گزارشی از سخنرانی دکتر ناصر تکمیلهمایون و دکتر تقی آزاد ارمکی
پشت درهای بسته
دکتر تکمیلهمایون پیش از ورود به بحث با بیان خاطرهای نارضایتی خود را از جابهجایی محل نشست بیان کرد: «زمانیکه من در پاریس بودم، روزی دکتر نراقی با خوشحالی نزد ما آمد و گفت یک زمین بزرگ برای ساخت دانشگاه علوم اجتماعی گرفتهام که نزدیک زندان قزلقلعه است، بعد از چندین ماه که آمد گفت: دکتر پیرنیا آن زمین را گرفت و در حال ساخت دانشکده اقتصاد است و در تلاش هستم که زمینی بزرگتر را برای ساخت دانشکده علوم اجتماعی بگیرم. بار سومی که دکتر نراقی نزد ما آمد، گفت: زمین را گرفتهام و در حال ساخت دانشکده علوم اجتماعی هستم. اما خودش بعدها دیگر در آنجا حضور نداشت و برای کارهای مربوط به یونسکو به پاریس آمد ولی باید بهخاطر داشت که بنیانگذار این ساختمان دکتر نراقی بود. اگر ما جهتگیریهای سیاسی نسبت به شخصی داریم، درست نیست که آن را به این کیفیت در موضوعات علمی دخالت دهیم.»
آکادمیک مدرن آزاد
تکمیلهمایون در ادامه با تقسیمبندی استادان همعصر نراقی کوشید جایگاه وی را در تفکر علمی ایران روشن کند: «من گروهی از استادان آن دوره را استادان آکادمیک- کلاسیک میدانم که صرفا به امور پژوهشی اشتغال داشتند. دکتر غلامحسین صدیقی و علامه محمد قزوینی در این زمره قرار دارند. گروه دوم کسانی هستند که ضمن فعالیت آکادمیک بهکار انسکلوپدیا (دانشنامهنویسی) گرایش پیدا میکنند. مانند احسان یارشاطر و فعالیتهای او در دانشنامه ایرانیکا ولی کار نراقی هیچیک از اینها نبود؛ او را میتوان یک فرد «آکادمیک مدرن آزاد» دانست که در این دستهبندیها جایی نداشت.»
وی با انتقاد از روش کار دکتر نراقی گفت: «وی کتابخانه بسیار خوبی داشت ولی در آثار خود رفرنسهای اندکی میداد یا یک رفرنس کلی میآورد. من تا زمانی که در ایران بودم بهعنوان دستیار برای او کار میکردم و کار من نوشتن حرفهای او بود. در بسیاری موارد مسائل را کلی مطرح میکرد و جملهبندی آن را بر عهده من میگذاشت. بعد از من حسن حبیبی این کار را انجام میداد و در دورانهای بعد شماری از خبرنگاران این کار را برای او انجام میدادند... نراقی بعد از پایان کتابهایش آنها را به منظور مطالعه و نقد در اختیار برخی افراد قرار میداد. بهطور مثال کتاب سیر تکوینی را به احمد فردید داده بود و با همین واسطه شماری از واژگان و مفاهیم به آثار او افزوده میشد.»
تالیف آثار
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه «در زمان دانشجویی ما تعداد محدودی از آثار در زمینه علوم اجتماعی وجود داشت و بسیاری از دانشجویان هم نمیتوانستند به زبان انگلیسی مطالعه کنند» به اهمیت کار نراقی در تالیف آثارش پرداخت و گفت: «در چنین شرایطی نراقی بهواسطه دسترسی به کتابهای حوزه جامعهشناسی به زبان انگلیسی و آثاری در گرایشهای مختلف جامعهشناسی از کشورهای مختلف توانست کتاب تکوین علوم اجتماعی را به رشته تحریر درآورد. او کوشیده است در این اثر به دانشجو بیاموزد که علوم اجتماعی شامل چه مواردی میشود و آنان را در مسیر تاریخی نیز قرار میدهد. وی با دورهبندی یونان و روم، قرون وسطی، انقلاب صنعتی، رنسانس و دوران معاصر، اندیشمندان هر دوره را بهصورت مجزا بررسی میکند. به علاوه نراقی در چاپهای آخر کتاب فصلی تحت عنوان علوم اجتماعی امروزی اضافه میکند و این امر حکایت از آن دارد که وی تلاش کرده از تحولات اخیر این علم نیز بهره ببرد. نراقی در بسیاری از کنگرههای جهان شرکت کرد و مطالب آنها را خلاصه و در اثنای کتاب خود میآورد.»
