اندیشههای مشروطه محور شیخ اسماعیل محلاتی
(حسـینزاده، ۱۳۸۲:۳۲۶)روحانی معتقد است اندیشه محلاتی حول محور این امر که «حکومت امانتی الهی و متعلق به مردم است»، شـکل میگیـرد؛ زیـرا محلاتـی اعتقـاد دارد در غیـاب امـام معصوم، حکومت مطلقه، بـه هـر شـکل کـه باشـد، محکـوم اسـت و پـس از امـام، حکومت فردی اعتبار خود را از دست میدهد و نمایندگان منتخـب ملـت از سـوی مردم، جامعه را اداره میکنند. (روحانی، ۱۳۸۵: ۵۴-۵۳) هجـری نیـز معتقـد اسـت، کلیدیترین زاویه اندیشه محلاتی، توجه به امر حکومت مشروط بـه منـافع عمـومی است. بنابراین ضرورت و عملکرد هر اقدامی، پاسـداری از منـافع عمـومی اسـت و استبداد در هر دوره تاریخی مـذموم و محکـوم بـوده اسـت. (هجـری، ۱۳۸۵:۸۳) رضائیپناه و ایزدی معتقدند، اساسا کوشش محلاتی مانند نائینی، یـافتن ریشـههای فقهی و اندیشهای مشروعیت به مشروطیت و بایستههای فکری و عینی آن، پاسـخی دووجهی به جبهه استبداد و علمای مشروعهخواه و مخـالف مشـروعه بـوده اسـت. (رضائیپناه و ایزدی، ۱۳۹۱:۲۹) از نظر طباطبایی مهمترین ویژگی اندیشه محلاتی، بهدلیل دسترسی نداشتن به حکومـت مطلـوب در زمـان او، معیـار عـدل و قسـط و تلاش برای مطابقت آن با نظـام سیاسـی سـلطنت مسـتقل و مشـروطه بـوده اسـت؛ از اینرو، آن را در قالب نظام سیاسی سلطنتی مشروطه میبیند که در آن مردم حـاکم بر سرنوشت خویش هستند. (طباطبایی، ۱۳۸۶:۲۵۷) نگاه اجمالی به این آثار و آثار مشابه بیانگر آن است که عدهای از پژوهشگران و عالمان معتقدند، دغدغـه محلاتـی تاسیس حکومت سیاسی بوده و در کنار آن عدهای دیگر بر این باورنـد کـه نگرانـی اصلی وی تشکیل حکومت دینی بوده است. (حسینزاده، ۱۳۸۲:۳۲۶) اما از زوایای عمیقتر و موشکافانهتر، کمتـر بـه واکـاوی اندیشـه او پرداختـه شـده است. علاوه بر ریشهگیری موضع وی در برابر مشروطهخـواهی از الهیـات و کـلام، بایـد محلاتی را بهعنوان متفکری شناخت که دارای اندیشه سیاسی خاص و رهیافت متفـاوت در مقایسه با سایر علمای درگیر با مشروطیت، حتی علامه نائینی اسـت. ابتدا باید بر این نکته تاکید جدی شود که رویکـرد محلاتـی بـه مساله اسـتعمار را به هیچوجه نمیتوان بـا تکثرگرایـی فرهنگـی یکسـان دیـد زیـرا در زمانـه زیسـت محلاتی، این مسائل هنوز جایگاهی نداشتهاند. ادعایی که این مقاله درصدد اثبات آن است به این صورت طرح میشود که «نمود تفکر سیاسـی محلاتـی، بهعنوان یـک راهحل، در عصر حاضر در رهیافتهای چندفرهنگی مشاهده میشود.» بنابراین آنچه امروزه پیشرو داریم را میتوان بهصورت غیرمستقیم در تلاش اندیشمندان سیاسی گذشته (مشروطهخواه اسلامی) نیـز مشـاهده کـرد زیـرا اگـر هـدف سیاسـتهای چندفرهنگی، وحدت در عین توجه به کثرتها است، این امر بـهخـوبی در اندیشـه سیاسی محلاتی نیز مشاهده میشود. درواقع در اندیشه محلاتی چنـد نکتـه اساسـی میتوان دید که ضرورت وجود این راهحل را دوچندان میکند:
۱- حاکمان جامعه باید با توجه به پتانسـیل و ظرفیـت بـومی، مواظـب هجمـه بیگانگان باشند و آنچه در آنها به کار ما میآید را اتخاذ کنند.
۲- یکی از مهمترین وظایف سیاسیون مملکت، حفظ ثغور مملکت از تعـدیات اجانب و حملات آنها است و معلوم است که این کار، قشون مـنظم بـه طـرز جدیـد لازم دارد و یکی از این طرزها، یعنی مشروطه و حق نمایندگی مـردم، آلات دفاعیـه که مناسب زمان است، میخواهد... (محلاتی، ۱۳۷۷ ب: ۵۰۷)
۳- حقـوق رعایـای مملکـت در دول اجانـب مقـیم بایـد حفـظ شـود و ایـن درصورتی امکان مییابد که وزارتخارجه، تحت قاعـده مـنظم و صـحیح درآیـد. (محلاتی، ۱۳۷۷ ب: ۵۱۰) بنابراین مشاهده میشود که محلاتی خواستار بـه عاریـت گرفتن مطبوعات و جراید برای آگاهی عموم از حقوق خویش، اسباب زمانه مانند مشـروطه، مجلـس، انتخابـات، ارتـش حرفـهای و مـنظم، صنعت و تجارت مستحکم داخلی و وزارتخارجه مـنظم در برابر هجمه بیگانگان است. اما این به آن معنا نیست که محلاتـی یـکسـره این امور را از فرهنگ بیگانگان اتخاذ کرده باشد، بلکـه او درعـین توجـه بـه دیگـر فرهنگها و امکانات مطلوب آنها، بهشدت بـه فرهنـگ بـومی نیـز تکیـه میکنـد و میگوید: اگر مملکتی سلطنتش مشـروطه شـد، معنـایش ایـن نیسـت کـه اهـل آن مملکت دست از دین خود کشیده باشند و قیود مذهبی خود را تغییـر داده باشـند...
بلکه معنای آن، خلاصی رعیت از هرگونه بیحسابی، حکم و زور از سوی بیگانـه و زورگویی است... (محلاتی، ۱۳۷۷ ب: ۵۲۲-۵۲۰)
از مقالهای به قلم محمد عابدیاردکانی، محمود علیپور