تراژدی تحقیر
تخريب اسکوچيچ، به نفع کيست
نکونام پیشتر در واکنش به قرعه تیم ملی در جامجهانی گفته بود: «هر وقت خودم به عنوان سرمربی در این مراسم حاضر بودم اظهارنظر میکنم.» و البته چندی پیش هم به تندی علیه شیوه انتخاب بازیکن در تیم ملی موضع گرفت. سخنان نکونام در این مورد اخیر، حتی بوی تند اتهامزنی هم داشت. جواد اما بعد از بازی با پیکان حجت را تمام کرد و رسما بنا را بر تحقیر سرمربی تیم ملی گذاشت.
سوال اول؛ آیا جایگاه دراگان متناسب است؟
دراگان اسکوچیچ «متولد تنش» است. حضور او روی نیمکت تیم ملی در شرایط بسیار خاصی اتفاق افتاد. شاید اگر اوضاع کمی عادیتر بود، این مربی کروات هرگز به نیمکت تیم ملی نمیرسید، اما زمانی که او حکم گرفت، همهچیز در حالت اضطرار قرار داشت. مارک ویلموتس پوست فوتبال ایران را کند. او شاید زیانبارترین قرارداد تاریخ ورزش این کشور را بست، به عراق و بحرین باخت و با فسخ یکطرفه قراردادش، از فدراسیون فوتبال شکایت کرد. ما دو میلیون یورو نقدا به مربی بلژیکی دادیم که بابتش همین حالا ساختمان فدراسیون فوتبال در خطر مصادره توسط شستا قرار دارد. با شکایت ویلموتس به فیفا، شش میلیون یوروی دیگر هم باید به او بپردازیم که این یک بحران بسیار بزرگ در آینده نه چندان دور است. فدراسیون فوتبال البته به دادگاه عالی ورزش شکایت کرده و امیدوار است مبلغ این غرامت کاهش بیابد، اما هنوز چیزی مشخص نیست. بنابراین اسکوچیچ در شرایطی سرمربی تیم ملی شد که فدراسیون آه در بساط نداشت. صادقانهاش این است که ارزان بودن او، به نفعش تمام شد. اخبار و روایتهای آن زمان را مرور کنید؛ اگر اسکو انتخاب نمیشد، یک نفر از بین علی دایی و امیر قلعهنویی روی نیمکت تیم ملی مینشستند. همین مساله هم باعث شد افکار عمومی واکنش تندی به انتخاب اسکوچیچ نشان ندهد؛ مخصوصا از این جهت که وضع تیم ملی بسیار بد بود و خیلیها تصور میکردند ما در مرحله پیشمقدماتی اوت خواهیم شد. حالا برگردیم سراغ سوال اصلی؛ آیا جایگاه دراگان با رزومه و کارنامه او تناسب دارد؟ مسلما نه. هیچکس انتظار نداشت بعد از کارلوس کیروش، او سرمربی تیم ملی شود. این بحث اما همان دو سال پیش باید انجام میشد. امروز که مربی کروات تیم ملی را از برزخ پیشمقدماتی رهانده و قاطعانه به جامجهانی رسانده، این بحث محلی از اعراب ندارد. بیایید داستان را با یک مثال مرور کنیم؛ تصور کنید مریض محتضری داریم که به فوریت نیاز به مداوا دارد. در چنین شرایطی یک خودروی ارزان و فرسوده او را به بیمارستان میرساند و جانش را نجات میدهد. آیا حالا در مسیر بازگشت از بیمارستان، فرصت خوبی برای ایراد گرفتن از سطح فنی خودرو است؟ حتما تیم ملی ما لیاقت یک مربی بزرگتر را دارد، اما در آن وضعی که پیش آمد، دست فدراسیون نهایتا به یکی مثل اسکوچیچ میرسید. بعد هم مگر او به زور سر نیزه خودش را سرمربی تیم ملی کرده که حالا باید این همه درشت بشنود؟
سوال دوم؛ الان او را میکوبید که چه بشود؟
بعد از قطعی شدن صعود تیم ملی کشورمان به جامجهانی، بحثهای زیادی در مورد ابقا یا تغییر اسکوچیچ در گرفت. مخصوصا عملکرد ناامیدکننده تیم ملی برابر کرهجنوبی هم به تردیدها دامن زد. ما در موضعی نیستیم که تعیین کنیم بقای اسکوچیچ انتخاب درستتری بود یا تغییر او و استخدام یک مربی بزرگ خارجی. هر کدام از این دو ایده، موافقان و مخالفانی داشتند. مثلا یک عده میگفتند در شرایطی که فدراسیون فوتبال بیپول و بلاتکلیف است، اصلا تضمینی برای جذب مربی خوب بینالمللی وجود ندارد. نهایتا قرار بر این شد که اسکوچیچ بماند. امروز دوست داشته باشیم یا نه، خوشمان بیاید یا نه، خوشبین باشیم یا نه، فردی به نام دراگان اسکوچیچ سرمربی تیم ملی ایران در جامجهانی 2022 است. بنابراین تحقیر او، به منزله تخریب تیم ملی است. اسکو این اواخر به سختی توانسته پایگاه بهتری برای خودش بین ستارههای تیم ملی فراهم کند. تعامل او با مهدی طارمی بعد از آن داستان تنبیه انضباطی، شکل استاندارد پیدا کرده و بازیکنی مثل سردار آزمون هم به تازگی در یک مصاحبه بلندبالا بهشدت به تمجید از اسکوچیچ پرداخت. نفراتی مثل علیرضا جهانبخش، علی قلیزاده، شجاع خلیلزاده، صادق محرمی و... هم که از قبل زمینه فکری مساعدی نسبت به اسکوچیچ داشتند. بنابراین سوال این است که کوبیدن این مربی در فاصله شش ماه تا جامجهانی و در شرایطی که میدانیم او حذف نخواهد شد، چه فایدهای دارد؟ آیا جز این است که این کارها، فقط کلاه اسکو را نزد بازیکنان بیپشم میکند و باعث خدشه در فضای روانی حاکم بر تیم ملی میشود؟ واقعا در کدام یک از 31 کشور دیگر حاضر در جامجهانی ممکن است یک مربی لیگی، صراحتا شأن سرمربی تیم ملی را در حد دستیاری خودش فرو بکاهد؟ آن هم مربی لیگی که فقط یک قهرمانی جام حذفی و یک سوپرجام به دست آورده و هنوز خودش راهی دراز برای اثبات شایستگیهایش دارد...