بازرگانان هندی و سقوط صفویه
دیل به هندوان ختری، مرواری، چین و دیگر جوامع بازرگانان هندی با نظر «پراکندگی تجاری» ارائه شده از سوی فیلیپ کورتن مینگرد. او نقش اقتصادی مهمی را برای بازرگانان داخل امپراتوری مغول (هند) در نظر میگیرد که در آن صرافان هندو همچون تودار مل خزانهدار دولتی میشود و بیشتر اشراف مسلمان حسابدار هندو داشته و این متخصصان مالی بیشتر اقتصاد آنان را در دست داشتند. او نشان میدهد که چگونه شهر مولتان در دره سند بهصورت باراندازی برای بازرگانان بین دریای عمان و لاهور از سویی و بین هند و نقاط شمالی از سوی دیگر مورد استفاده قرار گرفت. گروه بازرگانان هندی مولتان شبکهای از بازرگانان زمینی تشکیل دادند که بخارا، هرات و اصفهان را در برمیگرفت.
در این رابطه نقش ایران نیز حائز اهمیت است و استفان دیل در بخشی از کار خود به آن پرداخته است و اشاره میکند که جایگاه بزرگترین و ثروتمندترین جامعه بازرگانان هندی در شمال شبهقاره، ایران بود. هرکس تاریخ صفویان را بخواند میداند که حدود ۱۰ تا ۲۰ هزار بازرگان هندی (بانیان) در اصفهان بودند که همیشه حلقه مفقودهای در چارچوبه تاریخنگارانه از دورهگردان آسیایی بهنظر میرسید و این نکته قابلتوجه است که چگونه هندوان توانستند در آنجا تجارتی بسیار بیشتر از زادگاه خود داشته باشند. یکی از ارزشهای کتاب دیل این است که تفسیری قانعکننده از حضور این گروه بازرگانان قدرتمند و ثروتمند دور از وطن میدهد. او به این گروه بهعنوان گروههای اقتصادی خانوادگی مینگرد که همه (با هدف انحرافی بهدست آوردن آگاهی از بازارهای محلی و وضعیت آنها) جذب بازرگانی و بانکداری میشدند و اغلب از امتیازات قابلتوجهی نسبت به بازرگانان و فروشندگان محلی برخوردار بودند.
آنان عامل گسترش اقتصاد جهانی هند بودند و بهنظر دیل میزان و ارزش کالاهای تبادل شده بهدست آنان، از نظر بیشتر تاریخنگاران اروپایی دستکم گرفته شده است. او اشاره دارد که باقیمانده سکههای مغولی (هند)، اینگونه نشان میدهند که حدود ۴۰ درصد سکههای نقره هندی، از سال ۱۷۰۳- ۱۵۸۶م / ۱۱۱۵-۹۹۴ه در شهرهای شمالی نزدیک ایران و آسیای میانه ضرب شدهاند که نشان از فراوانی بازرگانی خارجی هند با امپراتوریهای بازرگانی اروپایی دارد. با توجه به اینکه عمده بازرگانی خود ایران نیز از سورات انجام میشد، خاورمیانه نیز شریک مهمی برای هند این زمان بود.
آنگونه که حبیب عرفان استدلال کرده است پارچههای هندی به علت مزد کم کارگران شبهقاره پرجمعیت، همیشه بر بافتههای خاورمیانه برتری داشت. پارچه، نیل، پنبه و ادویه پیش از پایان سده ۱۶، مهمترین صادرات هند به شمال بود. بهنظر دیل بارانداز هندیان در دهانه رود ولگا در بالای دریای خزر، نشانه گسترش فعالیت هندیان از طریق ایران بود و بیشتر کارمندان، کالا و سرمایه از جوامع مولتانی اصفهان و جاهای دیگر به روسیه میآمدند. او فعالیت بازرگانان هندی در آستاراخان را که پیش از یکی شدن با تزارهای روسیه دارای خاننشینی ترک-مسلمان بودند مرتبط با تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روسیه میداند. استنادات دیل نشان از برتری اقتصادی و سازمانی هندوان بر روسها در اوایل قرون جدید دارد. او دریافته است که بازرگانان هندی در آستاراخان از قدیم در آنجا جمعیتی داشتند، به هندوئیسم اعتقاد داشتند و با برخی از زنان ترک ازدواج کرده بودند و اینکه تدریجا تجارت خود را از ایران و کمتر از هند آغاز کرده بودند.
