نگاهی به حیات سیاسی محمدتقی بهار به مناسبت زاد روزش
یک نام و دهها نشان
وارث پدر
محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا فرزند محمدکاظم صبوری ۱۶ آبان ۱۲۶۵ه.ش در خراسان دیده به جهان گشود. وی در چهارسالگی به مکتب سپرده شد و در پنجسالگی آموزش به شیوه قدیم را زیر نظر پدر خود آغاز کرد. هفت ساله بود که نخستین شعرش را سرود و در همین سن توان خواندن قرآن، متون فارسی و شاهنامه را داشت. از آنجا که پدرش ملکالشعرای آستان قدس رضوی در دوره ناصرالدین شاه بود، وی نیز پس از فراگیری تحصیلات ادبی و عربی به خدمت آستان قدس درآمد. زمانیکه پدرش از دنیا رفت، بهار تنها ۱۸ سال داشت و به فرمان مظفرالدینشاه مقام ملکالشعرا به بهار انتقال یافت.
وی در سال ۱۲۹۵ با سودابه صفدری ازدواج کرد و حاصل این وصلت ۶ فرزند به نامهای هوشنگ، ماهملک، ملکزاد، مهرداد، چهرداد و پروانه بود. مهرداد بهار که خود بعدها از نویسندگان و پژوهشگران نامدار ایران شد، در خاطراتش پدرش را مردی خشک، رسمی و منضبط توصیف میکند که هرچند به فرزندان خود عشق میورزید ولی همراه بازیهای کودکانه آنها نبود. بهار بسیار مردمدار بود و با شمار زیادی از بزرگان و روشنفکران همعصر خود معاشرت داشت.
روزنامهنگاری در سایه استبداد
محمد تقی در سن ۱۴ سالگی به مکتب «ادیب نیشابوری» رفت و در آنجا به فراگیری زبان عربی مشغول شد. وی به واسطه آشنایی که با این زبان پیدا کرده بود، شماری از کتب عربی را مطالعه میکرد و از طریق خواندن مطبوعات مصری و آشنایی با فرهنگ مصر که در آن دوران پیشتاز بود، اطلاعات زیادی را در رابطه با جهان آن روزگار بهدست آورد. وی بهرغم تمکن مالی برخلاف بسیاری از معاصرانش هرگز به اروپا یا دیگر سرزمینهای دوردست سفر نکرد و عمده آگاهی خود را مرهون مطالعه و آشنایی با زبان بود.
به مرور گستره تلاشهای بهار افزوده شد و همکاری با روزنامههای محلی را آغاز کرد. مقالات وی با نام مستعار «م.بهار» در روزنامههای «خراسان»، «توس» و «خورشید» به چاپ میرسید. مضامین این نوشتهها بر شهرت او افزود و به تدریج توانست در میان روشنفکران خراسان جایی برای خود باز کند. چندی بعد بهار خود به فکر تاسیس روزنامه افتاد که حاصل آن «نوبهار» و بعد «تازه بهار» شد.
روزنامه نوبهار در سال ۱۲۸۹ش در مشهد تاسیس و نخستین شماره این روزنامه در مهرماه منتشر شد. نوبهار دارای سه ستون بود که در چهار صفحه با حروف سربی به چاپ میرسید. نوبت انتشار آن دو بار در هفته بود و در عنوان روزنامه آمده بود: «نوبهار نامهای است سیاسی، ادبی، سرگذشتی، اخباری، خواهان یگانگی و فزونی اسلام و اسلامیان و هوادار بزرگی و نیرومندی ایران و ایرانیان» بهار این روزنامه را بهصورت ارگان حزب دموکرات خراسان درآورد و مقالات بسیار تندی بهویژه در اعتراض به دخالت نیروهای روس در آن منتشر میشد. همین امر موجب فشار روسها برای تعطیلی روزنامه شد و چون حزب دموکرات خراسان توانی به منظور حفظ روزنامه نداشت، در ۲۷ اردیبهشت ۱۲۹۰ درحالیکه کمتر از یکسال از انتشار آن میگذشت تعطیل شد.
