ضرورت بازنگری روایتهای غالب تاریخنگاری
بایگانی الهامبخش
نگاه ناقص به تاریخ
اسنادی که در آرشیوهای وزارت خارجه وجود دارد بهخصوص بخشی که گزیدهای از اسناد وزارت خارجه بریتانیا است در مطالعات تاریخ ایران بسیار قابلتوجه است. چیزی که در آنجا برای من جالب بود، چهرهای بود که از ایرانیها و دیپلماسی ایرانیها جلوه مینماید و نسبت به آن چیزی که در روایت جا افتاده فارسی بهخصوص آن روایتی که غالب هست، تفاوت داشت. من دو مقطع را برای آنکه مقایسهای صورت بگیرد انتخاب کردم و موضوع آن نسبت دیپلماسی و رئال پلیتیک و مواجهه ایرانیان با این مساله است. ما بهعنوان اهل تاریخ باید بازنگری داشته باشیم در روششناسی شکلگیری روایتهای غالب و شاید بتوان امیدوار بود در آینده با همت اهل تاریخ و البته با نگاههای جدید روایت منصفانهتری از تحولات دوران قاجار شکل بگیرد. واقعیت این است که روایت تاریخ دیپلماسی چه ما آثار فیروز کاظمزاده را در نظر بگیریم، چه دکتر رمضانی یا استاد برجسته مرحوم فریدون آدمیت را مدنظر داشته باشیم، موضوعی که در همه این آثار مشترک است، آن است که هر کدام به بخشی از تاریخ قاجار بیشتر توجه کردهاند. دوره صدر قاجار بهخصوص تحت تاثیر همان روایت قالب از تاریخ دوره قاجار شکل گرفته و به نظر میرسد بیشتر در حاشیه بررسی شده تا در متن و شاید لازم باشد که با یک نگاه مبتنی بر روششناسی و معرفتشناسی تاریخ دیپلماسی به نگارش آن رجوع شود.
عصر مواجهه
اگر ما رانکه را بهعنوان یک چهره برجسته در پارادایم پوزیتیوسیتی و اتفاقا بهعنوان کسی که به تاریخ دیپلماسی نگاه ویژهای داشته است، در نظر بگیریم، آنگاه به این نتیجه میرسیم که باید نسبتی میان اسناد و روششناسی وجود داشته باشد و آن هم اسناد بهطور کلی و نه بخشی از آنها که در کارهای برخی از پژوهشگران شاهد هستیم. من در این مطالعه تنها به صدر قاجار توجه ندارم و به دوره متاخر آن که به دوره مشروطه نیز شهرت دارد، توجه دارم. در این زمان نیز ایرانیان حضوری در عرصه بینالملل دارند.
در دوره صدر قاجار یعنی در همان ابتدای شکلگیری حکومت قاجار و در وضعیتی که هنوز پایههای اقتدار سیاسی دولت قاجار در کشور تثبیت نشده بود، ایرانیها -منظور دولت قاجار و مجموعه کسانی است که در دستگاه دیپلماسی حضور داشتند- با مسالهای مواجه شدند و آن هجوم روسیه بهعنوان یک قدرت نظامی به قفقاز بود و این قاجاریها را در یک وضعیت غافلگیری قرار داد. چون حتی شناخت تاریخی ایرانیان از روسها تا اندازهای متفاوت با آن چیزی بود که قاجارها در برابر آن قرار گرفتند و در دورهای که نسبتا کوتاه ولی مهم بود یعنی یک مقطع ۱۰ ساله، قاجارها از شاه گرفته تا نایبالسلطنه و کسانیکه در دولت قاجار حضور داشتند، کوشش کردند تا از طریق ارتباطات بینالمللی مساله حضور روسیه و تصرف قفقاز را پاسخ دهند. این یک وضعیت ویژه و فوقالعاده بود، به این جهت که از طرف دیگر قدرتهای بینالمللی یعنی فرانسه و انگلستان هم به جهت وضعیت بینالمللی ضرورت میدیدند که با ایران ارتباط برقرار کنند. در دوره پایانی قاجار هم ایرانیان در عرصه بینالملل در قالب کنفرانس پاریس حضور پیدا میکنند تا بتوانند از حقوق ایران در دوره پس از جنگ دفاع کنند. در هر دو این موقعیتها با یک واقعیت مواجه میشوند و آن معادلات بینالمللی است که من با وامگیری از علوم سیاسی در قالب رئال پلیتیک میکوشم آن را توضیح دهم.
عبرت از گذشته
اگر ما تاریخ را نه بهعنوان خاطره بلکه بهصورت یک مخزن تجربه در نظر بگیریم و البته نگاه ما به تاریخ نگاهی انتقادی باشد، به نظر میرسد شاید بتوانیم از تجربه مواجهه ایران در دوره قاجار با واقعیت سیاست در عرصه بینالملل کمک بگیریم، برای آنکه مساله امروز و آینده ما هم تا اندازهای با این امر در ارتباط است. یعنی کماکان ایران در همان موقعیت قرار دارد و در آینده نزدیک و چه بسا دور هم ما با این واقعیت سر و کار داریم که باید با ژئوپلیتیک تحمیلی یا ژئوپلیتیک پسااستعماری مواجه شویم. در این بخش از تاریخ ایران پیچیدگیهایی وجود دارد که میتوانیم با رجوع به تجربه قاجار از علل ناکامی دیپلماسی این دو مقطع در نتیجه گرفتن به نفع ایران الهام بگیریم.
ارسال نظر