درسی از وثوقالدوله
با فروپاشی حکومت قاجارها طرح استعماری انگلیس معروف به قرارداد ۱۹۱۹ بیاثر شد و حتی رشوهای که وی از انگلیسیها بابت امضای این پیمان گرفته بود، تمام و کمال به رضاشاه بازپس داد و در دوران نخست پهلوی به اروپا سفر کرد و آنجا مقیم شد. پس از شهریور بیست و برکناری رضاشاه به ایران بازگشت. در دورانی که برادرش احمد قوام نخستوزیر بود، با سوءاستفاده از طرح ثبت اراضی، اداره ثبت تهران، تقاضای ثبت سی و پنج میلیون مترمربع اراضی شرق تهران را به بهانه ثبت اراضی باغ سلیمانیه (شرق دولاب) به اداره ثبت تهران داد و با کمک نخستوزیر این درخواست ثبت شد و ایشان باغ هفت هشت هزار متریاش را تبدیل به مساحتی بادآورده بالغ بر سی و پنج میلیون مترمربع کرد. وی غیر از دوفرزندی که در اواخر عمر از ازدواج دومش حاصل کرد، صاحب هشت دختر و یک پسر(علی) از دختر نصیرالدوله بود. تصور غالب در تداول عام، ایناست که با این اراضی وسیع در پایتخت کشور فرزندان او نسل اندر نسل در ناز و نعمت غوطه خورند، عاری از «غم نان»، اما عدمقطعیت در زندگی بشر و قاعده مستقل چرخ کائنات، هیچ تضمینی برای آینده به آدمی نمیدهد. روزی (سالیانی قبل) مرحوم ایرج افشار در دفتر مجله آینده میگفت؛ بهتازگی مرحوم علی وثوق در شرایط فقر و تنگدستی از دنیا رفت. حتی پیشنهاد کمک مالی انگلیسیها را نیز نپذیرفت، چون در جریان قرارداد ۱۹۱۹ پدرش را تنها گذاشتند و از رضاخان حمایت کرده بودند. من با شنیدن این خبر حیرتزده به ایشان گفتم؛ جدا از ثروت فراوان وثوقالدوله در شمال و کرج و غیره، داستان مالکیت اراضی سی و پنج میلیون متری شرق تهران را بازگفتم که نمیشود باور کرد، آن ثروت(زر نباریده ز آسمان به سرش/ یا خودش دزد بوده یا پدرش) چگونه به باد رفت و به کار این فرزند نیامد. در حالیکه حسن وثوق (افزون بر سیاستمداری بسیار با هوش با سواد و اهل شعر و فلسفه و غیره بود) همواره نگران آینده فرزندانش بوده است. مرحوم افشار از مرحوم علی وثوق نقل قول میکرد که روزی از پدرم (وثوقالدوله) پرسیدم؛ پدر شما که سالها در ایران صدارت و بالاترین مقامات را داشتید و از اخبار دست اول و حیاتی کشور با خبر بودید، چرا خاطراتتان را ننوشتید؟ پدر پاسخ داد؛ «بهخاطر اینکه تو راحت زندگی کنی!» گو اینکه پدر نبود که ببیند پسر راحت نزیست!
تاریخ مدام نشان داده است؛ نه قدرت سهمگین، نه درایت پدر و نه ثروت افسانهای هیچ یک تضمینی برای آینده پسر نیست. کائنات حساب و کتابی مستقل از این محاسبات دارد و قدرقدرتان هم هرگز درسی از تاریخ نگرفتهاند و این روند پیوسته در حال تکرار است و ما اهالی تاریخ، برای تسلی دل خود، این قصهها را تکرار میکنیم.