مزایای شغلی بهنفع چهکسی است؟
طراحی رایت شامل جزئیات و مشخصههای فراوانی بود. ساختمانی که او برای شرکت لارکین ساخت، شامل فضای سبز روی پشتبام، چند ناهارخوری ویژه، چند حمام و استخر، یک کلینیک درمانی، یک کتابخانه و یک باشگاه میشد. جمعه شبها کنسرت و یکشنبهها جشن عمومی با پخش تلویزیونی برگزار میشد. با این حال، شاید متمایزترین ویژگی این معماری، سرسرای باشکوه آن بود. نور طبیعی از پنجرههای بزرگ آن به درون میتابید و شباهتی مثالزدنی با یک پاساژ دلباز را رقم زده بود. کلیدواژههای متداول شرکتی قرن بیستم مانند «همکاری»، «صنعت» و «کنترل» روی دیوارهای سنگی حکاکی شده بودند.
در چنین فضای خوش آب و رنگی، طراحی اداری مترقی با مدیریت مردسالارانه آغشته شده بود. کارکنان زن با لباسهای فرم پشت میزهایی مینشستند که در هر ۴ گوشه آن مدیرانی مرد بر کارشان نظارت میکردند. شرکت لارکین فضایی فراهم ساخته بود که هرگونه نیاز کارکنان تامین میشد و در عین حال هر حرکت آنها تحت نظر بود. این طراحی و شیوه مدیریت در زمانهای بود که جنبشهای کارگری در اوج بودند و اعتراضات و اعتصابها قدرت مدیران را به چالش میکشیدند. با این حال، لارکین یک محیط کاری مبتنی بر ایدههای فردریک تیلور (پدر مدیریت علمی) ساخته بود که آن را «ترقی صنعتی» مینامید.
نیکیل ساوال، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی در کتابی به نام محصور (Cubed) به بررسی تاریخچه چنین طراحیها و سبکهای مدیریتی پرداخته است. طبق نوشته او، «آنچه را (در شرکتی مانند لارکین) به عنوان امتیازات رفاهی برای کارکنان نامیده میشد، میتوان با اندکی تخیل، نوعی از کنترل اجتماعی دید.» نکته اینجاست که شرکت لارکین پیشگام رویهای بود که اکنون در دره سیلیکون آمریکا و بین بزرگترین شرکتهای فناوری جهان مانند گوگل رایج شده است. ساختمان اداری و دفتر کار هر شرکت را میتوان یک نوع فناوری دانست؛ یک ابزار که در حالت آرمانی خود به افراد کمک میکند تا کارشان را به بهترین شکل انجام دهند. نکته مهم در مورد دفتر کار، مانند هر فناوری دیگری این است که چگونه استفاده میشود؛ نه اینکه فقط چه قابلیتهایی دارد. دفتر کار میتواند مرکزی برای همکاری یا صحنهای برای تئاتر باشد. میتواند فضایی آرام برای کار عمیق باشد یا محیطی که کارکنان با تقلای فراوان به مدیرانشان اثبات میکنند به قدر انتظار در کار خود سختکوشی دارند.
این موضوع در مورد ساختمانهای اداری پیشرفته لارکین و گوگل و هر شرکت مشابه دیگری مصداق دارد. از دو دهه پیش که گوگل ساختمانهای پیشرفته و پر از امکانات خود را ساخته، همواره چشمانداز وسیع آن به سمت کوههای ایالتی تحسین شده است. کارکنان گوگل بین جلسات کار خود میتوانند در ساحل والیبال بازی کنند، ماساژ دریافت کنند یا از غذاهای رنگارنگ شرکت لذت ببرند. اما در واقعیت، نفع اصلی از تمام این امتیازات و مزایا را خود گوگل میبرد. آنها به این شیوه توانستهاند کارکنان را سر کار نگه دارند (و به جز کاهش نرخ استعفا، بسیاری از آنها تا پاسی از شب را در شرکت میگذرانند). به جز در دره سیلیکون، شرکتهایی از صنایع مختلف هم در حال بررسی میزان بازگشت سرمایه از ارائه چنین مزایای گستردهای به کارکنان خود هستند. به عنوان مثال، کارن هو، یک مردمشناس از دانشگاه پریستون، به عنوان بخشی از پژوهش دکترای خود، در دهه ۱۹۹۰ حدود یک سال را به عنوان یک بانکدار سرمایهگذاری در والاستریت سپری کرد.
او حین کار در آنجا پی برد که دو مورد از مزایای سازمانی (شام و سرویس رایگان به منزل) نقش مهمی در طولانی بودن ساعات کار در فرهنگ بانکداری دارند. در آنجا به طور معمول، اگر کارکنان تا ساعت ۷ شب در شرکت میماندند، میتوانستند به هزینه شرکت شام خود را سفارش دهند. کارن هو در مقالهای به نام انحلال، فرهنگشناسی والاستریت (Liquidated: An Ethnography of Wall Street) نوشت: «بانکداران با توجه به فقدان زمان کافی برای خرید خواربار یا آشپزی، وابسته به این خدمت شرکتها شده بودند و حتی در روزهای خلوتتر که میتوانستند قبل از ۷ شب به خانه بروند، در شرکت میماندند تا شام بخورند.» آنها اگر تا ۹ شب در شرکت میماندند، حق استفاده از سرویس رایگان به منزل را هم داشتند. طبق تحلیل هو، نه تنها شام و سرویس رایگان بانکدارها را تا دیروقت در محل کار نگه میداشت، ابزار دیگری به نام بلکبری (موبایل رایج آن زمان در والاستریت) «آنها را حتی در خانه یا تعطیلات نیز به دفتر کار زنجیر میکرد.»
با آنکه دیگر خبری از بلکبری نیست، زنجیرهای دیجیتال پا بر جا هستند. اپلیکیشنهای ارتباطات کاری، کارکنان را در حالت دائمی نیمه متصل نگه داشته است؛ حالتی که خواب کوسه با یک چشم باز را تداعی میکند. آیا میتوان ادعا کرد که همواره از ابزارها و فناوریهای کاری به شیوه مورد انتظار آنها استفاده میشود؟ آیا از آنها جهت عمیقتر کردن کار و آرامش و ایجاد تعادل بین کار و زندگی کارکنان استفاده میشود؟
برگرفته از کتاب: شغل کافی / نوشته: سیمون استالزوف