فرصت بازسازی پسازلزله در کرمانشاه
نیروهای نظامی، نهادهای دولتی و استانی و به ویژه هلال احمر هم به نوبه خود وارد عمل شدند تا عملیات امداد و نجات را به اجرا درآورند. زلزله آبان ماه کرمانشاه، بار دیگر به ما ایرانیان یادآوری کرد که سرزمین ما همواره در معرض خطر جدی زلزله قرار دارد و تا چه حد کماکان آسیبپذیر هستیم و نیز هشداری که ما باید در کشور به تلاش همگانی و دائمی در مقیاسی گسترده برای آمادهسازی مقابله با سوانح و به ویژه زلزله و اقدامات ضروری در کاهش خطرات بپردازیم تا بتوان آثار مخرب و کشنده سوانح طبیعی را کاهش داده و از اتلاف دارایی و سرمایههای انسانی و مادی کشور تا حد امکان جلوگیری کرد.
حال که مرحله امداد و نجات در کرمانشاه به پایان رسیده است و نهادهای مسوول بازسازی و اسکان موقت همچون بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و قرارگاه خاتمالانبیا تعیین و شروع به انجام وظایف خود کردهاند، فرصتی برای تامل و دوراندیشی در امر بازسازی بهوجود آمده است. تجربیات بازسازی در حین و پس از جنگ تحمیلی و نیز بازسازی پس از سوانح متعدد در کشور پس از انقلاب، توانایی گسترده و ارزندهای را در داخل کشور بهوجود آورده است.
بیشک، بنیاد مسکن و قرارگاه خاتمالانبیا و سایر نهادهای ذیربط، بر مسوولیت و وظیفه خود اشراف کامل دارند و با گذشت زمان اسکان موقت و در کنار آن امر بازسازی به مرحله اجرا خواهد رسید و هموطنان آسیبدیده و بیخانمان شده ما بهتدریج از وضعیت کنونی خارج خواهند شد. اگر وضعیت پیش از وقوع زلزله در استان کرمانشاه را در نظر بگیریم و به برخی شاخصهای کلی همچون درآمد و اشتغال، وضعیت کیفیت ساختمانها یا موقعیت واحدهای صنعتی این استان که غالبا واحدهای تولیدی مصالح ساختمانیاند، توجه کنیم، درمییابیم که این بخش کشور از کاستیهایی برخوردار بوده است و بالاترین نرخ بیکاری را دارد.
گزارشهای فنی مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی و سازمان نظام مهندسی، حکایت از ساخت و ساز بد و غلط دارد و بر عادات و رفتارهای نادرست حرفهمندان تاکید دارند. با هم مروری کنیم بر علل عمده تخریب سازهها: نبود مجری دارای صلاحیت در اجرای پروژهها، ضعف اجرا به سبب فقدان نیروهای کارگری ماهر و استادکار و دارای صلاحیت و ردهبندی شده در بخش جوشکاری، آرماتوربندی، بتنریزی، سفتکاری و نماسازی، ضعف اساسی در کیفیت مصالح یا در بتنهای مصرفشده در بخش سازهای و عدم کنترل و نبود آزمایشگاههای فنی، ضعف در طراحی ساختمانها، عدم مطالعات ژئوتکنیک، عدم توجه به آسیبپذیری اجزای غیرسازهای و اتصال مناسب آنها با اجزای سازهای، کمبود یا فقدان جزئیات اجرایی نقشههای ساختمانی، عدم تبعیت از نقشههای ساختمان و پیشروی در ارتفاع و طول و افزایش غیرمجاز طبقات، عدم استفاده از مصالح سبک، ساخت و سازهای غیر مجاز و مواردی از این دست.
