طرفداران بازار آزاد معتقدند که دست نامرئی بازار، به بهترین نحو منابع را تخصیص میدهد و هرگونه دخالت دولت در امور اقتصادی از جمله اقتصاد هنر به ناکارآمدی و فساد منجر خواهد شد. اگرچه تجربه نشان داده این دیدگاه، در اغلب موارد قابل دفاع است اما در برخی زمینهها انگار باید راه دیگری درپیش گرفت. همانگونه که در کشورهای توسعهیافته نیز مشاهده میشود، بسیاری از عرصههای اجتماعی در عین ضرورت، از بازدهی مالی بالایی برخوردار نیستند و بخش خصوصی تمایلی به سرمایهگذاری در آنها نشان نمیدهد، در نتیجه، مردم دولتها را موظف میدانند با ارائه خدمات به طور مستقیم یا حمایت از بخش خصوصی به صورت غیرمستقیم، نیازهای جامعه را در این زمینهها برطرف کنند؛ به عنوان مثال موسیقی کلاسیک حتی در اروپا که مهد اینگونه موسیقی است، در مقایسه با موسیقی پاپ از مخاطبان کمتری برخوردار است، از این رو انتظار میرود بنا بر اصل رقابت آزاد، در ظرف چند سال موسیقی کلاسیک به حاشیه رانده و سپس به خاطرهای دور مبدل شود، در حالی که میبینیم با حمایتهای حسابشده دولتی، هماکنون صدها ارکستر سمفونیک و مجلسی در اروپا فعالیت دارند.