روزی که «باسکرویل» جان باخت
در همان دوران، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان برای اعاده مشروطیت به پا خاسته و به دنبال آن، نیروهای طرفدار شاه، اقدام به محاصره تبریز کردند. پس از ۱۱ ماه محاصره و بر اثر کمبود دارو و غذا، دستهای در تبریز به نام فوج نجات به رهبری باسکرویل، برای شکستن محاصره تشکیل شد. باسکرویل، که دوره سربازی را در آمریکا دیده بود، به قول خودش بهجای نقالی تاریخ مردگان، تصمیم گرفت مشق نظامی به جوانان بیاموزد. در همین ایام، مرگ سیدحسن شریفزاده، دوست و یار نزدیک باسکرویل، چنان او را منقلب کرد که در جواب همسر کنسول آمریکا در تبریز، که از او خواسته بود از صف مشروطهخواهان جدا شود، ضمن پسدادن پاسپورتش گفت:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.» در جریان نبردی که در شام غازانِ تبریز بین گروه فوج نجات به رهبری باسکرویل و محاصرهکنندگان به وقوع پیوست، باسکرویل بر اثر گلولهای که به سینهاش اصابت کرد، کشته شد. پس از مرگ وی، مراسم تشییع جنازهای با حضور گسترده مردم در گورستان آمریکایی تبریز برگزار شد. به نوشته احمد کسروی، پس از پیروزی مشروطهخواهان، به دستور شیخ محمد خیابانی قرار شد یک فرش که عکس باسکرویل در آن نقش شده باشد، بافته و برای مادر وی در آمریکا فرستاده شود که البته پس از بافته شدن آن، به دست مادرش نرسید. رضا زاده شفق در این باره چنین نوشته است: «بهواسطه آغاز جنگ جهانگیر، ارسال آن (فرش) به تاخیر افتاد و بعد از جنگ نیز برای حمل آن توسط سفارت آمریکا به تهران فرستاده شد و اینجانب آن را ظاهرا حوالی سال ۱۳۱۴ در اتاق پذیرایی مرحوم سلیمان میرزا که در خیابان دوشانتپه منزل داشت دیدم و ایشان در جواب پرسش من اظهار داشتند، ارسال آن به واسطه نبودن واسطه و معلوم نبودن آدرس به تاخیر افتاده.» باسکرویل جزو چهرههای مطرح عهد مشروطه در ایران است و مورخان با ادبیاتی ستایشآمیز از او یاد کردهاند.
ارسال نظر