ساختن و حفظ زندگی چندبعدی خود شما
تعاملات خود را ساختاربندی کنید. شبکه متنوعی از دوستان و ارتباطات داشته باشید و این تعاملات را به گونهای برنامهریزی و چارچوببندی کنید که ماندگار شوند. مثلا میتوانید فعالیتهای مربوط به گروههایی را که برایتان مهم هستند، در تقویمتان مشخص کنید و آن زمانها را محترم بشمارید. این فعالیتها میتوانند شامل ماهانه دو بار شام بیرون، ماهی یک بار تئاتر، بازی هفتگی تنیس یا بسکتبال، پیادهروی روزانه یا تعطیلات سالانه باشد.
نکته اصلی این است که این زمانها را مقدس بدانید و به آنها پایبند باشید، نه اینکه با کوچکترین موضوعی آنها را کنسل یا حذف کنید. در حالت ایدهآل هرکدام از این تعاملات باید بیش از یک هدف را محقق کنند.
با جریان زندگی همراه شوید. لازم نیست در ساختاربندی و برنامهریزی یک زندگی چندبعدی خیلی به خود سخت بگیرید. برخی زندگی را کمی سادهتر میگیرند و اجازه میدهند زندگی روانتر پیش برود و اتفاقاتش را با آغوش باز میپذیرند. برای این کار باید بتوانید از فرصتهای ناگهانی زندگی استفاده کنید، نه اینکه برای نرسیدنها و نتوانستنها آنها را بهانه کنید یا حتی عذر و بهانه بیاورید که به درد شما نمیخورند.
از برنامههای جایگزین استقبال کنید. به عنوان مثال همه ما میدانیم که وقتی میخواهید گروهی از افراد مشخصی را به هوای شام یا فعالیت مشترکی دور هم جمع کنید، چقدر زمانبر است و احتمالا در نهایت ناامید میشوید و برنامه لغو میشود، چون نمیشود تمام آن افراد را دقیقا سر یک ساعت مشخصی دور هم جمع کرد. اما به جای اینکار میتوانید کاری را انجام دهید که یکی از مصاحبهشوندههای ما برایمان تعریف کرد.
او برای طیف وسیعی از دوستانش دعوتنامه شامی به این مضمون ارسال کرد که «ما در این روز دور هم جمع میشویم که چیزی بخوریم و به موسیقی گوش دهیم. کسی میآید؟»
رویکرد قابل پیادهسازی و بسیار خوبی بود. او به ما گفت: «ما هیچوقت یک گروه ثابت نداشتیم. هربار افراد متفاوتی حاضر میشدند و گاهی اشخاصی در جمعمان شرکت میکردند که من اصلا انتظارش را نداشتم، اما هربار برنامه خوبی از آب درمیآمد و به من کمک کرد دوستهای تازهای پیدا کنم.»
نهایت لذت را از لحظات ببرید. راههایی پیدا کنید تا از لحظات کوچک و گذرای زندگی لذت ببرید. آگاهانه تصمیم بگیرید که با آدمها باشید و وقتی در کنارشان هستید، با تمام هوش و حواستان در لحظه حضور داشته باشید، حتی اگر برای چند لحظه کوتاه باشد.
یکی از مدیران مصاحبهشونده برای ما تعریف کرد برای رسیدن به کلاس سوارکاری دخترش، مسیر نیمساعتهای را با هم در ماشین هستند که این زمان برای او بسیار مغتنم و ارزشمند است؛ چون از هر دری صحبت میکنند و از اتفاقات دنیای دخترش آگاه میشود. این تنها زمانی در هفته است که میتواند اوقات دونفرهای را با دخترش بگذراند و از این زمان نهایت استفاده را میبرد.
یک راه ساده دیگر این است که بعد از فعالیتهایی مثل کلاسهای ورزشی یا رویدادهای موسیقی محلی هول رفتن نباشید. کمی صبر کنید و با دیگران معاشرت کنید. اینکار روش فوقالعادهای برای ارتباط صمیمانه و غیررسمی با آدمهایی است که ممکن است دیدگاه متفاوتی نسبت به زندگی داشته باشند.
