چرا میراث شهرهای کردنشین مغفول مانده است؟
محدودیتهای توریستی غرب ایران
با وجود قابلیتهای بیشمار در گستره بزرگی از مناطق غربی ایران شامل جنوب آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام به انضمام بخشهای بزرگی از استانهای همجوار که قوم با ریشه کرد در آنجا زندگی میکند، در کمال تعجب میبینیم که تلاش همهگیر و درستی برای معرفی هویت تاریخی و فرهنگی این مناطق نشده است. شاهد مدعا این است که در سراسر مناطق ذکر شده حتی یک موزه استاندارد محلی و منطقهای وجود ندارد که بازدیدکنندگان از طریق آن بتوانند با واقعیتهای فرهنگی بیشتر آشنا شوند.
از منظر پتانسیلهای گردشگری و فرهنگی بیشک مناطق غربی ایران یکی از غنیترین حوزههای جغرافیایی خاورمیانه محسوب میشوند. اصالتهای فرهنگی این مناطق که نمادهای بیرونی آن در زبان، پوشش، معماری، موسیقی، ادبیات و آیینهای گوناگون پدیدار میشود به شکل خارقالعادهای با طبیعت منحصر به فرد و مضامین تاریخی عدیده در هم تنیده است به شکلی که مجالی برای تردید در غنای ذاتی این مناطق باقی نمیگذارد.
اگر صنعت گردشگری به عنوان محرک اقتصاد سبز در نظر گرفته شود شکی نیست رسیدن به این مهم تنها با پرداختن به همه آنچه از بعد فرهنگی، تاریخی و طبیعی در هر منطقه وجود دارد قابل دستیابی است.
در سالیان اخیر تلاشهای اندکی از دریچه رسانههای جمعی و فراگیر برای معرفی طبیعت غرب ایران به کار گرفته شده است به گونهای که بخشی از مخاطبان ملی را متوجه طبیعت منحصر به فرد زاگرس کرده است اما در مقابل برنامه مدونی برای معرفی هویت تاریخی و فرهنگی این بخش از کشور ارائه نشده است. شاید اگر توجه جهانیان به سمت کتیبه داریوش هخامنشی در بیستون معطوف شده است و منظر فرهنگی هورامان در میراث فرهنگی یونسکو ثبت شده است یا کرمانشاه و سنندج در زمره شبکه شهرهای خلاق یونسکو درآمدهاند بیش از آنکه ناشی از برنامه بلندمدت توسعهای باشد ناشی از قدرت فرهنگی خود این مناطق باشد که به گونهای خود را بر مخاطبان تحمیل کردهاند.
متاسفانه در برنامه توسعهای گردشگری نگاه تکبعدی به طبیعت بدون در نظر گرفتن هویت فرهنگی و تاریخی نه تنها حرکت رو به جلو محسوب نمیشود بلکه به گونهای مخرب هم محسوب میشود چرا که در کشور ما همچنان اکوتوریسم جایگاه نظاممندی ندارد و آنچه شاهد آن هستیم عمدتا هجوم گسترده و هیجانی به دامان طبیعت است. از سویی این نگاه تکبعدی در مناطقی با پتانسیل سرشار فرهنگی همانند فرونشاندن گرسنگی با آب است.
تا زمانی که هر یک از استانهای مورد اشاره ویترینی برای عرضه استاندارد هویت تاریخی و فرهنگی خود نداشته باشد نمیتوان امیدی به بهبود اوضاع داشت. امروز اگر فعالان فرهنگی و گردشگری در مقام پرسش برآیند که آجرهای لعابدار بوکان در کجا نگهداری میشود، یا اشیای زرین زیویه چرا در جایی غیر از استان کردستان به نمایش در میآید، چرا نباید الهه ونوس در موزهای در کرمانشاه باشد، سرنوشت سر جدا شده مجسمه هرکول بیستون چه شد، آثار مکشوفه گودین تپه کجا است و بسیاری سوالات از این دست، پاسخ روشنی یافت نخواهد شد.
با این اوصاف چگونه میتوان امید داشت که توجه مخاطبان عام به غنای فرهنگی و تاریخی غرب ایران زمین جلب شود؟ پرواضح است از دل برود هر آنچه از دیده برفت! چند صباحی دیگر که اتفاقا امروز هم بخشی از آن روز است غرب ایران تنها با طبیعتش شناخته میشود و گاه چاشنی پوشش و زبان هم در کنار آن به رسمیت شناخته خواهد شد و کمتر کسی به خاطر خواهد سپرد که اتفاقا بنیاد تاریخ ایران زمین در دوران سکاها، اورارتوها، لولوبیها، کاسیها، عیلامیها، مادها و...یا در انبارها و گنجینههای نامعلوم نگهداری میشود یا به نام استانهای دیگر مصادره و در جایی غیر از سرزمین مادری خود عرضه شده است.
پس از گذشت حدود نیم قرن از کلنگزنی موزه منطقهای کرمانشاه امروز نه تنها ساختمان همان موزه خود به یک اثر تاریخی شبیه شده است بلکه در بزرگترین استان غرب ایران و تمامی استانهای همجوار حتی یک موزه استاندارد محلی برای معرفی یافتههای تاریخی و قابلیتهای فرهنگی این مناطق وجود ندارد. از میان تمام آثار تاریخی منقول و غیرمنقول مناطق کردنشین تنها چند اثر معدود به جهانیان معرفی شده است، آثاری همانند بیستون و طاق بستان. متاسفانه کمتر کسی چه در میان ایرانیان و جهانیان چیزی از سنگنگارههای تاریخی همچون آنوبانینی و سارگن آشوری میداند، هویت شهرهای تاریخی همچون کامبادن، زرده، سیمره، محوطههای تاریخی فیروز آباد، چیاگاوانه، گودین تپه، زیویه، حسنلو و ... به دست فراموشی سپرده شده است. هیچ تلاشی برای معرفی آتشکدهها و گوردخمههای متعدد این مناطق نشده است. اهمیت غرب ایران در عصر پارینه سنگی به شکل شایسته بازگو نشده است. با این اوصاف چگونه میتوان در انتظار رسیدن به توسعه پایدار از منظر گردشگری نشست! با چه تضمینی میتوان بخش غربی ایران را به برنامه سفر گردشگران خارجی که به ایران سفر میکنند افزود.
اگر امروز سیاست توسعهای گردشگری مطرح است باید بدانیم که طبیعت، فرهنگ و تاریخ هر منطقه سه رکن اصلی این مضمون هستند.
نادیده گرفتن هر مورد از این سه بخش امری عبث است چرا که امید به موفقیت را نابود خواهد کرد. همچنان که تمام شهروندان ایرانی و گردشگران خارجی حق آشنایی با هویتهای تاریخی و فرهنگی کشورمان را دارند، مردمانی که میراثدار این هویت هستند باید به شکل شایستهای حق نمایش قابلیتهای سرزمین خود را داشته باشند. پس بهتر است متولیان امر اندکی تعجیل کنند و زمینه را برای خروج گردشگری غرب ایران از بنبست فراهم کنند.