رضا نیازمند: رفتم دیدم دکتر یگانه و یکی دیگر از وزرا که وزیر مشاور بود آنجا هستند. خیلی محبت کرد و مشغول ناهار شدیم. تلفن قرمز زنگ زد و هویدا گفت تعظیم عرض میکنم و ما فهمیدیم طرف شاه است. شاه در کیش بود و از آنجا تلفن میکرد. هویدا پس از چندمرتبه «اطاعت میکنم» گفتن، گفت بله قربان همین الان اینجاست و داریم با هم ناهار میخوریم. شاه چیزی گفت و هویدا گفت حالش خوب است و الان دارد میخندد. بعد باز هم چند «اطاعت میشود» و «بله قربان» گفت و صحبت تمام شد.