دیدگاهتان نسبت به زندگی را وسیعتر کنید. خیلی از ما برای درددل و حمایت عاطفی به نزدیکترین عزیزانمان تکیه میکنیم. در صورتی که اینکار به جای اینکه تابآوری ما را بیشتر کند، ناخواسته باعث تقویت احساسات منفی همچون دلسوزی برای خود میشود و به خشممان هم دامن میزند. برای جلوگیری از چنین اتفاقاتی با افرادی خارج از دایره دوستان نزدیک و اعضای صمیمی خانواده ارتباط برقرار کنید.
حواستان باشد که این توصیهها فقط برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی نیستند، هرچند برای بعضی از مصاحبهشوندههای ما تعادل بین کار و زندگی هم از جمله فواید حائز اهمیت این مسیر بود. در حقیقت، برخورداری از یک زندگی چندبعدی که ریشه در ارتباطات واقعی و خالصانه با دیگران دارد، برای رفاه و سلامتی ما حیاتی است. ارتباط با دیگران، چه به صورت رسمی و چه غیررسمی، زمینه رشد ما را چه در کار و چه در هویت شخصی خودمان فراهم میکند.
دکتر جوئل سالیناس، متخصص مغز و اعصاب میگوید: «تعامل با دیگران مغز شما را تمرین میدهد - درست مثل تمرین دادن گروه هماهنگی از عضلات - تا برای مدیریت واکنش، پاسخ و احساسات خود مدارهای مغزی تازهای بسازد.»
البته این ارتباطات جنبه مثبت دیگری هم دارند و آن کاهش بار فشارهای عاطفی است. در یک زندگی چندبعدی، بارهای عاطفی هریک از ابعاد زندگی کمتر روی ما سنگینی میکنند.
سالیناس میگوید: «وقتی در میان افرادی باشید که توجه شما را تمام و کمال به گونهای مثبت به خود جلب میکنند، کمتر احتمال دارد به مشکلاتتان فکر کنید یا دچار نشخوار فکری شوید.»
شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد حضور در کنار دیگران میتواند خلاقیت حل مساله را افزایش دهد و از عوارض جسمی استرس همچون فشار خون بالا بکاهد. در چنین فضایی بیشتر احتمال دارد با خود بگویید: «من تنها کسی نیستم که این تجربه را داشته» یا
«دیگران نسبت به من به مراتب شرایط سختتری دارند». چنین ارتباطی به شما کمک میکند فشارهای کوچک را در حد و اندازه واقعیشان ببینید و از کاه برای خود کوه نسازید.
در نهایت به گفته سالیناس داشتن یک زندگی چندبعدی و غنی به این معناست که هویت شما فقط و فقط بسته به یک مساله
- مثلا کار یا نقش مادریتان- نیست.
تحقیقات نشان میدهد افرادی که در دهه بیست و اوایل سیسالگیشان عملکرد فوقالعاده بالایی دارند و موفق عمل میکنند، اغلب در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند و سالیناس میگوید علتش این است که ابعاد دیگری برای زندگی خود نساختهاند.
سالیناس میگوید: «هویت چنین افرادی رفته رفته بیشتر و بیشتر با کار گره میخورد که یعنی اتفاقات مثبت در محیط کار میتوانند فرد را بسیار هیجانزده کنند و کوچکترین اتفاق منفی میتواند افت روحیه شدیدی را در پی داشته باشد و او را به هم بریزد.»
کارهای سادهای مثل ارتباط با دیگران، داشتن مکالمات دوستانه و غیررسمی، به اشتراکگذاری علایق مشترک یا حتی دیدن دنیا از دریچهای نو میتواند پادزهر قدرمندی در برابر زهر فشارهای کوچک روزمره باشد. اما هرچه در زندگی پیش میرویم، آنقدر درگیر کارهای ریز و درشت میشویم که معمولا بسیاری از فعالیتها و روابطی را که روزگاری از آنها لذت میبردیم رها میکنیم؛ چون زیادی سرمان شلوغ است!
منبع: کتاب The Microstress Effect