بهبود مدیریت آبیاری در بخش کشاورزی چگونه ممکن است؟
پنج افسانه برای رویارویی با کمآبی
برای بهبود بخشیدن به تجزیه و تحلیل، سیاستگذاریها و سرمایهگذاریها باید به راستی دید که علم و نه باورهای عوام، درباره مدیریت آب در بخش آبیاری چه چیزی را نشان میدهند. در این مقاله که از سوی دکتر کریس پری، سردبیر مجله علمی مدیریت آب کشاورزی تهیه شده و مجتبی اکرم آن را ترجمه کرده است، پنج افسانهای که به بخش آبیاری وارد شده و به سوءتفاهم درباره چگونگی رویارویی با کمبود آب در بخش کشاورزی کمک میکند مورد بررسی قرار گرفته است.
افسانه اول؛ بحران آب نزدیک است
اینکه چند دهه از زمانی که باید از موضوع نزدیک بودن بحران آب در آبیاری میترسیدیم گذشته است. امروز ما از آستانه پایداری فیزیکی فراتر رفتهایم و تقاضای آب بیش از مقدار آب تجدیدپذیر است. مطالعهای جهانی که توسط وادا و همکاران انجام شده میگوید که نزدیک ۱۸ درصد از مصرف آب آبیاری به آب زیرزمینی وابسته است. این به آن معنا است که ما بهطور متوسط به ۱۸ درصد کاهش در آب مصرفی گیاهان نیازمندیم تا بتوانیم تنها تعادل بین تغذیه و برداشت از سفرههای زیرزمینی را برقرار کنیم. بهطور طبیعی درصد این کمبود در مناطق مختلف بسیار متفاوت است. در بسیاری از کشورها آبیاری بین ۵ تا ۷۱ درصد منابع آب زیرزمینی را تخلیه میکند. نتایج نشان میدهد که تمرکز روی نزدیکی به بحران آب نادرست است و باید پذیرفت که بحران از مدتها پیش خود را نشان داده است. حقایق نشان میدهد ما پیش از این در بحران آب قرار گرفتهایم و چالش آبیاری محدود کردن مصرف اضافی آب در آینده نیست، بلکه کاهش مصرف کنونی برای برقراری تعادل و بازگرداندن سلامت به رودخانهها و سفرههای زیرزمینی است.
افسانه دوم؛ با آبیاری کارآمد میتوان مقدار زیادی آب صرفهجویی کرد
سامانههای آبیاری آب را به طرحها، مزارع و قطعات آبیاری میرسانند. بخشی از این آب با تعرق گیاه و تبخیر از سطح مرطوب «مصرف» میشود و بهصورت بخار آب از دسترس خارج میشود. باقیمانده آب با نفوذ در خاک و با ایجاد روانابی که به زهکش میرسد به محیط بازمیگردد. نشریه ۴۳ فائو نشان میدهد آنچه «تلفات آب» در جایی نامیده میشود، اغلب بهعنوان «منابع آب» در سطح حوضه یا آبخوان ظاهر میشود. پرسش مهم این است که آیا جریانهای برگشتی به سامانه میتوانند توسط کابران دیگر مورد استفاده مجدد قرار گیرند؟ کاهش آب زیرزمینی که در افسانه ۱ بحث شد، ناشی از مصرف آب بیش از تغذیه است. استفاده از آبهای سطحی یا زیرزمینی برای هر هدفی (خانگی، صنعتی یا آبیاری) بیشتر تاثیر محلی قابل توجهی دارد. اما تنها مصرف بیش از حد آب در کل سیستم است که منجر به تخلیه فزاینده آبخوان و تخریب اکوسیستم میشود. هدف از آبیاری، افزایش تعرق گیاه است که آب مایع را به بخار آب تبدیل میکند. در نتیجه تعرق، آب «مصرف» میشود و به سیستم بازنمیگردد. بهبود کارآیی آبیاری (نسبت آبی که به مصرف مفید میرسد به آب تحویلی) یا عملکرد محصول در هکتار را بالا میبرد یا به گسترش سطح آبیاری میانجامد. هر یک از این دو در بیشتر موارد با افزایش تعرق همراهند و مقدار آب خروجی به سمت مصرفکنندگان پاییندست و محیطزیست را کاهش میدهند. حقایق نشان میدهد آبیاری با «راندمان» بهطور معمول مصرف آب در منطقه را بالا میبرد.