وی در رابطه با دیگر آثار دکتر نراقی گفت: «مهمترین اثر او کتاب «علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن» بود ولی به غیر از این اثر او فعالیتهای دیگری نیز داشته است. از جمله رساله دکترای وی بسیار حائز اهمیت است. این رساله با عنوان «درباره کشورهایی که آمار درستی ندارند چه باید کرد؟» در قالب کتابی به زبان فرانسه نیز به چاپ رسیده است و زمانی که من در سوربن دانشجوی «پروفسور بالاندیه» بودم او مدت سه جلسه درس خود را به این کتاب اختصاص داد که نشان از اعتبار کار او دارد.
کتاب دیگری هم با عنوان «فرار مغزها» در کارنامه نراقی هست که البته چاپ نشد اما حرکتی را در این زمینه پدید آورد که چگونه مغزها از کشورهای جهان سوم خارج میشوند. اشکال این اثر آن است که نراقی در آن از میان قوه جاذبه غربی و قوه دافعه داخلی بیشتر به اولی پرداخته و مسائلی مانند استبداد داخلی را نادیده گرفته است. کار دیگر او در مورد شرکت نفت است که بهواسطه خویشاوندی با مهندس پرخیده و دوستی با هویدا، کتابی را منتشر کرده است.»
همکاری با نراقی
تکمیلهمایون در ادامه با اشاره به همکاری خود با نراقی گفت: «ماجرای همکاری من با دکتر نراقی به روزی مربوط میشود که به منظور تحویل پروژه پایاننامه کارشناسیام نزد دکتر صدیقی رفته بودم. همزمان در دانشکده شورای استادان برقرار بود و بعد از جلسه دکتر نراقی از من خواست که با ایشان همکاری کنم. من پیش از آن در دانشسرای عالی کتابدار بودم و ایشان از من خواست به بخش جامعهشناسی منتقل شوم و از آنجا من کار تقریر آثار او را انجام دادم تا زمانی که به پاریس رفتیم. به عقیده من دکتر نراقی در پاریس از خط جامعهشناسی به مفهوم علمی و آکادمیک آن دور شد و مقالهنویس سیاسی و اجتماعی شد.
من هر جمعه به یونسکو میرفتم و هرچه ایشان میگفت را یادداشت میکردم و در هفته بعدی بهصورت مرتب تحویل ایشان میدادم. مجموعه این نوشتهها و مقالات در چند کتاب به چاپ رسید. «غربت غرب» که نام آن را از «الغربه الغربیه» سهروردی گرفتیم، کتابهای «طمع خام»، «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»، «اقبال ناممکن» و... حاصل آن سالها است. دکتر نراقی همچنین کتابی به رشته تحریر درآورد به نام «آموزش و پرورش اسلامی»، این کتاب را البدو الی الختم من نوشتهام و آن را برای نراقی میفرستادم. او نیز با برخی از کتابهای غربی مقایسه کرد و سپس آن را به چاپ رساند. در این میان تنها چند رفرنس به من داد.
