سوخت پشتیبان؛ راهحلی با پیامدهای اقتصادی
از نظر شما ریشه مشکل تامین سوخت نیروگاهها در فصل سرما چیست و چه تمهیداتی برای گذر از این مشکل باید درنظر گرفته شود؟
مشکل اصلی تامین سوخت نیروگاهها در فصل سرد، از عدمسرمایهگذاری مشخص در صنایع نفت و گاز ناشی میشود. همان طور که در صنعت نیروگاهی کشور نیز طی حدود ۱۰ سال اخیر به دلیل عدماجرای سیاستهای کارآمد در خصوص بخش خصوصی، مشکل ناترازی حدود ۱۸هزار مگاواتی (البته به تعبیر وزارت محترم نیرو ۱۲هزار مگاواتی) در این صنعت که یکی از صنایع پایه است، به وجود آمده است. در بخش نفت و گاز نیز در اصل به دلیل تحریمهای ظالمانه و همچنین عدممدیریت منابع و اجرای پروژههای توسعه و... به روزی رسیدیم که دومین کشور دارنده منابع گاز با مشکل تامین گاز برای مصارف کشور مواجه شده و ادامه این وضعیت طی سالهای آتی ما را به واردکننده گاز نیز تبدیل میکند. بد نیست آماری را در این باره با هم مرور کنیم:
طبق برنامهریزی وزارت نفت، در صورتی که تمام فازهای پارس جنوبی به بهرهبرداری کامل برسد، حداکثر به میزان ۸۰درصد گاز کشور تامین میشود. این درحالی است که طبق گزارش سایت «gas Golf oil and» تا سال ۲۰۴۰، میزان برداشت قطر از منابع مشترک حدود ۳۵۴ تریلیون متر مکعب در مقابل ۱۸۴ تریلیون متر مکعب ایران است. تمام این اختلاف به دلیل نبود بسترهای لازم برای سرمایهگذاری و عدمحضور بخشخصوصی ایرانی یا مشارکت کشورهای صاحب تکنولوژی به دلیل تحریمهاست. از طرفی عدممصرف صحیح انرژی که ارتباط مستقیمی با فرهنگ ما دارد، موجب شده است سرانه مصرف گاز و برق و کلا انرژی در کشور ما بیشتر از سایر کشورها باشد. علت اصلی آن هم عدمفرهنگسازی، همچنین قیمت بسیار پایین حاملهای انرژی است.
شما در حال حاضر یک بطری آب آشامیدنی نیملیتری را حدود 5هزار تومان میخرید و این در صورتی است که یک لیتر بنزین آزاد 3هزار تومان خریداری میشود! البته بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی ارتباط مستقیمی با درآمد اقشار مختلف مردم هم دارد. به عنوان مثال شما نمیتوانید قیمت بنزین را به FOB خلیج فارس که حدود لیتری یک دلار است، برسانید و از طرفی درآمد بخش عمدهای از مردم، به ریال باشد. در کل به نظر من مشکل تامین سوخت نیروگاهها در فصل سرد سال به عدمسرمایهگذاری و اخذ تصمیمها و سیاستهای درست مبتنی بر دانش و منافع کشور طی سالهای اخیر بر میگردد. برای برونرفت از این مشکل علاوه بر تغییر در نگرش حاکمیت در حوزه انرژی، باید تمهیداتی از قبیل افزایش راندمان واحدهای نیروگاهی، خارج کردن واحدهای نیروگاهی با راندمان زیر 30درصد و جایگزینی آنها با واحدهای جدید در دسترس (راندمان حداقل 55درصد)، ایجاد الگوی مصرف صحیح از انرژی، اعم از برق و گاز در بین مردم اندیشیده شود.