افسانه سوم؛ بهرهوری آب میتواند بهطور قابل توجهی بهبود یابد
این افسانه نیمه درست است، اما جدا کردن حقیقت آن از افسانه امری حیاتی است. بخش درست این موضوع این است که آبیاری مناسب (زمان بهتر آبیاری، اطمینان بیشتر به در دسترس بودن آب، مطابقت دقیقتر با نیازهای مختلف انواع محصولات و...) به کشاورزی با ارزش بالاتر میانجامد و امکان کشت ارقام حساس به آب ولی با عملکرد بالاتر را فراهم میکند یا حتی تغییر الگوی کشت از غلات اساسی به سبزیجات با میوهها را امکانپذیر میکند. اما خدمات آبیاری تنها یک عامل محدودکننده است. موارد دیگر مانند کاهش ریسک، دسترسی به بازار، در دسترس بودن منابع مالی، بذر مناسب، نیروی کار و مواد شیمیایی نیز اهمیت دارند. نباید گمان کرد که افزایش بهرهوری آب (ارزش تولید در واحد آب مصرفی) به تنهایی نتیجه ارائه خدمات بهتر آبیاری است. خدمات آبیاری بهتر میتواند نقطه شروع تغییر باشد؛ اما به شرطی که محدودیتهای دیگر نیز مورد توجه قرار گیرند. جنبه افسانهای افزایش بهرهوری آب مربوط به دو پاسخ بسیار رایج به خدمات مناسب آبیاری است. یکی از آنها گذر از آبیاری غرقابی به سوی فناوری مدرن قطرهای یا بارانی است. اگر کشاورز نتواند تمام زمینهای خود را آبیاری کند و به دلیل کمبود آب، محصول نسبتا کمی بهدست میآورد، این تغییر دو تاثیر فوری بر وی خواهد داشت. نخست اینکه عملکرد در هکتار افزایش مییابد، زیرا اینک روش آبیاری وی سازگاری بهتری با نیازهای گیاه دارد و در نتیجه تعرق افزایش مییابد. دوم اینکه با این تغییر ممکن است کشاورز بتواند سطح آبیاری خود را گسترش دهد. هر یک از این تغییرات، افزایش مصرف آب و همزمان، کاهش جریان برگشتی را به همراه دارد (نگاه کنید به افسانه ۲). تحقیقات نشان میدهد تا هنگامی که کشاورز تغییرات اساسی دیگری در انتخاب و شیوه داشت محصول ایجاد نکند، افزایش تولید درمورد محصولات زراعی متداول، بهطور خطی به مصرف آب بیشتری میانجامد. بنابراین دستکم در کوتاهمدت، بهرهوری (کیلوگرم در متر مکعب آب مصرف شده) ثابت باقی میماند. بعضی از کشاورزان امکان دستیابی به بهرهوری بیشتری خواهند داشت (خاک بهتر، مهارت بهتر، منابع مالی بیشتر، دسترسی بهتر به بازارها و...) اما آنها نیز تمایل دارند نسبت عملکرد/ تبخیر و تعرق کنونی خود را همچنان حفظ کنند، مگر اینکه عوامل تاثیرگذار دیگری در این روابط وارد شوند. حقایق نشان میدهد افزایش بهرهوری به عوامل زیادی مربوط است و تنها با خدمات آبیاری دستیافتنی نیست.
افسانه چهارم؛ با بهبود کارآیی آبیاری و بهرهوری آب، تقاضای آب کاهش مییابد
افسانه چهارم شاید رایجترین عقیده باشد. ارزشافزوده کشاورزی فاریاب با مصرف آب کمتر، تنها هنگامی به دست میآید که از تمامی عوامل لازم برای بهبود بهرهوری آب استفاده شود. از آنجا که بهطور معمول، این کارها منجر به درآمد بیشتر کشاورز میشود، تقاضا و مصرف آب نیز افزایش مییابد: اینکه پمپاژ آب مقرون به صرفهتر میشود، زمینهای نه چندان خوب را میتوان کشت کرد و.... حقایق نشان میدهد تا هنگامی که کمبود آب وجود دارد، با افزایش کارآیی و بهرهوری آب، تقاضای آب بیشتر میشود.
افسانه پنجم؛ قیمتگذاری به تنهایی میتواند مشکلات مصرف بیش از حد آب را برطرف کند.
بهطور کلی دو عامل میتواند مصرف آب را کاهش دهد یا آن را محدود کند- قیمتگذاری و نوعی جیرهبندی. هزینه خدمات آبیاری در بیشتر موارد کمتر از هزینه آبرسانی به مزرعه و بسیار کمتر از ارزش آب برای کشاورز است. علاوه بر این، بیشتر سیاستهای قیمتگذاری آب به گونهای طراحی شدهاند که برای هر واحد اضافی آب مصرفی، هزینه بیشتری گرفته نمیشود.