کتاب «آیین جوانمردی» را نیز او تصادفا ترجمه کرد. زمانیکه نراقی در اوین بود، در میان کتابهایی که دریافت میکرد کتابی از «هانری کربن» هم بود. او نه مترجم بود و نه روی آیین جوانمردی تخصصی داشت ولی وقتی که زندان در اختیار او گذاشته بود، منجر به ترجمه این کتاب شد. زندان اثر دیگری نیز بر نراقی برجای گذاشت. او بلافاصله پس از ورود به زندان با همه آشنا شد و از فعالیتهای آنان آگاهی یافت و با بسیاری از این افراد مصاحبه کرد. حاصل این فعالیت کتابی بود تحت عنوان «از کاخ شاه تا زندان اوین» که به چاپ رسید.»
موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی
به غیر از فعالیتهای آکادمیک، نراقی خدمت دیگری به علم در ایران کرد که اهمیتی فوقالعاده دارد و این امر مربوط به کوشش وی برای ایجاد موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی و آوردن علوم اجتماعی از کاخ عاج به میان تودههای مردم بود. تکمیلهمایون از این تلاش وی با تعبیر «ملی کردن جامعهشناسی» یاد کرد و افزود: «او آغازگر تحقیقات روستایی و عشایری در جامعهشناسی ایران و پایهگذار فعالیتهای آماری در این مطالعات بود.» دیگر اقدام مهم نراقی در نظر وی «دعوت از جامعهشناسان خارجی بود که موجب میشد دانشجویان با تحولات این علم آشنا شوند. به علاوه وی برای دانشجویانی که فکر میکرد دارای استعداد هستند، بورس ترتیب میداد و آنان را به خارج از کشور میفرستاد.» همچنین او با اشاره به فضای حاکم در موسسه مطالعات و تحقیقات گفت: «در آنجا دانشجویان مارکسیست، مسلمانان مجاهد و ملیگرایان بدون کوچکترین تعارضی در کنار هم درس میخواندند. حتی اگر کسی از بیرون از موسسه دستگیر میشد، وی برای آزادی آنان تلاش میکرد و این امر حتی موجب بدنامی او میشد.»
جامعهشناس چانهزن
دکتر تقی آزادارمکی سخنران دوم این نشست بود. وی با اشاره به این امر که دانشجوی دکتر نراقی بوده است، گفت: «ما درسی را در رابطه با «بررسی مسائل اجتماعی در ایران» با دکتر نراقی گذرانده بودیم و چون در آن زمان فعالیت دانشجویی داشتیم با نراقی بهعنوان فردی مقتدر در نظام یک برخورد منتقدانه داشتیم ولی همزمان به وی علاقهمند نیز بودیم.»
وی اضافه کرد: «من در کتاب «جامعهشناسی در ایران» در مورد جامعهشناسان نسل اول یا نسل موسس بحث کردم که از آن جمله به دکتر نراقی نیز اشاره داشتهام. او نهادساز، موسس و سازنده نهادی این علم است و برای پیشبرد آن چانهزنی کرده است. از نراقی هم میتوان ساده گذشت و هم میتوان سخت روی او ایستاد. میتوان او را صرفا به یک جامعهشناس که در عرصه نظام سیاسی کنشگری میکند، تقلیل دهیم. اگر با نگاهی عمیقتر به او نظر کنیم او کسی است که جامعهشناسی را ملی کرد و در آن حس وطنی تولید کرده است. او زمانی شروع به تولید اثر کرد که هم به لحاظ سابقه علم در ایران و هم توان علمی در کشور ما نوشتن چندان رسم نبود.»
