بررسی هفته
سه روایت داستانی و یک روایت فلسفی از زندگی اعراب
شاخهای از متفکران عرب که عمدتا از اهالی شمال آفریقا هستند، با بازخوانی تاریخ و فلسفه در پی اثبات هویت عربیاند و گروهی از نویسندگان هم با روایت کردن زندگی، میخواهند تصویری از دغدغههای اعراب در دوران جدید را نشان دهند. سلسلهجنبان جریان فکری و فلسفی، محمد عابدالجابری است که کارش بازخوانی سنت در جهان عرب و کشف هویت از درون اندیشه و عقل است. چهرههای ادبی بارز هم نجیب محفوظ و جمال الغیطانی و عالیه یونس هستند که میکوشند اعراب را از دو منظر به خوانندگانشان معرفی کنند: اول منظر درونی و تحول عربی و دوم پیوند انسان عرب با جهان پیرامون. رمانهای میرامار، زینی برکات و شبشمار از جمله آثاری هستند که از عهده این دو کار خوب برآمدهاند.
میرامار
نجیب محفوظ/ ترجمه رضا عامری
اسکندریه قطرههای شبنم، تنوره ابرهای سپید. اسکندریه، هبوط شعاعهای شستهشده با باران و قلب خاطرات سرشته از اشک و عسل. عمارت مرتفع عظیم، همچون چهرهای آشنا به استقبالت میآید، در یادت مینشیند و به خاطرت میآید که میشناسیاش؛ اما او لاابالی، به هیچ چیز نگاه نمیکند و تو را نمیشناسد. دیوارهایش از رطوبت سالیان پوسیده و طبلهکرده و عبوس شده است. عمارتی مشرف بر قطعه زمینی به شکل زبان که در دریای مدیترانه غرس شده و اطرافش را نخلها و درختان بلوط محاصره کردهاند و سپس تا آنجا که در فصل شکار طنین تیررس تفنگها به گوش میرسد، امتداد یافته است. باد روحبخش وحشی، قامت نحیف خمیدهام را به لرزه میاندازد، بیآنکه مقاومتی جدی چون ایام بر باد رفته زندگیام داشته باشم.
زینی برکات
جمال الغیطانی/ ترجمه رضا عامری
حال و روز مردم مصر پریشان است، چهره قاهره غریب شده و با آنچه که در سفرهای قبلی دیده بودم، بسیار تفاوت کرده است. حرفهای مردم نیز تغییر کرده است. من با زبان و لهجههای سرزمینشان آشنا هستم. در نگاهم، چهره قاهره شبیه بیماری در حال گریه است، یا مثل زنی وحشتزده که از تجاوز در آخر شب هراسان است. آسمان هم صفای خود را از دست داده و با مه آمده از سرزمینهای دور، گرفته و ماتمزده و سیاه شده است. یاد شهرهای کوچک وبازده هند میافتم. هوا از رطوبت شرجی سنگین شده است، انگار خانهها در انتظار تقدیر ناشناختهای هستند که دیر یا زود بر سر آنها فرود میآید.
شب شمار
عالیه یونس/ ترجمه مهریار میرنیا
مراسم تشییع جنازه سلمه حداد بیش از انتظار فاطمه طول کشیده بود، طولانیتر از دو تشییع جنازهای که هفته قبلش در آن حاضر شده بود. تنها میتوانست امیدوار باشد ده روز دیگر که نوبت خودش میشد، مهمانهایش اینقدر درمانده و خسته، مرخص نمیشوند. خواسته دیگرش برای وداع قریبالوقوع خود این بود که اولادش، ابراهیم را همراه خودشان نیاورند. شوهر سابق میبایست از حضور در مراسم تدفین عیال سابقش معاف شود.
وقتی راننده اتوبوس برایش نگه داشت، فاطمه با وجود خستهجونی مراسم یادبود، توانست لبخند دندان عاریهاش را تحویل راننده بدهد.
سنت و مدرنیته
محمدعابد جابری/ ترجمه سیدمحمد آلمهدی
اندیشمندان و فلاسفه درباره مدرنیته سخنها گفتهاند، برخی آن را انتقاد مداوم از سنت، نوخواهی و امروزگی و تازه شدن و خود نفی کردن دانستهاند و گروهی آن را سامانه بخردانه جامعه و گونهای گسست تام از باورهای فرجامشناسانه تلقی کردهاند. مولف این کتاب میکوشد نشان دهد که مدرنیته گرچه تلاش برای کنار گذاشتن هرچه کهنه و نابخردانه است، اما بهگونهای با سنت در ارتباط است. شاید بتوان گفت اندیشیدن درباره مدرنیته از گذر اندیشیدن درباره سنت بوده است یا به گفته یکی از اندیشمندان عرب «مدرنیته از گذر اندیشیدن درباره سنت، به خود اندیشیده است.»
ارسال نظر