دو کارخانه پیشرفت
ملکم باور داشت پیشرفت غرب ناشی از وجود دو کارخانه است: «یک نوع آن را از اجسام و فلزات ساختهاند و نوع دیگر از افراد بنیآدم ترتیب دادهاند. مثلا از چوب و آهن یک کارخانه ساختهاند که از یک طرف اطفال بیشعور میریزند و از سمت دیگر مهندس و حکمای کامل بیرون میآورند.» قاضیمرادی در بخشی از کتابش میگوید: ملکمخان به درستی معتقد است که ما ایرانیان اگر تا آن زمان از حدی آشنایی با کارخانجات نوع اول برخوردار بودیم «اما از تدابیر و هنری که فرنگیها در کارخانجات انسانی به کار بردهاند، اصلا اطلاع نداریم.»
چنین برداشتی از شرایط جامعه ایران به نسبت جوامع غربی ملکمخان را به سمت نوسازی تغییر سوق میدهد. تغییری مبتنی بر متشکلسازی و نهادسازی. ملکمخان در کتاب «مدنیت ایرانی» با اشاره به شرایط آن روز جامعه ایرانی مینویسد: «توده مردم در تاریکی ایران روزگار میگذرانند، زیرا راهی برای رهایی از آن تاریکی نمییابند. هرچند یکبار جنبشی کورکورانه میان مردم پیدا میشود و یکی خود را «مهدی» میخواند. از راه نجات و رستگاری صحبت میشود، اما آن گفتهها به اصلاحی نمیانجامد. ما نه ایدهآلهایمان را یکجا متمرکز میکنیم و نه آنها را متشکل میگردانیم و نه زیر لوای مشروطیت و قانون برمیخیزیم. هر جنبشی به آشفتگی و خونریزی میانجامد و همین که توفان گذشت، آبها از آسیا میافتد و باز نه ایمنی جان و مال است و نه عدالت و آزادی.»
از مقالهای به قلم سیدنیما حسینی