موضوعی که شاید میتواند در درازمدت راهحلی برای این چالش باشد این است که ما با گازرسانی گسترده در سطح کشور، عملا کشور زلزلهخیز ایران را تبدیل به بمب ساعتی کردهایم. این به آن منظور است که میتوانستیم به جای گازرسانی به روستا و شهرها، عملا این گاز را به نیروگاهها اختصاص داده و با تبدیل انرژی فسیلی به انرژی الکتریکی برق را که راحتتر و ایمنتر هم بود به اقصی نقاط این کشور برسانیم. البته در حال حاضر هر دو را انجام دادهایم، ولی با مشکلاتی که اشاره کردم.
آیا سوخت پشتیبان در زمستان امسال صرفا محدود به گازوئیل است یا از سوختهای سنگین دیگری هم استفاده خواهد شد؟ در صورت استفاده از سوخت مایعی جز گازوئیل، اثرات مخرب آن بر تجهیزات نیروگاهها و نیز از نظر کنترل گوگرد بالای سوختهای پشتیبان، چگونه قابل مدیریت خواهد بود؟
مناسبترین سوخت به عنوان سوخت پشتیبان، گازوئیل است، ولی سوخت نیروگاهها معطوف به استفاده از گازوئیل نیست. در نیروگاههای بخار (مانند شهید رجایی، نکا، شازند و...) امکان استفاده از سوخت مازوت نیز وجود دارد که طی سالهای گذشته و به دلیل کمبود گازوئیل در فصل سرد سال، در این گونه نیروگاهها از این سوخت استفاده شده است. البته طی سالهای قبل، سازمان حفاظت از محیطزیست به دلیل آلودگی بسیار زیاد در اثر استفاده از این نوع سوخت، محدودیتهایی را برای نیروگاههای بخار ایجاد کرده، ولی به دلیل مشکل کمبود برق که در زمستان نیز شاهد آن هستیم، همان تغییر در الگوی مصرف و استفاده از وسایل گرمایشی دومنظوره (کولرهای گازی) در برخی موارد، امکانی جز استفاده از سوخت مازوت وجود ندارد.
اثرات استفاده از سوخت پشتیبان بر تجهیزات نیروگاهها چیست و آیا میزان خسارات اقتصادی آن قابل اندازهگیری است؟
معمولا در مطالعات فنی-اقتصادی (FS)، عرف این است که یک ماه در سال از سوخت پشتیبان استفاده شده و اثرات آن روی هزینههای تعمیرات و بهرهبرداری نیز دیده میشود. اصلیترین اثر استفاده از سوخت پشتیبان در واحدهای نیروگاهی، کاهش توان تولید به میزان 20 تا 30درصد از ظرفیت توربین گاز است. به عنوان مثال برای یک توربین کلاس E که در حالت کار با سوخت گاز توان خروجی حدود 183 مگاوات (شرایط ایزو) دارد، در حالت کار با گازوئیل این عدد به حدود 140 مگاوات میرسد. رقم پیشگفته در توربینهای کلاس F به مراتب بیشتر است و این مهم باعث کاهش درآمد برای شرکت تولید برق است.
اثر دوم در هزینههای تعمیرات و بهرهبرداری است. همانطور که در بخش اول این پرسش گفتم در مدلهای مالی، یک ماه استفاده از سوخت پشتیبان لحاظ شده و هزینههای مرتبط هم دیده شده است، اما طی چند سال اخیر و با توجه به کمبود شدید گاز و برق و لزوم در مدار بودن نیروگاهها، معمولا استفاده از سوخت پشتیبان منحصر به یک ماه نبوده و در اکثر نیروگاهها این زمان به سه ماه میرسد. این افزایش مدت استفاده از سوخت پشتیبان علاوه بر افزایش هزینههای تعمیر و نگهداری از واحدها (به دلیل کاهش مدت زمان انجام تعمیرات نیمهاساسی و اساسی) همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، باعث از دست رفتن درآمد برای نیروگاه نیز میشود.