اقتصاددانان به درستی به قیمتگذاری حجمی آب باور دارند. با این حال موضوع پیچیده است.
در صورت افزایش هزینه برای آب تحویلی، کشاورزان ممکن است به کارآیی آبیاری خود بیفزایند و برخلاف انتظار مصرف را افزایش دهند (نگاه کنید به افسانههای ۲، ۳ و ۴)؛ همانگونه که در استرالیا مصرف آب به دنبال روی آوردن به شیوههای نوین آبیاری افزایش یافته است. استفاده از قیمتگذاری به تنهایی بهعنوان مکانیزمی برای کنترل تقاضا، دشوار خواهد بود که هر کاربر بتواند حجم آب مورد نیاز خود را مشخص کند. تعداد بسیار کمی از سیستمهایی که به کشاورزان کوچک خدمت میکنند، این انعطافپذیری را دارند که نیاز آبی قطعه به قطعه زراعی را معین کنند. در چنین شرایطی انگیزهای برای کاهش هزینهها از راه صرفهجویی در مصرف آب وجود ندارد.
از سوی دیگر قیمت آب مورد نیاز برای تعادل عرضه و تقاضا بسیار بیشتر از حد قابل پذیرش سیاستمداران در بیشتر کشورها است. بنابراین نمیتوان نرخ آب را تنها با در نظر گرفتن عرضه و تقاضا تعیین کرد. بنابراین ایجاد یک استراتژی قیمتگذاری میتواند تاثیر دور از انتظاری داشته باشد: اجرای کاری که از سویی با مشکلات فنی و سیاسی محدود شده از سوی دیگر کشاورزان ناراضی را نیز با هزینههای زیادی روبهرو کرده دشوار است و در این حالت کشاورزان به استفاده بیش از اندازه از آب ادامه میدهند. بررسی بیش از ۲۵ مطالعه نشان داد که پایداری فیزیکی هرگز فقط از طریق قیمتگذاری آب حاصل نشده است. کنترل فیزیکی-جیرهبندی- در هر حال لازم است. حقایق نشان میدهد چنانچه از نظر فنی و اجرایی امکانپذیر باشد، قیمتگذاری آب میتواند تا اندازهای باعث کاهش تقاضا شود. قیمتگذاری به تنهایی کافی نیست و برای اطمینان از محدود شدن تقاضا به سطوح پایدار، به ناچار جیرهبندی لازم خواهد بود به همین دلیل است که هیچ کشوری برای تعادل عرضه و تقاضا، تنها به قیمتگذاری آب در بخش آبیاری متکی نیست.
نتیجهگیری
روشن است که فرضیات عوامپسندانه در مورد آبیاری و آب نمیتوانند حقایق مربوط به آبیاری را بیان کنند. بنابراین باید دید چرا این افسانهها در مورد مزایای بالقوه آبیاری با تکنولوژی بالا همچنان پابرجا ست؟
۱- کشاورزان تایید میکنند، زیرا این افسانهها درآمد آنها را افزایش میدهند و موجب صرفهجویی در نیروی کار و مواد شیمیایی میشوند.
۲- مهندسان تایید میکنند؛ زیرا آنها زیرساختهای مدرن و صرف پول برای آن را دوست دارند.
۳- تامینکنندگان تجهیزات تایید میکنند؛ زیرا این همان چیزی است که آنها میفروشند.
۴- سیاستمداران تصویب میکنند؛ زیرا میتوانند ادعا کنند که محیط زیست را نجات میدهند، به امنیت غذایی کمک میکنند و همه رایدهندگان خود را یکباره خشنود میکنند.
۵- برخی برنامهریزان این امر را تایید میکنند؛ زیرا معتقدند که آب از بخش آبیاری برای مصارف دیگر از جمله ترمیم اکوسیستمها رهاسازی میشود.
۶- کارشناسان تایید میکنند؛ زیرا آنها میتوانند چیزی را توصیه کنند و آن را با نمودارهای رو به بالا در کنفرانسها و سخنرانیها خوشبینانه ارائه دهند.
۷- کمککنندگان مالی این کار را دوست دارند، زیرا میتوانند چیز را تامین مالی کنند؛ اصلاح سیاستها ارزان سخت و کند است، در حالی که تجهیزات مدرن گران، آسان و سریع هستند.
۸- بیشتر محیط زیستیها تایید میکنند؛ زیرا به آنها گفته میشود آب برای اکوسیستمها آزاد میشود و پایداری آنها بهبود مییابد.
بنابراین کسانی که افسانهها را انکار میکنند در به دست آوردن جایگاه در بین گروهها مشکل دارند.