چهره سیاسی نابرابری
برای کسانی که به این موضوعات اهمیت میدهند، افزایش نابرابری درآمدی مانعی برای توسعه تلقی میشود. در واقع، مقالات و مطالعات متعدد به ارتقای درک ما از این موضوع و همچنین شناسایی و تشدید سیاستهای مختلف برای پر کردن شکافهای درآمد بین ثروتمندان و فقرا کمک کرده است. باوجوداین، توجه کمتری به نابرابری درآمد از دریچه دسترسی به قدرت سیاسی شده است که ما از آن با عنوان سلسلهها یا خانوادههای سیاسی یاد میکنیم. ظهور مقامات منتخب با پیوندهای خانوادگی گسترده با سیاستمداران فعلی و پیشین در قدرت، نشاندهنده نابرابری فزاینده در دسترسی به قدرت و نفوذ سیاسی است. این به نوبه خود میتواند بر تداوم و شیوع شکافهای اجتماعی و اقتصادی نیز تاثیر بگذارد. بسیاری از سیاستمداران زمام قدرت را از اعضای خانواده خود گرفتهاند؛ بهطوریکه خانوادههای کمی بر ردههای بالای قدرت در بسیاری از دموکراسیها و کشورها تسلط دارند. از طرف دیگر به نظر میرسد در بسیاری از کشورهای دیگر ماجرا برعکس است. مثلا راجیو گاندی، پسر نخستوزیر سابق هند، ایندیرا گاندی که به نوبه خود دختر جواهر لعل نهرو، اولین نخستوزیر هند بود. دیگری آنگسان سوچی است، او دختر آنگسان است که بسیاری او را بنیانگذار اتحادیه برمه میدانند.
به درجات مختلف، سلسلهها و خانوادههای سیاسی میتوانند در هر دموکراسی بدون توجه به ساختار، تاریخ یا سطح توسعه اقتصادی کشور وجود داشته باشند. قانونگذاران و نمایندگان مجلس با پیوندهای خاندانی از ۶درصد در ایالات متحده تا ۳۷ تا ۴۰درصد در فیلیپین و مکزیک متغیر هستند. درباره فیلیپین، اگر پیوندهای خانوادگی با واحدهای دولتی محلی را نیز در نظر بگیریم، این رقم به ۷۰درصد میرسد. تقریبا ۸۰درصد از جوانترین قانونگذاران فیلیپین نیز از خاندانهای سیاسی هستند. با این حال، سلسلهها در سراسر کشورها از جنبههای مهمی با هم تفاوت دارند. در طول دوره بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۷، بیش از ۹۰درصد از سیاستمداران ژاپنی مرد و حدود ۳۰درصد از پارلمان ژاپن از سلسلهها و خانوادههای سیاسی بودند. بعید است که دختران بخشی از سلسلههای سیاسی در آن کشور باشند؛ زیرا قدرت اغلب به پسران منتقل میشود.
چشمانداز بلندتر و راهزنی ثابت
لی کوان یو، نخستوزیر سابق سنگاپور بیش از سه دهه در این سمت خدمت کرد و طولانیترین دوره نخستوزیری در جهان را دارد. تعجبآور نبود که پسر ارشدش، لی هسین لونگ، در نهایت راه پدرش را دنبال کرد و در سال۲۰۰۴ زمام قدرت را بهدست گرفت. در واقع برخی از تحلیلگران اذعان دارند که عملکرد یک مقام دولتی تابعی از امنیت و دوام دوره تصدی وی در مقام است.
یک نظریه معروف توسط مانسور اولسون نشان میدهد که حتی حاکمان با خیرخواهی ناچیز که قدرت را در اختیار دارند، ممکن است مانند راهزنان ثابت رفتار کنند و از موقعیت خود سود ببرند و در عین حال تضمینکننده رشد و توسعه باشند. یک دیدگاه تیرهتر نشان میدهد که افراد با خیرخواهی کمتر در صورت داشتن فرصت کوتاهی از قدرت، به غارت گستردهتر و مخربتر روی میآورند. شواهد بسیار کمی برای رد هر یک از این دیدگاهها وجود دارد. درحالیکه لی کوان یو و خانوادهاش بر توسعه سریع و صنعتی شدن سنگاپور تاکید میکردند، دیگر حاکمان با دورههای طولانی مدت مشابه در قدرت مانند آنها نبودند. بهعنوان مثال میتوان فردیناند مارکوس را نام برد که بهعنوان رئیسجمهور فیلیپین، بیش از ۲۰سال ریاست جمهوری را بر عهده داشت که فقر در دوران او تقریبا دوبرابر شد.
الگوهای سلسلهها و خانوادههای سیاسی در فیلیپین دیدگاه بسیار هوشیارکنندهای از آنچه نابرابری سیاسی به نظر میرسد، ارائه میدهد. برای نمونه درباره خانوادههای سیاسی در پانزدهمین مجلس نمایندگان فیلیپین در دوره ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ نشان میدهد که حدود ۸۰درصد از قانونگذاران افزایشی را در خالص دارایی خود تجربه کردهاند. قانونگذاران متعلق به سلسلهها و خانوادههای سیاسی نیز ثروتمندتر از سایرین هستند.
نابرابری از دریچه دسترسی به قدرت سیاسی و پیوندهای خاندانی و سلسلهای بهویژه در کشورهای توسعهنیافته ممکن است گستردهترین نوع نابرابری باشد. بدون شک اتخاذ این نوع رویکرد، موجب آشکار شدن چهره دیگر نابرابری و توسعه ابزارهای سیاسی برای حل و فصل آن میشود.
این گزارش بر مبنای مقالات «دموکراسی، دیکتاتوری و توسعه» از مانسور اولسون (۱۹۹۳) و «سلسلهها در دموکراسیها: جنبه سیاسی نابرابری» از رونالد مندوزا (۲۰۱۲) تهیه شده است.