شباهتها و تفاوتهای تراکتورسازی زنوزی با پروژه ناکام استیلآذین
کهکشانیسازی
اشکان دژاگه که در یک سال گذشته بازی باشگاهی نداشته و در نیمفصل دوم پارسال تنها روی نیمکت تیم ناتینگهام فارست نشسته، حالا در آخرین سالهای بازیگریاش به لیگ ایران میآید تا بازی در فوتبال باشگاهی زادگاهش را هم تجربه کند. مسعود شجاعی هم که بعد از جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان لیگ ایران را ترک کرد، حالا بعد از ۱۲ سال و پس از جامجهانی ۲۰۱۸ به کشورمان باز میگردد تا احتمالا با گرانقیمتترین قرارداد عمرش در تراکتورسازی توپ بزند. این خریدها که همه مختصات «بمب خبری» را داشت حالا تراکتورسازی و مالک ماجراجویش را بیش از پیش در کانون توجهات قرار میدهد. اگرچه هواداران تیم تبریزی اکنون بسیار خوشحال هستند و امیدوارند که این دو ستاره در کنار هافبک ژاپنی و دو مهاجم اروپایی بتوانند تراکتور را به مدعی اصلی قهرمانی تبدیل کنند، اما در عین حال تردیدهایی هم در مورد موفقیت این ریختوپاشها در تبریز وجود دارد.
شاید آنچه برخی مخاطبان فوتبال ایران و حتی هواداران تراکتور را نگران میکند، احتمال تکرار تجربه استیلآذین در این باشگاه است. استیلآذین برای اولین بار در لیگ نهم به لیگ برتر صعود کرد و با تیمی متوسط تحت هدایت حمید استیلی پنجم شد، اما حسین هدایتی که از این نتیجه راضی نبود برای فصل بعد تومباکوویچ صربستانی را روی نیمکت تیمش نشاند و انبوهی از ستارههای اسم و رسمدار را به کار گرفت؛ طوریکه تقریبا همه مطمئن بودند استیلآذین بخت اول قهرمانی در لیگ دهم حرفهای است، اما نهایتا این تیم با لشکر ستارهها روی پله هجدهم قرار گرفت و با اقتدار به لیگ یک سقوط کرد؛ سقوطی که شاید به منزله پایان کار تیم کهکشانی حسین هدایتی بود. آیا حالا ممکن است تراکتورسازی هم به همین سرنوشت دچار شود؟ در این مورد نه زیاد نگران باشید و نه آنقدرها خاطر جمع؛ بین این تراکتور و آن استیلآذین شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد.
شباهتها
بدون تردید مهمترین شباهت، جاهطلبی مالکهاست. هدایتی ابتدای لیگ دهم در جملهای که به تاریخ ادبیات شفاهی فوتبال ایران ضمیمه شد گفته بود: «شنبه یک اتوبوس ستاره را به هیات فوتبال میبرم و قراردادشان را ثبت میکنم.» زنوزی هم ابتدای همین فصل بعد از تصاحب سهام تراکتورسازی تقریبا با همین لحن مدعی شد بازیکنانی را به تبریز میکشاند که فوتبال ایران تا بهحال سابقه استفاده از آنها را نداشته است. هر دو مالک هم به وعده خودشان عمل کردند، اما حداقل نتیجه کار هدایتی که چندان جالب نبود؛ تا ببینیم پروژه کهکشانیسازی زنوزی به کجا میانجامد. نکته کلیدی این است که در فوتبال لزوما تجمع اسامی بزرگ به موفقیت تیم منجر نمیشود. خیلی مواقع شما اگر یک بازیکن با نمره فنی ۷۰ از ۱۰۰ برای یک پست در اختیار داشته باشید و آن بازیکن با سیستم مربیتان هماهنگ باشد، خیلی بهتر از در اختیار داشتن همزمان چند بازیکن با نمره فنی ۹۰ از ۱۰۰ است که هیچکدامشان در پازل تاکتیکی مربی نگنجند.
این اشتباهی بود که در آن زمان هدایتی نادانسته مرتکب شد و مجموعهای را تحویل مربی داد که مثل یک کلکسیون شیک میماند، اما بهرهوری فنی چندانی نداشت. درحالحاضر، هم اشکان دژاگه و هم مسعود شجاعی سن بالایی دارند و علاوه بر این هر دو همپست (هافبک تهاجمی) هستند. مسلما برای جذب این دو بازیکن هزینه زیادی هم شده و این درحالی است که شاید بهتر بود بخشی از این بودجه صرف جذب بازیکن در پستی دیگر میشد. بیتوجهی به این جزئیات شاید نشان میدهد خرید این دو بازیکن بیش از جنبههای فنی، تابع ابعاد تبلیغاتی بوده است. نکته نگرانکنندهتر اظهارات جانتوشاک در این مورد است؛ جایی که سرمربی تراکتورسازی تایید میکند شناخت چندانی از این بازیکنان نداشته و در واقع جذب آنها را ناشی از اراده مالک باشگاه بهشمار میآورد. اوج حرفهای توشاک هم جایی است که در نشست خبری پیش از بازی تراکتور با نساجی مازندران در مورد دژاگه گفت: «من نمیدانستم این بازیکن یک سال مصدوم بوده است!»
تفاوتها
همه چیز اما اینقدر ناامیدکننده نیست. مهمترین تفاوت تراکتورسازی با استیلآذین عنصر قدمت، اصالت، هویت و هوادار است. استیلآذین در فوتبال ایران یک «رهگذر» بود که چهار روز سروصدا کرد و رفت. حتی وقتی این گل زیبا پرپر شد، هیچکس برای آن قطره اشکی نفشاند. تراکتور اما جزو صاحبخانههای این فوتبال است؛ باشگاهی با انبوه هواداران که لحظه به لحظه احوال تیم را پیگیری میکنند و اجازه خروج آن از مدار را نمیدهند. اگر ستارههای لوکس به استیلآذین به چشم آسایشگاهی برای گذران یک فصل راحت و دریافت دستمزد گزاف نگاه میکردند، تراکتور کلی هوادار دارد و همه بازیکنان میدانند که با بالاترین مسوولیت صرفا بهخاطر «کار» راهی تبریز میشوند.
آن تیم استیل حتی بدون مربی هم نباید به لیگ یک سقوط میکرد، اما بازیکنان بدون دغدغهاش از اواسط فصل همه چیز را ول کردند و نگران نبودند که با قعرنشینی مطلق راهی لیگ یک شوند، این درحالی است که در تبریز با آن همه شور و حال تکتک امتیازها مهم است و هیچکس نمیتواند کار را زمین بگذارد. تفاوت بزرگ بعدی هم به سرمربیان دو تیم مربوط میشود. هدایت استیلآذین را در آن زمان تومباکوویچ بر عهده داشت که اوج کارش حضور در باشگاههایی مثل پارتیزان و آ.ا.ک یونان بود و نام چندان بزرگی در دنیای مربیگری به شمار نمیآمد، اما اینجا روی نیمکت تراکتورسازی یک جان توشاک کارکشته با کلکسیونی از تجارب نفیس (از هدایت رئالمادرید تا تیمملی ولز) جا خوش کرده است. پس اگر توشاک هنوز انگیزه کار داشته باشد، بعید است پروژه کهکشانیهای زنوزی را بهحال خودش رها کند.
ارسال نظر