اسناد روسی میگویند که آنان تعدادی شرکت داشتند (گرچه در واقع گروههای بازرگانی خانوادگی بهنظر میرسند) و جایی در قوانین روسی نداشتند. بازرگانان هندی درآمدی به مراتب فزونتر از رقبای روسی خود در کناره ولگا داشتند که از آن فقط میتوان بهعنوان ثروت بادآورده یاد کرد. بعضی سالی هزار روبل درآمد داشتند، درحالیکه بازرگانان روسی بهطور متوسط نمیتوانستند بیشتر از ۳۰ روبل داشته باشند. یافتههای او درباره شریکان، کارگزاران، درآمدهای مهم، آگاهی گسترده آنان از وضعیت بازار در منطقه اوراسیا و جوامع بزرگ بازرگانان مقیم آستاراخان، بخارا، اصفهان و جاهای دیگر، دیل را به این نتیجه نهایی رهنمون میسازد که «نمونه دورهگردی برای درک مدیریت اقتصادی در این پراکندگی چندان مناسب نیست.»
دیل با انتخاب چارچوبه کلینگرانه تاریخی، آنچه را که به سادگی میتوانست یک تکنگاری کوچک و ویژه ختریها و مرواریها در آستاراخان باشد، به نمونهای بزرگ و مدعی در تاریخنگاری بدل کرده است. تنها چیزی که او مستند خود را آشکار نکرده است، اشاره بهنظریه «شرکت بزرگ» درباره سقوط امپراتوری مغول هند است که کارن لئونارد ارائه کرده و از طرف ریچاردز رد شده است. او همچنین درباره تاثیر بالقوه اخراج بازرگانان هندی از اصفهان در سالهای دهه ۱۶۹۰م/ ۱۱۰۰ه به دستور مجلسی دوم و شاه سلطان حسین، توانایی دولت صفوی در تثبیت ارزش پول و به ناچار سقوط پول که یاریگر افغانها در سقوط دولت صفوی به سال ۱۷۲۲م/ ۱۱۳۵ه بود اشاره نمیکند. یقینا اینها تعدادی از پرسشهایی بودند که پژوهش دیل برمیانگیزد. همچنین او از دولتهای اوراسیایی بهعنوان چارچوبی برای فهم اقتصاد جهانی هندیان استفاده میکند، بدون آنکه تمایلی برای بحث درباره روابط اقتصادی خود آن دولتها نشان دهد. پل کندی در اثر خود پیشنهاد میکند که در آغاز قرون جدید، تمایل دولت به وام گرفتن، عامل مهمی در حفظ احترام همسایگان بود. شاید دیل، هر تاریخنگاری را در این مورد به دقت وادارد و امیدوارم چنین باشد. ارزشمندترین بخش کار او، ارائه تفسیری روشن از سقوط صفویه است، برخلاف نظریات غیرسودمندی چون نظریه «فساد داخلی» یا تز بیاعتبار حامد الگار که «صفویه یا دولتهای دیگر فاقد مشروعیت در تفکر شیعی بودند.»
این کتاب امروز و برای همیشه کتابی عالی است. دیل به توانایی موثر و سازمانیافته وزیر دارایی اکبر مغول، تجارت اسب در کابل، صرافی پول در اصفهان و سرانجام تاثیر ایوان مخوف و پطر کبیر بر تجارت هند اشاره دارد که بدون گسیختگی ارتباط و توازن زیبایی بین انگاره بزرگ او و اسناد آرشیوی روسی برقرار میکند. در چنین زمینهای از روابط متقابل در منطقه اوراسیا که بر همان ابعاد بنیان نهاده شده، شاید اینکار غیرمنتظره نباشد و دیگر اینکه او بر تاریخ اقتصادی منطقه متمرکز شده درحالیکه اینکار از طرف تاریخنگاران پیشین به سادگی نادیده گرفته شده است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بازگشت مجدد اوراسیا به تاریخ خود، کتاب دیل به تز موثر استعمارزدایی از تاریخ پایان میدهد. همانگونه که خود او بارها بیان میدارد؛ این کتاب تهاجمی گسترده به «شرقشناسی علوم اجتماعی» به دلیل دوری آن از نظر بستگیها و سبک از پست مدرنیسم است.
ارسال نظر