موارد فوق حاکی از آن است که بخش ساخت و ساز ما، اگر نه در بسیاری از نقاط کشور حداقل در استان کرمانشاه، حتی در زمینههای ابتدایی چون کارگر ماهر، استادکار، مهندس، نظارت و طراحی ضعفهای اساسی دارد. به سهولت میتوان نتیجهگیری کرد که پیمانکارهای محلی هم کمبودهای جدی فنی و مدیریتی دارند. حال با این شرایط میخواهیم منطقه آسیبدیده را بازسازی کنیم؟ چقدر امید نتیجه مطلوب و منطقی میتوان به سازههای یک تا دو سال دیگر به بعد در این بخش از کشور داشت، سازههایی مقاوم، با کیفیت، مناسب با شرایط شهری و روستایی کرمانشاه؟
البته نهادهایی چون بنیاد مسکن انقلاب اسلامی میتوانند بهترین نیروهای ممکن را از خارج از منطقه کرمانشاه به کار گیرند و بازسازی را به نحو مطلوب به اتمام رسانند، مصالح و انواع اسکان موقت از پیش ساخته شده هم که قریب به یقین در سایر نقاط کشور ساخته میشود به منطقه حمل و نصب کنند و مشکل فوری هموطنان آسیبدیده را رفع کنند. لیکن، آیا این به اقتصاد محلی و بهبود وضعیت نامطلوب فوق که به خوبی توسط سازمان نظام مهندسی تشریح شده، کمکی خواهد کرد؟ آیا ساختمانهایی که پس از دوران بازسازی در استان کرمانشاه ساخته خواهند شد از کیفیت و استاندارد و تابآوری لازم برخوردار خواهند بود؟
می توان با نگرشی دراز مدتتر با تکیه بر تجربیات ارزشمند خود به یک استراتژی گسترده بازسازی توام با توسعه اقتصادی اجتماعی فرهنگی مناطق آسیبدیده دست یافت. در دهه گذشته، کشورهایی چند از فرصت بازسازی پس از سوانح (و حتی خرابیهای انسانساز) در جهت توسعه همهجانبه و فراگیر مناطق آسیبدیده و با درگیر کردن مردم آسیبدیده (مشارکت مردمی) و سازمانهای مردم نهاد در چارچوب سیاستی متناسب با شرایط مناطق آسیبدیده استفاده کردهاند. چنین رویکردی، میتواند نه فقط به توسعه پایدار و عمران مناطق آسیبدیده منجر شود بلکه آثار و تجربه آن میتواند به توسعه و رشد ملی نیز بینجامد. مفهوم ساخت بهتر از قبل، که از سوی مقام معظم رهبری هم در حین بازدید ایشان از مناطق آسیبدیده زلزله مطرح و تاکید شد، در همین راستا جای تامل و توجه دارد. ما باید در پایان دوران بازسازی وضعیتی را مطلوب قرار دهیم که در آن نه فقط ساخت و سازهای تخریبشده با ساخت و سازهایی بهتر از قبل جایگزین شدهاند بلکه از هر فرصت هم برای رفع نواقص و شرایط نامطلوب پیش از زلزله استفاده کرد. البته باید تاکید کرد که ساخت و ساز بهتر محدود به ساختمانها، مسکن، یا سایر بناهای عمومی و زیرساختی سازهای نمیشود و به کل شرایط زیست محیطی و زیربنای اجتماعی و شبکههای ایمنی نیز تعمیم مییابد.
در این فرآیند است که میتوان اشتغال و امرار معاش را بهبود بخشید و آسیبپذیری را کاهش داد، فرصتها را برای مردم منطقه بهویژه اقشار کمدرآمد افزایش داد و محدودیتها را کم کرد و البته سیاست فراگیری جمعی را هم ارتقا داد.
به گمان من ابتدا باید از اقدامات عجولانه و نسنجیده جلوگیری کرد و نهادهای مسوول در همسویی با یکدیگر رهبری واحد و یکپارچهای را اعمال و هماهنگی بین نهادهای مختلف را مدیریت کنند. بازسازی را باید در یک برنامه از قبل فکر و طراحیشده هدایت کرد. در شرایطی که از مناطق مختلف کشور نهادهای مردمی و نیز رسمی با نیات خیرخواهانه به مناطق آسیبدیده روی میآورند تا به یاری هموطنان در بازسازی مسکن و مدرسه و درمانگاه و زندگی خود بپردازند، هماهنگی و اعمال رهبری در چارچوب برنامه کلی بازسازی فراگیر و به شیوههای تایید شده مهندسی و معماری اهمیت ویژهای پیدا میکند. اگر هر نهاد مردمی یا رسمی خودسرانه برنامه بازسازی خود را اجرا کند، بهرغم انگیزههای ارزنده، تلاش آن میتواند به اتلاف منابع و عدم کارآیی، کیفیت متفاوت و حتی هرج و مرج بینجامد.
با اهمیتی یکسان، باور به مردم، درک و احترام به خواستههای آنها در بازسازی هم نیاز به توجه ویژه از سوی مسوولان بازسازی دارد و موجب افزایش سرمایههای اجتماعی میشود. بهتر است که به مردم، بهویژه در مناطق روستایی، اجازه داد تا نوع زیستگاه خود را انتخاب کنند و تصمیم بگیرند. باید به مردم آموزش داد که چرا خانههای آنها خراب شد و چگونه میتوانند از حالا به بعد خانههایی بسازند که مقاوم و مطابق با حداقل استانداردها باشند. در یک فرآیند کنش و واکنش و آموزشی با مردم آسیبدیده میتوان به شناخت فرهنگ مردم محل و عادات آنها دست یافت. تغییر فرهنگ و نگرش مردم را میتوان با آگاهسازی، آموزش و اعتمادسازی، به موازات اعمال نظارت و اعمال مقررات، بهوجود آورد.