چند ماه بعد در آذرماه، بهار روزنامه جدیدی را با عنوان «تازه بهار» منتشر کرد. «تازه بهار» هفتگی انتشار مییافت و مدیریت آن با میرزا محمدخان ملکزاده، برادر بهار بود و خود او نیز کار سردبیری را برعهده داشت. اما کار این روزنامه نیز دوامی نداشت و چون بار دیگر همان خطمشی را در پیش گرفت با فشار روسیه مواجه شد و چیزی نگذشت که کارش به تعطیلی گرایید. بعد از آن بهار به همراه چند نفر دیگر از اعضای حزب دموکرات در سال ۱۲۹۲ش به تهران تبعید شدند. یک سال بعد او دوباره به مشهد بازگشت و دور جدیدی از انتشار «نوبهار» را آغاز کرد که اینبار نیز روزنامه پس از ۹ ماه بار دیگر توقیف شد.
بهار خود در رابطه با فعالیت مطبوعاتیاش چنین مینویسد: «بعد از فتح تهران و آغاز مداخله اجانب در ایران، نوشتجات من در روزنامه طوس، خراسان، حبلالمتین، کلکته و نوبهار در حمایت استقلال متزلزل ایران و دفاع از حزب تندرو دموکرات منتشر میشد. این سلسله عمر ادبی و سیاسی من بعد از توفان اولتیماتوم، مقطوع و دو سال عمر من در نفی و طرد وصحراگردی و غربت و مصیبت گذشت. در این مدت دستم از جراید داخله کوتاه بود. غیر از چند قصیده در هویت زمامداران و حالت روحیه تهران و خطابه معروف (سر ادوارد گری) و ۱۲ بند در مصیبت و فاجعه به توپ بستن گنبد حضرت رضا و چند مقاله در وصف تهران که این همه آثار در حبلالمتین مندرج است، خدمت دیگر در همان دوره کودتای سهساله با اصرار دوستان خراسان و مساعدت بخت به نشر یک دوره نوبهار در ۱۳۳۲ق مبادرت ورزیده و با اینکه در این دوره کوتاه یکساله نوشتجات من فقط در پیرامون مسائل اجتماعی و اخلاقی و ادبی مخصوص نسائیات سیر مینمود، معذلک حدوث جنگ بینالملل و طلوع انتخابات اسباب نگرانی خارجیان شده با اصرار قنسولهای دو همسایه نوبهار بعد از یکسال توقیف شد.» وی در فاصله سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۹ برای سه سال به همراه برادرش مدیریت روزنامه رسمی ایران را برعهده داشت. بعد از آن نیز مدتی مجله دانشکده را به منظور نشر آثار انجمن دانشکده تاسیس کرد که بیشتر مطالب آن ادبی، تاریخی و اجتماعی بود و بهزودی مورد استقبال روشنفکران و بزرگان ادب آن دوره قرار گرفت.
در میانه توفانهای سیاسی
دوره جوانی وی با انقلاب مشروطه مقارن شد و بهار بهزودی به جرگه مشروطهخواهان پیوست و از شاعران نامدار این جریان شد. او در ابتدا فعالیت خود را از «انجمنسعادت» مشهد که به وسیله شماری از جوانان روشنفکر و تحولخواه شکل گرفته بود، آغاز کرد و از همینجا بود که آثار و اشعار وی که دارای مضامین وطنی و آزادیخواهانه بود، شهرت یافت و در دهانها میگشت. در همین دوران او با «حیدرخان عمواوغلی» مجاهد مشهور که به تازگی به مشهد آمده بود و حزب دموکرات را تشکیل داد، آشنا شد و این آشنایی منجر به یک دوره همکاری با حزب دموکرات شد.
