در حاشیه نتایج سالهای اخیر تیم ملی
جسارت است آقای کیروش، اما...!
کمتر کسی روی مثبت بودن سالهای ابتدایی حضور کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی ایران بحث دارد. او سال ۲۰۱۱ زمانی به تهران آمد که تیم ملی کشورمان از هر جهت فرو پاشیده بود؛ از سویی نتایج و ریتم کلی تیم بعد از حضور سه سرمربی پیاپی ایرانی اصلا چنگی به دل نمیزد و از سوی دیگر حتی پیراهن این تیم هم برای بازیکنان کماعتبار شده بود، طوری که مثلا در زمان افشین قطبی تعداد زیادی از نفرات دعوتشده به تیم ملی، قید حضور در این تیم را میزدند. کیروش آمد، نظم و دیسیپلین خوبی را بر این تیم حاکم کرد و حتی اندیشههای فنیاش هم برای شروع کار خوب بود. همه میدانند تیمی که اینقدر خراب و آشفته است، اول باید در فاز دفاعی اصلاح شود و کیروش هم به خوبی این کار را کرد. چنین روندی تا سال ۲۰۱۴ معقول به نظر میرسید و نقطه اوج آن هم شاید شکست نزدیک ایران برابر آرژانتین، با وجود ارائه یک نمایش بهشدت سزاوارانه بود. از آنجا به بعد اما باید تغییر تفکری به وجود میآمد که البته رخ نداد. ایدههای تکراری کیروش، مبتنی بر دفاع، دفاع و فقط دفاع، دیگر متقاعدکننده نبود و خلقوخوی تند و تیز و طلبکاری فزاینده این مربی هم تحمل او را دشوارتر میکرد.
جانمایه کلام این است که کیروش در ۴ سال آخر حضورش روی نیمکت تیم ملی، بسیار بیشتر از آنچه باید، مورد ستایش و حمایت قرار گرفت. امروز میشود نتایج تیم ملی را در دوران دراگان اسکوچیچ و حتی همین امیر قلعهنویی، با عملکرد آن زمان کیروش مقایسه کرد و پرسید آیا واقعا او شایسته آن همه بهبه و چهچه بود؟ تیم ملی با دراگان مثل آب خوردن و با سه گل بحرین را در خانه حریف برد و این نخستین پیروزی تاریخ تیم کشورمان برابر آنها در منامه بود. صعود به جامجهانی هم سریعتر از هر زمان دیگری اتفاق افتاد. همین حالا و در دوران قلعهنویی هم با وجود همه انتقادات، تیم ملی در جام ملتها به نیمهنهایی رسید و ژاپن را هم در این مسیر شکست داد. این در حالی است که کیروش طی تنها رویاروییاش با سه تیم قدرتمند ژاپن، عربستان و استرالیا، با سه گل برابر ساموراییها بازنده شد.
همانطور که گفتیم به هیچوجه قصد جانبداری از آقای قلعهنویی را نداریم، اما پرسش اخیر برخی حامیان این مربی قابل تامل است؛ اینکه اگر همین برتری ۴ گله برابر قطر در دوران کیروش رقم میخورد، رسانهها چطور واکنش نشان میدادند؟ در مجموع به نظر میرسد مرد پرتغالی اینجا در مصونیتی طولانیمدت و بیدلیل و نیز یک هاله قدسی کاذب قرار داشت، اگر نه دیدیم که در کلمبیا و قطر، چگونه ظرف کوتاهترین زمان ممکن دست رد به سینه او زده شد.