بسترسازی برای جامعهشناسی
آزادارمکی با اشاره به جایگاه نراقی در علم جامعهشناسی گفت: «نراقی بستر ظهور جامعهشناسی و تفکر جامعهشناسی امروز را فراهم کرده است. تلاش او برای تحصیل شماری از دانشجویان در خارج از کشور، کوششهایی که در آزادسازی برخی از زندانیان داشت و فضاهایی که از طریق چانهزنی و شخصیت خود برای جامعهشناسی تولید کرد بسیار حائز اهمیت است. او برای جامعهشناسی پاتوقسازی کرد که از درون این فضا افراد، افکار، منشها و الگوهای جدید خارج شدند. او میکوشد بسیاری از افرادی را که در دایره قدرت نبودند به رسمیت بشناسد و کسی مثل آلاحمد را در موسسه مطالعات تحقیقات جامعهشناسی بهکار میگیرد. بسیاری از بزرگان دینی حال حاضر در ایران در این موسسه حضور داشتند و کار تحقیقی و پژوهشی انجام میدادند.»
درباره همکاری با پهلوی
یکی از چالشهایی که همواره در رابطه با احسان نراقی مطرح بوده است همکاری با رژیم پهلوی است. آزادارمکی با اشاره به اسناد ساواک در این رابطه گفت: «در اسنادی که از نراقی بیرون آمده مشخص میشود وی اگرچه به نظر میرسید به حکومت متصل است اما ساواک مراقب او بود و به وی اتهام میزدند که در موسسه خود فضایی ضدحکومتی ایجاد کرده است. من به درستی بهخاطر دارم که او در کلاسهایش نقد شاه و نقد حکومت میکرد، کسی که بعدها متهم به همکاری با رژیم پهلوی بود. وی تنها کسی بود که در دانشکده علوم اجتماعی ساعتها برای دانشجویان وقت میگذاشت و بر خلاف بسیاری از استادانی که در قدرت قرار میگیرند از دانشگاه فاصله نگرفت.»
جامعهشناس اصلاحطلب
وی در ادامه به خطمشی نراقی پرداخت و افزود «نراقی را باید جامعهشناسی دانست که وضعیت موجود را پذیرفته بود و دغدغه اصلاح داشت و مساله او ناکارآمدی نظام سیاسی و نظام اجتماعی بود. سوال او کاملا متفاوت از دیگر جامعهشناسان ایرانی بود. در زمانیکه دغدغه اصلی اغلب جامعهشناسان معطوف به توسعهنیافتگی، فقدان سرمایهداری، فقدان بورژوازی، عقبماندگی و... بود، نراقی به ناکارآمدی نظام اجتماعی و سیاسی تاکید داشت. موضوعاتی که او به آنها پرداخته نشان از این دغدغه دارد.
نراقی منتقد مارکسیسم به لحاظ فکری و نظری است و نقد حزب توده نیز میکند. این در حالی است که در دهههای ۳۰ و ۴۰ ما بازیگری خارج از این عرصه نداشتیم، او در «رویاهای مارکسیسم» که بعدها منتشر شد منتقد این فضا است. به علاوه نقد غربزدهها را نیز در آثار خود دارد. وی تلاش میکند میان نیروهای موثر در ساختن جهان ایرانی با این گروهها تفکیک برقرار کند و میکوشد یک نظام تحلیلی و مفهومی در این رابطه تاسیس کند. بعد از انقلاب او جامعهشناسی است که جمهوری اسلامی را به رسمیت میشناسد و در مورد آن بحث میکند. در صورتی که جامعهشناسان دیگر عمده مباحث خود را همچنان معطوف به مدرنیته و مسائل آن در قبل از انقلاب، حین و بعد از آن کردهاند.»
آزادارمکی با بیان آخرین خاطره خود از نراقی به سخنانش خاتمه داد. وی گفت: «آخرین باری که نراقی را دیدم حدود دو ماه پیش از مرگ او بود که با پلاستیکی پر از کتاب به دانشکده آمد و میگفت: «میخواهم استخدام شوم» و به کتابهایش بهعنوان کارنامه خود اشاره میکرد. کسی که یکی از کنشگران اصلی در ساختن جامعهشناسی ایران بود، به جایی رسید که یا او را در دانشکده راه نمیدادند یا با کیسه آثارش متقاضی استخدام در مجموعهای شد که خود بانی ایجاد آن بود.»
ارسال نظر