از آنجا که کارگران و استادکاران نقش پایهای را در هر گونه ساخت و ساز دارند، آموزشهای حرفهای آنها نقشی کلیدی را در بازسازی و توسعه پایدار بازی میکند. همین گروه از حرفهمندان هستند که عمده نیروی انسانی پیمانکارهای محلی و استانی را تشکیل میدهند و در بازسازی و ساخت و سازهای آتی به کار میپردازند.مهندسان نیز باید با کارهای عملی و نظارت صحیح توام با اخلاق حرفهای آموزش داده شوند تا هم بتوانند در شرکتهای پیمانکاری محلی به ساخت و ساز صحیح و مطابق استانداردها بپردازند و هم بتوانند در نهادهای نظارتی چون شهرداریها در کیفیت و تطابق ساخت و ساز با طرحها و نقشههای مصوب با کارآیی نقش بازی کنند.طراحان و برنامهریزان شهری و روستایی هم نیاز به آموزشهای به روز و شناخت گونهشناسی معماری بومی و برنامهریزی صحیح شهری با توجه به تغییرات اقلیمی و زیستمحیطی و بهویژه پوشش پارامترهای تابآوری و مقاومت در قبال سوانح دارند. توسعه پایدار بدون توجه به این عوامل ممکن نیست.
مجموعه اقدامات فوق، در صورت اعتماد به نفس، قاطعیت، اصرار به تداوم، نظارت دقیق و ابتکارهای تشویقی، میتواند بازسازی را به توسعه تبدیل کند، اشتغالزایی و ایجاد درآمد کند، مشارکت همه ذینفعان را در بر داشته باشد، فرهنگ ساخت و ساز نادرست را دگرگون کند، کیفیت و تابآوری سازههای گوناگون را بهبود بخشد و منطقه را به سمت عمران و توسعه پایدار و در نتیجه زندگی بهتر هموطنانمان در این منطقه آسیبدیده سوق دهد.از سویی دیگر، به گمان نگارنده، زلزله کرمانشاه فرصتی است برای تامل در شیوه برخورد با سوانح طبیعی یا غیرمترقبه و آثار آنها بر امنیت ملی. در یک استراتژی توسعهای به نظر میرسد تغییر نگرشی دیگر نیز ضروری است و آن تغییر رویکرد از مدیریت مقابله با سوانح به مدیریت ریسک سوانح است.
مدیریت ریسک سوانح طبیعی در برگیرنده اقداماتی دائمی است مبتنی بر اصول علمی آمادهسازی و کاهش خطرات. صدمات سنگین وارد بر داراییها و سرمایههای کشور با وقوع سوانحی چون زلزله نشان میدهد که ما در این زمینه و به اذعان مسوولان ضعف جدی داریم و اینک فرصتی است برای تاملی مجدد و ارزیابی از خود.
نکتهای که مرا معطوف به خود داشته این است که ما ظاهرا مدیریت ریسک سوانح را مدیریت بحران مینامیم. مدیریت بحران به گمانم دیدگاهی امنیتی را به دنبال خود میآورد که میتواند ما را از اصل موضوع که علمی است و تخصصی خاص از آمادهسازی و کاهش خطرات را در بر دارد، دور کند؛ در حالی که ما نیازمند تشکیلاتی علممحور برای مدیریت سوانح گوناگون، اجرا و نظارت دقیق بر ساخت و ساز، بهروز کردن دائمی مقررات، آمادهسازی نهادهای مرتبط با افزایش تابآوری و مقاومسازی، توانمند کردن شهرداریها، فرهنگسازی و آموزش دائمی شهروندان و تقویت سازمانهای مردمنهاد به ویژه در امر مشارکت مردمی در بازسازی و سایر اقداماتی از این دست هستیم. این بر عهده قانونگذاران و سیاستسازان است که یا با تعریف دقیقتر مسوولیتها و در اختیار گذاشتن منابع و امکانات و اختیارات لازم، نهادهای موجود را تقویت یا اینکه نهاد نوینی را تاسیس کنند. اما تفکیک بین وظیفه هماهنگی پس از سوانح و مدیریت ریسک سوانح در رویکردی جدید میتواند راهکاری در جهت موفقیت بیشتر در مقابله با سوانح باشد.
باور من بر آن است که میتوان با رویکردی علمی و دوراندیش از فرصت بازسازی کرمانشاه در جهت تدوین و اجرای یک استراتژی درازمدت بازسازی توام با توسعه فراگیر اجتماعی-اقتصادی و تغییر فرهنگ ساخت و ساز غلط در مردم و حرفهمندان و پیمانکاران استفاده کرد و سطح و کیفیت مسکن و زندگی هموطنان مناطق آسیبدیده را بهبود بخشید، افزون بر این، تغییر فرهنگ ساخت و ساز در کرمانشاه و تجربه حاصل میتواند الگویی برای سایر مناطق کشور، خاصه برای استانهای مجاور قرار گیرد.کرمانشاه میتواند نقطه شروع و سکوی پرش و پیشرفت ما در رویکردی راهبردی در امر بازسازی و توسعه پایدار باشد
ارسال نظر