابهام (Ambiguity): احتمال کجفهمی، گیجی و غفلت به چه میزان است؟ میدان دید ما نسبت به عوامل داخلی و خارجی به چه مقدار است؟ چه فاکتورهایی تایید میکنند که به اطلاعات بیشتری برای تصمیمگیری نیاز است؟
این سوالات به ما کمک خواهد کرد که غافلگیریهای احتمالی را تشخیص دهیم و بتوانیم یک استراتژی پاسخ مناسب آماده کنیم. این روش کمک میکند که دانش ما از مجهولات ناشناخته به مجهولات شناختهشده تبدیل شود. برنامهریزی استراتژیک یک پروژه معین نیست که بعد از چند روز کار روی آن بگوییم که کار برنامهریزی استراتژیک به خوبی به پایان رسیده است. بلکه همیشه باید یادمان باشد که برنامهریزی استراتژیک یک مسیر است و در این مسیر باید حواسمان به فاکتورهای پیرامونی نیز باشد تا در بزنگاههای حساس، غافلگیر نشویم و بتوانیم در برابر تغییرات از خود عکسالعمل نشان دهیم.
بعد از گذشت چهل سال از معرفی مفهوم ووکا (VUCA) شاید بتوان گفت که عمر این مفهوم به سر آمده است و دنیای کنونی ما را نمیتوان با ابزار چهار دهه قبل تحلیل کرد و خود ابزار نیز باید بهروز شود و ارتقا پیدا کند. اینجاست که مفهوم بانی (BANI) به میان میآید و مضمون آن این است که دنیای امروزی از ووکا (VUCA) به بانی (BANI) تغییر یافته است. بانی مخفف چهار کلمه Brittle به معنای ترد و شکننده، Anxious به معنای آشفته، Non-Linear به معنای غیرخطی و Incomprehensible به معنای غیرقابل درک است. این مفهوم جدید میتواند پاسخگوی مدلهای جدید کسب و کار، چالشهای سازمانها و به طور کل جامعه کنونی باشد.
شکننده صفت بهتری برای دنیای امروزی است چرا که سیستم شکننده از بیرون محکم، استوار و بادوام به نظر میرسد اما با رسیدن به نقطه بحرانی فروپاشی کل سیستم را نتیجه میدهد. این شکنندگی از دو عامل نشأت میگیرد، اولی توجه مطلق سازمانها به بیشینه کردن سود است که آنها را نسبت به محیط پیرامون کور میکند و دومی عدمتمایل برای کنار آمدن با عوامل شکننده درون سازمانی و بیتفاوتی نسبت به آنهاست. در این دنیای کنونی که همه چیز به هم مرتبط است، فروپاشی یک سیستم، نتایج ناگواری را در پی خواهد داشت و به مثابه دومینو منجر به فروپاشی سیستمهای مرتبط با آن خواهد شد (همانند بحران مالی ۲۰۰۷).
طبیعی است وقتی اتفاقی بزرگ و ناگوار رخ میدهد باعث آشفتگی و پریشانی شود. این را کنار حجم زیادی از اخبار بد و حتی دروغ بگذارید که به این آشفتگی دامن میزند و عملکرد فرد و سازمان را تحتالشعاع قرار میدهد. این احساس موجب ریسکگریزی مطلق میشود و قدرت تصمیمگیری را بسیار تضعیف خواهد کرد. سازمانها و جامعه امروزی علاوه بر پیچیده بودن در ساختار، دارای روابط علت و معلولی غیرخطی هستند. یعنی این فرض که در صورت رخداد (الف)، نتیجه (ب) رقم میخورد، همیشه برقرار نیست. این پدیده باعث میشود که در بعضی مواقع تلاش زیاد حاصلی در بر نداشته باشد یا یک تصمیم کوچک، تاثیر بزرگی برجای بگذارد.
غیرقابل درک بودن یک گام از ابهام فراتر است. به این دلیل که ابهام منتج به غافلگیری میشود در حالی که اگر توانایی فهم وجود نداشته باشد اصلا نمیتوان دنبال راهی برای جلوگیری از غافلگیری رفت و هیچ توضیحی برای آنچه در حال رخ دادن است، وجود ندارد. این غیرقابل درک بودن محصول سیل عظیم اطلاعات کنونی است. با این توصیفات جهان بانی (BANI) به واقعیات امروزی نزدیکتر است. اما مقصود از گفتن مطالب فوق دامن زدن به نگرانیها و زیر سوال بردن تدوین برنامهریزی استراتژیک و به صورت خلاصه فلجکردن افراد و سازمانها در قبال تصمیمگیری نبود.
اینها را گفتیم تا این نکته را خاطرنشان کنیم که در مسیر برنامهریزی علاوه بر تلاش برای شناسایی مجهولات و توجه به فاکتورهای پیرامونی که پیشتر ذکر شد، باید به استقامت و انعطافپذیری برای مقابله با شکنندگی، تمرکز روی افزایش توانایی عمل کردن به جای غرق شدن در افکار بد برای مقابله با آشفتگی، تطبیقپذیری برای پذیرش راهحلهای گوناگون و جلوگیری از پدیده وابستگی به مسیر برای مقابله با غیرخطی بودن و در انتها ایجاد شفافیت به عنوان چارهای برای مقابله با غیرقابل درک بودن، نیز توجه کنیم. در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که گرچه برنامهریزی درست در دنیای مدرن غیرقابل دستیابی به نظر میرسد اما میتوان با در نظر گرفتن جنبههای مختلف، پایش پیوسته و اصلاح به موقع به سلامت در مسیر برنامهریزی استراتژیک گام برداشت.