از اعتصاب طولانی تا مزرعه اشتراکی

به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛  در شورویِ و هنگام استیلای کمونیسم حکایت‌های طنزآمیزی از زندگی مردم و دستاوردهای حزب کمونیست دهان‌به‌دهان می‌چرخید. 

۱.کارگری از ژاپن برای تعمیر قطعات ماشین‌آلات ژاپنی به کارخانه‌ای در شوروی فرستاده شد. او بدون اینکه یک کلمه با کسی حرف بزند یا وقت تلف کند، روزی هشت ساعت کار می‌کرد. بعد از یک ماه قراردادش به پایان رسید. قبل از بازگشت در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود به کارگران شوروی گفت: «مرا ببخشید. من کارگر خائنی نیستم. من همبستگی و یکپارچگی کارگران را درک می‌کنم. ولی قرارداد داشتم و مجبور بودم کار کنم. عذرخواهی مرا بپذیرید که در اعتصاب طولانی شما شرکت نکردم».

۲. یک آمریکایی، یک فرانسوی و یک روس بحث می‌کردند که چه کسی شجاع‌تر است. آمریکایی گفت: «مثلاً ما ده تا ماشین رو که یکیش ترمز نداره وسط می‌گذاریم. بعد تاس میندازیم و هرکدوم یکی از ماشین‌ها را سوار میشیم و میریم توی یه جاده کوهستانی رانندگی می‌کنیم. آخر کار یکی از ما توی بیمارستان بستری می‌شه و نه نفر بقیه می‌ریم ملاقاتش». فرانسوی گفت: «این که چیزی نیست. ما ده تا دختر رو انتخاب می‌کنیم که یکی از اون‌ها ایدز داره. بعد تاس می‌ریزیم و هر نفر یکی از دخترها را برمی‌داره و باهاش خوشگذرونی می‌کنه. آخر کار یه نفر راهی بیمارستان می‌شه و نه نفر بقیه می‌ریم ملاقاتش». روس گفت: «ما توی یک آپارتمان دور هم جمع می‌شیم در حالی که می‌دونیم یک نفر بینمون خبرچینه. بعد شب تا صبح جوک‌های سیاسی تعریف می‌کنیم. آخر کار نه نفر میرن زندان  و اون یه نفر می‌ره ملاقاتشون».

۳. اعضای یک هیأت خارجی بدون اطلاع قبلی برای بازدید به یک مزرعه اشتراکی رفتند. فرصتی نبود تا مزرعه را برای بازدید آن‌ها آماده کنند. وقتی هیأت از آن‌جا رفت مسؤول مزرعه با کمیته محلی حزب تماس گرفت و با ناراحتی گفت: «شما به من اطلاع نداده بودید که قراره کسی برای بازدید بیاد. در نتیجه اون‌ها همه‌چیز رو دیدند. طویله‌های ویران شده، اون همه لجن و کثافت‌ها، و فقر و بدبختی ما». دبیر حزب گفت: «نگران نباش. طوری نیست». مسؤول مزرعه گفت: «ولی حالا اونا میرن وضعیت ما رو برای همه دنیا تعریف می‌کنن». دبیر حزب گفت: «ولشون کن بذار هرچی میخوان بگن. این خارجیا کارشون فقط تهمت و افترا بستن به شورویه».