مواجهه اندیشه ورزانه تمدن اروپایی مظفرالدین‌شاه، امین‌السلطان و میرزا ملکم‌خان در سفر فرنگ/ 1280 ه.ش

میرزا ملکم خان با آگاهی از قدرت اقتصادی اروپا و ضعف اقتصادی ایران مشکل را در ناآگاهی رجال و تجار از علم اقتصاد و راه و روش کسب ثروت می‌دانست لذا می‌کوشید تا با تعلیم و ترویج علم اقتصاد، راه تولید ثروت را به آنان بیاموزد و اقتصاد ایران را به مرتبه اقتصاد کشورهای اروپایی ارتقا دهد. اما دستاورهای پژوهش بر پایه روش تحلیل عقلانی نشان می‌دهد به‌رغم آگاهی میرزاملکم خان از علم اقتصاد و اقتصاد توسعه‌یافته کشورهای اروپایی، نه‌تنها وی نتوانست راه کارآمدی برای حل مشکلات و بحران‌های اقتصادی و در نهایت نجات اقتصاد ایران ارائه دهد بلکه با مطرح کردن سیاست درهای باز جهت گسترش تجارت، واگذاری امتیازات به اتباع بیگانه و استقراض خارجی سبب وابستگی هرچه بیشتر اقتصاد ایران به اقتصاد کشورهای اروپایی شد.

شروع جنگ‌های ایران و روس نقطه آغازین آشنایی ایرانیان با تمدن مدرن اروپایی بود. با شکست نظامی-سیاسی ایران از روسیه، ایرانیان متوجه ضعف و عقب‌ماندگی کشورشان شدند. در ابتدا دولتمردان، ضعف ایران را در علل نظامی دانستند و تمام سعی و توجه خویش را برای از میان برداشتن این معضل به‌کار بردند تا نیروی نظامی خویش را تقویت کنند لذا تعدادی از محصلان را جهت فراگیری فنون نظامی به خارج فرستادند و در کنار آن تعدادی کارشناس و مستشار نظامی جهت آموزش نظام نوین به سپاهیان استخدام کردند؛ همزمان با آن به ساخت و تولید ابزار و آلات نظامی به سبک مدرن اقدام کردند. اما اصلاح و نوسازی نیروی نظامی به‌صورت ناقص به اجرا در آمد و به اهداف خود یعنی پیشرفت و توسعه ایران، دست نیافت و مساله عقب‌ماندگی ایران همچنان حل نشده باقی ماند. با گسترش روابط سیاسی و تبادل سفرا، ماموران، اعزام محصلان و مسافرت و سیاحت به اروپا، به تدریج ایرانیان آشنایی و آگاهی بیشتری نسبت به اصول و قواعد و قوانین تمدن مدرن حاصل کردند لذا اکثریت نخبگان و منورالفکران علت ضعف ایران را در حکومت مستبد ایران دانستند و چنین باور داشتند که اگر حکومت ایران عوض شود و حکومتی مبتنی بر قانون روی کار‌ آید بسیاری از مسائل و مشکلات کشور حل خواهد شد.

این باور تا حدودی به یک ذهنیت عمومی بین قشر نخبه و دانایان کشور تبدیل شد و به همین قصد و نیت کتابچه‌ها و رسائل متعددی در باب سیاست و اندیشه سیاسی به نگارش درآمد که در نهایت به انقلاب مشروطه و حکومت قانون در ایران منجر شد اما حاکمیت ناقص قانون نیز از عهده پاسخگویی به مساله ضعف ایران برنیامد. در نهایت حل مساله اقتصاد و توسعه اقتصادی به ذهن تعداد محدودی از نخبگان و روشنفکران متبادر شد و مطالبی به‌صورت پراکنده و جسته و گریخته درباب اقتصاد و توسعه اقتصاد ایران در لابه‌لای متون سیاسی قلمی شد. در میان تالیفات منورالفکران برجسته این دوره می‌توان به آثار میرزاملکم خان اشاره کرد. با اینکه مرکز ثقل افکار او سیاست و انتقاد از حکومت موجود و تشکیل حکومت مشروطه در ایران بود ولی ملکم‌خان در حاشیه سیاست به جوانب اقتصادی، توسعه بازرگانی خارجی، احداث بانک، کمپانی تجاری و اصلاح نظام مالیه نیز پرداخته و مطالبی نگاشته و راه‌حل‌ها و نظراتی درباره احیای اقتصاد ایران و رشد اقتصادی ارائه داده است. اما میرزاملکم خان چه تصویری از اقتصاد ایران و اروپا و روابط و مناسبات میان آنها ارائه می‌دهد و چه راهکارهایی را برای حل مسائل اقتصادی ایران و به تعبیر دقیق‌تر نجات اقتصاد ایران از مسیر نوسازی اقتصادی پیشنهاد می‌کند؟