فعالیتهای سیاسی او در دوره سوم انتخابات مجلس شورای ملی به اوج رسید و موجب انتخاب وی از حوزه درگز، کلات و سرخس بهعنوان نماینده شد. این مجلس بیش از یک سال دوام نداشت و با آغاز جنگ جهانی اول بهکار خود خاتمه داد. فراغت ناشی از انحلال مجلس، موجب شد تا بهار بار دیگر به روزنامهنگاری بپردازد، ولی انتقادات تند او به توقیف روزنامه و تبعید وی به بجنورد انجامید. با پایان جنگ جهانی اول، بار دیگر شور بازگشایی مجلس پس از یک دوره فترت در جامعه ایران پدیدار شد و اینبار بهار از حوزه انتخابیه بجنورد به مجلس راه یافت. در این دوره وی از اعضای فعال فراکسیون اکثریت به رهبری آیتالله مدرس بود. در همین زمان وی در روزنامه «نوبهار» به مخالفت با مواضع رضاخان و جاهطلبیهای وی پرداخت.
در دوره پنجم انتخابات تفاوتی عمده در مناسبات پدید آمد و برخلاف چهار دوره گذشته که زمینداران بزرگ عمدتا معادلات را رقم میزدند، در این دوره نظامیان که از قدرتیابی سردار سپه حمایت میکردند از موقعیت و قدرت خود در نظارت بر صندوقهای رای بهره بردند تا نیروهای نزدیک به رضاخان به منظور پیشبرد اهداف وی بهصورت قانونی وارد مجلس شوند. در مجلس پنجم بهار بار دیگر در کنار آیتالله مدرس و اینبار در فراکسیون اقلیت قرار گرفت. وی در کنار مدرس از مخالفان جدی طرح جمهوریت رضاخان و تغییر سلطنت قاجاریه به پهلوی بود.
بهار در طول فعالیت خود همواره از ایجاد حکومت مرکزی قدرتمند دفاع میکرد، اما همزمان جاهطلبیهای رضاخان را مغایر با قانون اساسی میدانست. با استقرار سلطنت پهلوی وی برای دورهای زندانی و تبعید شد و ناچار از صحنه سیاسی کنارهگیری کرد. اما با سقوط رضاشاه بار دیگر فعالیتهای خود را از سرگرفت و مدتی را با برخی از تشکیلات وابسته به حزب توده ارتباط داشت. وی در کابینه دوم قوامالسلطنه مدت چهار ماه به وزارت فرهنگ منصوب شد و در همراهی با قوام «حزب دموکرات ایران» را تاسیس کرد. بعد از آن بار دیگر به مجلس پانزدهم راه یافت و با پایان دوره نمایندگیاش در این مجلس، فعالیت سیاسی بهار خاتمه یافت.
وی سالهای پایانی عمر خود را در اوج شهرت و محبوبیت گذراند. درحالیکه بهعنوان نماینده در پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی مشغول به کار بود به بیماری سل مبتلا شد و برای درمان به سوئیس رفت و در آنجا بستری شد. وی در همان حال قصیده مشهور لزنیه را به یاد وطن سرود. در سال ۱۳۲۸ زمانیکه از سوئیس بازگشت بهعنوان استاد رسمی دانشگاه تهران استخدام شد. محمدتقی بهار در دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ در منزل مسکونیاش در خیابانی که به نام خود او نامگذاری شد، دیده از جهان فروبست و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
محمدکاظم صبوری، پدر بهار
بهار در کنار دانشجویان دانشگاه تهران
منابع:
1) ملکالشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، امیرکبیر، جلد اول، ۱۳۵۷.
۲) شروین وکیلی، ملکالشعرای بهار، مجموعه داد سخن.
۳) احمد نیکو همت، زندگی و آثار بهار، گروه انتشاراتی آباد، ۱۳۶۱.
۴) فاطمه هاشمی، پرونده نمایندگی محمدتقی بهار در پنجمین دوره مجلس شورای ملی، فصلنامه اسناد بهارستان، ۱۳۹۰.
۵) فاطمه مدرسی، حسین فرهادنیا، موضع محمدتقی بهار نسبت به طرح «جمهوریت» رضاخان، مطالعات تاریخ فرهنگی، ۱۳۹۰.
ارسال نظر