بررسی نقش صداوسیما در رویدادهای ورزشگاهها
ماجرای یک خواب عمیق
سانسور و بیتفاوتی
حدود پنج سال پیش بود که برای اولین بار شعارهای قومیتی به شکل واضح در برخی ورزشگاههای ایران سر داده شد. در آن زمان مطبوعات به قدر وسع و توانشان و تا جایی که خطوط قرمز اجازه میداد به این موضوع ورود کردند، اما تلویزیون بهعنوان مهمترین و پرنفوذترین رسانه کشور کاملا از صحنه روی برگرداند و همه چیز را نادیده گرفت. همان زمان هم هشدار داده شد که سانسور این اتفاق تنها حکم پاک کردن صورت مساله را دارد و عدم توجه کافی به این موضوع، آتش راشعلهورتر خواهد کرد. شاید اگر همان روزها صداوسیما به شکل شایسته به این موضوع میپرداخت و با آگاه کردن جوانان کماطلاع، نیت شوم بدخواهان را فاش میکرد، الان شاهد چنین وضعیتی نبودیم. با این حال واکنش صداوسیما نسبت به این معضل تقریبا شبیه عکسالعمل آنها در قبال دیگر مشکلات اجتماعی بود. تلویزیون کاملا خودش را به آن راه زد و این مشکل تلنبار شد تا کار به اینجا کشید.
ایران فقط تهران نیست
دیگر سهلانگاری تلویزیون که در رقم خوردن فضای فعلی موثر بوده است، به تمرکز بیش از حد این رسانه بر تهران و علایق و رفتار مردمش مربوط میشود. مثلا به تیمملی ایران نگاه کنید؛ این تیم نه از جانب فدراسیون فوتبال و نه از جانب تلویزیون دولتی کشورمان بهعنوان یک تیم واقعا «ملی» و مربوط به همه مردم ایران موردتوجه قرار نمیگیرد؛ گویی که ما با تیمملی تهران مواجه هستیم! تمام مسابقات ریز و درشت این تیم در پایتخت برگزار میشود و تلویزیون هم فقط از دریچه دید تهرانیها به آن نگاه میکند. در پنج سال گذشته ما دو صعود متوالی به جامجهانی را جشن گرفتهایم؛ سوال این است که چرا تلویزیون در گرامیداشت این موفقیتها، کمتر پیش میآید که نماهنگ و ترانههای شاد آذری، گیلکی، عربی یا بلوچی تهیه و پخش کند؟ نباید زبان شادی و صعود فقط فارسی با لهجه تهرانی باشد؟ تا کی فقط «بر طبل شادانه بکوب»؟ همه مردم ایران باید با موفقیتها و شکستهای این تیم خوشحال یا غمگین شوند. چرا دوستان ما در صداوسیما چند گروه خبری را در استانهای مختلف مامور تماشای مسابقات ملی در کنار مردم نکردند و صدا و تصویر آنها را در حمایت از تیم کشورمان برای همه ایران روی آنتن نبردند؟ فوتبال بهترین فرصتها را برای تقویت وحدت و افزایش همگرایی ملی در اختیار ما قرار میدهد، اما با سستی و کاهلی این موقعیتها را از دست میدهیم و میدان به دست سودجویان و تفرقهطلبان میافتد.
گزارشگران ناشی؛ بمبهای ساعتی
یک اشکال بزرگ دیگر در تلویزیون، عملکرد متعصبانه و خارج از منطق بسیاری از گزارشگران استانی است. صداوسیما معمولا علاقهای به شنیدن انتقادات ندارد و مطلقا خودش را ملزم به رفع کاستیها در هیچ حوزهای نمیبیند. درست به همین دلیل است که دوستان در ۲۰ سال گذشته کوچکترین توجهی به نارضایتی مردم از عملکرد یکجانبه گزارشگرهای استانی نشان ندادهاند و در پی رفع این مشکل بر نیامدهاند. در این مدت میکروفن دست هر کدام از این عزیزان که افتاد، بهطور یکطرفه به تمجید از تیم و مردم شهر خودش پرداخت و بعضا تیم مقابل را تحقیر کرد تا همینطور مفت و مسلم شاهد افزایش کینه، نفرت و شکاف بین اهالی مناطق مختلف باشیم. شاید اگر تلویزیون عزم جدی برای توجیه عواملش در استانها داشت و اجازه نمیداد آنها ناشیانه بر طبل تفرقه بکوبند، الان بخشی از این مشکلات وجود نداشت. وقتی گزارشگر ما در اهواز به صراحت و بهطور طبیعی رفتار خشن تماشاگران را در راستای تلافی اتفاقات هفته قبل به شمار میآورد، دیگر چه انتظاری از هواداران عادی و بهخصوص نوجوانان احساسی و بیتجربه میتوان داشت؟ آیا کسی در صداوسیما گزارش یکطرفه و عجیب گزارشگری اصفهانی در بازی این هفته سپاهان و تراکتور را شنید؟ هر کدام از این اتفاقات کلی سوءتفاهم ایجاد میکند برنامههای جام جم باید در راستای تقویت وحدت ملی و اتحاد و تکریم همه اقوام ایرانی باشد.
ارسال نظر