روایت گروته از مجلس مشروطه
گروته در کتاب سفرنامه خود مینویسد: «مجلس! عدهای آن را مظهر وحدت و همبستگی ملی میپنداشتند و با تحسین و احترام از آن یاد میکردند، عدهای دیگر بهعکس آن را یک پدیده نو و خارجی میدانستند و از وجودش در سرزمین مقدس ایران شرم داشتند. گروه سوم که تعدادشان از همه بیشتر بود، هیچ شناخت درستی از آن نداشتند و با بیتفاوتی از آن یاد میکردند و آن را پدیدهای میدانستند که فقط به علما و دانشمندان تهران و تبریز مربوط میشود، گروه دیگری با احساس بیم و تردید از آن سخن میگفتند و معتقد بودند که مجلس یک هیولای دیگر است و حال باید علاوه بر شاه و وزیران به افراد بانفوذ مجلس هم هدیه و پیشکش داد. (درواقع) هر چه به تهران نزدیک میشدم مردم نسبت به مجلس و مسائل مربوط به آن کنجکاوی و توجه بیشتری نشان میدادند.
یکی از ویژگیهای این نهضت این است که محرومترین و استثمارشدهترین اقشار مردم، یعنی دهقانان در آن شرکت نداشتند. نخست عدهای روشنفکر که اکثرشان نیز از تحصیلات اروپایی برخوردار بودند و از افتادن ایران بهدست روس و انگلیس میترسیدند، ندای آزادی و لزوم تغییرات اجتماعی و اقتصادی را سر دادند. از دیرباز بین طبقه بازرگانان بهخصوص بازرگانان مقیم تبریز، این عقیده رواج داشت که ترقی و تعالی ایران بدون سرنگونی نظام استبدادی میسر نمیشود. انگلستان همیشه در ایران از افکار آزادیخواهانه جانبداری و اصلاحطلبان را به اقدام تشویق میکرد. این کشور با آگاهی از قدرت و اهداف سیاسی آزادیخواهان میکوشید با روی کار آوردن آنها، در مقابل روسها که در شمال ایران روزبهروز بر نفوذشان افزوده میشد، حریف تازهای وارد میدان کند که هم جلوی ادعاهای بیرویه همسایه شمالی بایستد و هم ضمنا منافع انگلستان را تامین کند.»
ارسال نظر