از این «پایان تلخ» لذت ببر!
از اصغر فرهادی به علیرضا جهانبخش
در دیوار عظیم رویاها اما خیلی زود شکاف افتاد. فصل اول برای جهانبخش اصلا خوب نبود. او کموبیش بازی میکرد، اما گل نمیزد. به علیرضا توصیه شد لیگ غیرممکن انگلستان را رها کند و به جایی برود که هنرش را بهتر نشان بدهد، اما او ماند و مبارزه کردن را برگزید. مدیربرنامههایش هم به او قوت قلب میداد: «جهانبخش هر جا که بوده فصل دوم بهتر از سال اول کار کرده است.» برایتون اما استثنا بود. مربی که تغییر کرد، وضعیت به مراتب خرابتر شد. چشمهای گراهام پاتر اصلا انگار ستاره ایرانی را نمیدید. علیرضا مدام روی سکو و نیمکت بود و وقتی از رهگذر حادثه فیکس شد، دو هفته پشت سر هم دو گل مهم زد؛ یکی سریعترین گل تاریخ برایتون در لیگ برتر و دیگری آن قیچی برگردان مسحورکننده. اما حتی اینها هم باعث نشد او به چشم آقای سرمربی بیاید. پاتر همواره پالس میداد که بهتر است جهانبخش در پایان فصل جدا شود. بعد از کرونا، علیرضا فقط سه بار در لیست برایتون قرار گرفت و تنها دو بار در وقتهای تلفشده به میدان رفت. بار آخر در همین بازی پایانی برابر برنلی بود. سرمربی واضحترین پیغامش را فرستاد؛ جایی که جهانبخش را به عنوان تعویض پنجم در دقیقه ۹۳ به میدان فرستاد. در واقع آخرین برگه تعویض فصل را به نام جهانبخش نوشتند تا به او بگویند خداحافظ!
گویا جدایی جهانبخش از برایتون جدی است، هرچند جدایی همیشه هم بد نیست. همین الان هلندیها برای بازگرداندن این آقای گل نجیب به سرزمین گلها خیز برداشتهاند که در راسشان هم مارک اوور مارس، مدیر ورزشی باشگاه آژاکس قرار دارد. به استناد ماندگارترین دیالوگ اصغر فرهادی، این پایان تلخ، حتما از تلخی بیپایان خوشتر است. مبارزه و گرفتن حق همیشه زیباست؛ اما گاهی نمیشود که نمیشود. جهانبخش اگر به دیوان حافظ هم تفأل بزند، هیچ بعید نیست از خواجه شیراز چنین جوابی بگیرد: «ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش، بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش.»