طبق گزارشی که توسط کمیسیون مهندسی و سیستمهای سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق ارائه شده است در واحدهای کلاس E و برای یک دوره 12 ساله، اورهال اساسی واحد دو سال زودتر باید انجام شود و این یعنی افزایش هزینه حداقل معادل 50درصد هزینه انجام بازدید محفظه احتراق (HGPI). برای واحدهای کلاس F این هزینه معادل 100درصد انجام یک HGPI است که به هیچ عنوان این هزینهها در مدلهای مالی اولیه دیده نشده است و اگر این واحدها سه یا چهار ماه با سوخت گازوئیل کار کنند، رقم افزایش هزینهها معادل 40 میلیون یورو است.
با توجه به آلایندگیهای ناشی از سوخت پشتیبان در فصل سرما و برخورد قهری نهادهای ذیربط از جمله سازمان حفاظت از محیطزیست با نیروگاهها که ملزم به استفاده از سوخت مایع هستند، آیا سازمانهای دیگری در این باره پاسخگو هستند یا لطمات و مشکلات آن را صرفا نیروگاهها به دوش میکشند؟
متاسفانه هیچ سازمانی اعم از وزارت نیرو، سازمان حفاظت از محیطزیست و... پاسخگوی هزینههای اضافی تحمیل شده به بخش خصوصی نیستند. ذکر این نکته ضروری است که یکی دیگر از مشکلات استفاده از سوخت پشتیبان؛ عدمکیفیت سوخت گازوئیل مطابق با استانداردهای سازنده تجهیزات (بهخصوص توربین گاز و بویلر بازیافت (HRSG) است. سولفور موجود در گازوئیل تحویلی به نیروگاههای کلاس F باید در حد یک درصد باشد (یورو 5 طبق مشخصات فنی سازنده توربین) این در حالی است که گازوئیل تحویلی، سولفوری حدود 5 تا 8درصد دارد که باعث خوردگی زودتر در پرههای توربین میشود. خلاصه کلام اینکه در حال حاضر تمام مشکلات و تبعات استفاده از سوخت پشتیبان صرفا بر مالک نیروگاه تحمیل شده است.
از آنجا که در مدلهای اقتصادی موجود، سوخت گاز به عنوان سوخت اصلی، مبنای نرخ فروش برق در نظر گرفته شده است و از سوی دیگر استفاده از سوخت پشتیبان هزینههای اضافی را در فرآیند تولید برق به نیروگاهها تحمیل میکند، جبران این هزینهها چگونه است؟
در قراردادهای ECA ضریب جبرانی را برای استفاده از سوخت پشتیبان در قیمت برق تحویلی در نظر میگیرند، ولی با توجه به اینکه در مدل مالی صرفا برای یک ماه استفاده از سوخت پشتیبان در نظر گرفته میشود و در سالهای اخیر این یک ماه، در عمل به حداقل سه ماه افزایش یافته است، اصلا ضریب پیشگفته، کفاف هزینههای تحمیلشده را نمیدهد. از همین رو طی سال قبل و امسال سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق جلساتی با هیات تنظیم بازار و با حضور همکاران برق حرارتی برگزار کرد که محور اصلی آن تغییر و اصلاح عدد AVC در نیروگاهها با رویکرد استفاده از سوخت پشتیبان بود. درهمین راستا گزارشی مبسوط با همکاری سازنده اصلی تجهیزات و اعضای محترم کمیسیون مهندسی و سیستمهای سندیکای شرکتهای برق تهیه شد و پس از بررسیهای کامل و کارشناسی در تاریخ 1402.7.17از طرف دبیر محترم سندیکا برای دبیر محترم هیات تنظیم بازار برق ارسال شد که در آن با توجه به فرضیات و مستندات موجود درخواست اصلاح عدد AVC شده است.
آیا این اقدامات سندیکا و کمیسیون مربوطه نتیجهای هم به دنبال داشته است؟
مکاتبه و جلسات متعددی برای این منظور برگزار شد، طی آخرین خبر، قرار است نامه سندیکا و برق حرارتی برای افزایش رقم AVC نیروگاهها (بهخصوص نیروگاههای کلاس F) در جلسه آتی اعضای محترم هیات تنظیم بازار برق مطرح و نتیجه آن به آگاهی سندیکا رسانده شود.