علم اقتصاد

 آنچه به‌طور طبیعی در مواجهه ایران با غرب به ذهن متبادر می‌شود علل توسعه و پیشرفت غرب و در مقابل عقب‌ماندگی و ضعف ایران است. نخبگان و دانایان علت را در سیاست و حکومت سیاسی می‌دانستند لذا در نگاه اول سیاست و اندیشه سیاسی ثقل افکار و گفتار نخبگان و منورالفکران بود و اقتصاد، اندیشه اقتصادی و رشد اقتصادی مبحث درجه دوم محسوب می‌شد. ملکم نیز همانند سایر منورالفکران هم‌عصر خویش در ابتدا به تشریح سیاست و حکومت قانون پرداخت سپس اقتصاد و اندیشه اقتصادی به ذهن وی متبادر شد. پس از آشنایی و آگاهی نسبی به اقتصاد و علم اقتصاد است که می‌نویسد علل ناکارآمدی و عقیم ماندن سایر اصلاحات و نوسازی ایران به دلیل فقدان علم اقتصاد در جامعه و به خصوص در میان طبقه رجال دولت است؛ «صد هزار حیف ما هرقدر در دقایق پولتیک پیش رفته‌ایم ده آن‌قدر در علوم و تدابیر مالیه از ترقیات این عهد عقب مانده‌ایم. نقص ترقی ما دراین فقره‌ سایر ترقیات ما را کاملا بی‌حاصل و مایه مزید تاسف ساخته است.» وی در ادامه می‌نویسد چرا تا به حال دانایان و دولتمردان ایران به اهمیت علم اقتصاد پی نبرده و در فراگیری آن علم غفلت کرده‌اند؛ «در میان ما یک نفر آدم پیدا نشد که پنج دقیقه حواس خود را صرف تحقیق امور مالیه فرنگستان کند.»

ملکم می‌کوشد تا تبیینی منطقی از واقعیت امر نشان دهد و ریشه ضعف ایران و قوت غرب را بیابد. وی بنیان‌های قدرت اقتصاد غرب را در علم اقتصاد و انتظام نظام مالیه می‌داند لذا برای اینکه اهمیت فراگیری علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی و نقش آن علم را در اقتصاد و سیاست کشور به رجال و کارگزاران دولت نشان دهد به آنها می‌گوید درکشورهای اروپایی هر سال مقدار زیادی از سرمایه و ثروت کشور صرف ترویج و تدریس علم اقتصاد می‌شود و افراد زیادی از محصلان وقت خود را صرف فراگیری این علم کنند تا چند نفر اقتصاددان تربیت کنند و اقتصاد کشور را یا براساس نظریات و پیشنهادات آنها پیش ببرند یا اینکه انتظام اداره نظام مالیه، بانک‌ها و سایر مشاغل مهم را به دست آنها بسپارند ولی در ایران همه دولتمردان و مستوفیان خودشان را اقتصاددان می‌دانند و ادعا می‌کنندکه سیستم مالیه ایران در انتظام کامل است و هیچ نقصی ندارد. این سخنان ملکم بدان معناست که علم و دانش رجال ایران با علم و دانش دولتمردان و نخبگان اروپایی تفاوت بنیادین دارد. این تفاوت به اندازه‌ای است که شیوه زندگی، شیوه تفکر، شیوه تولید علم و شیوه تولید ثروت جامعه اروپایی را به کلی تغییر داده است؛ «به دلیل اینکه علم اکونومی از جمیع علوم وسیع‌تر است.»

 

بخشی از یک پژوهش