مخالفت آمریکا با ساخت ذوبآهن به دست آلمانها
شوروی وارد میدان شد
اگرچه برپایی صنعت ذوبآهن آرزویی دیرینه برای ایرانیان بهشمار میآمد، اما برخی اساتید اقتصاد نسبت به توجیه اقتصادی کارخانه ذوبآهن نقدهایی را وارد میدانستند و در مقابل این تصمیم به مخالفت برخاستند که مقامات وزارت صنایع و معادن اصرار زیادی بر فروش کارخانههای کنونی بهمنظور ساختن کارخانه ذوبآهن داشتند و در تصویبنامههای سال ۱۳۳۸ قید شده بود که باید کارخانههای کنونی را فروخت و پول آن را به بانک ملی منتقل کرد تا از محل آن کارخانه ذوبآهن ساخته شود. این اساتید دانشگاه بر این باور بودند که نباید همه کارخانهها به فروش برسند تا تنها یک کارخانه بهدست آوریم. صرف همه هزینه و انرژی در یک کارخانه در نهایت به این منجر خواهد شد که مردم از بابت قند و شکر و سیمان و پارچه در مضیقه قرار گیرند و حتی زمانی که چند کارخانه سودآور وجود داشته باشد میتوان از سود آنها که منبعی دائمی و تمامنشدنی است برای تاسیس کارخانه ذوبآهن سرمایهگذاری کرد. همچنین فروش کارخانههای دولتی نهتنها کمکی به ساختمان ذوبآهن نمیکند، بلکه برعکس ذوبآهن و سایر صنایع سنگین را از یک منبع بزرگ سرمایهگذاری محروم میسازد. مشکل ساخت کارخانه ذوبآهن در ایران فقط انتقادات داخلی نبود؛ بلکه کارشکنیهای خارجی نیز اهمیت داشت. رضاشاه قبل از جنگجهانی دوم، با آلمانها قرار گذاشت که یک کارخانه ۱۵ هزار تنی ذوبآهن در ایران بسازد و بر این اساس آلمانها مقداری ساختمان در کرج ساختند ولی جنگجهانی دوم باعث شد تا انگلیسیها ماشینآلات و وسایل کارخانه ذوبآهن را مصادره کنند. در زمان محمدرضاشاه شریفامامی بهعنوان وزیر صنایع و معادن برگزیده شد. وی مذاکراتی را با آلمانها آغاز کرد و قرار شد قرارداد ساخت یک کارخانه بزرگتر ذوبآهن را امضا کنند. مذاکرات با آلمانها آغاز شد و پس از مذاکرات، قرارداد آماده امضا شد و قرار امضای قرارداد نیز فردای آن روز در دفتر وزیر در وزارت اقتصاد گذاشته شد و قرار بود تا قرارداد بهصورت رسمی امضا شود اما در موعد مقرر و زمانی که همه آماده امضای قرارداد بودند، آلمانها سر قرار حاضر نشدند. مقامات ایرانی پس از تماس با هتل متوجه میشوند که آلمانها شب قبل وسایل خود را جمع کرده و از ایران خارج شدهاند. در نهایت قرارداد امضا نشد؛ اما چرایی به امضا نرسیدن این قرارداد به کارشکنیهای آمریکا و تلاش این کشور به حفظ منافع خود در ایران برمیگردد، بهگونهای که رئیسجمهور آمریکا پس از باخبر شدن از این مذاکرات به رئیسجمهور آلمان گفته بود: «اگر کارشناسان شما این قرارداد را امضا کنند ما آهنهای تولیدیمان را که در شیکاگو درست میکنیم نمیتوانیم بفروشیم. دستور دهید اینها برگردند.» بنابراین آمریکاییها برای حفظ منافع خود مانع از آن میشدند تا کشوری به صنعت ذوبآهن دست پیدا کند و حتی صنعت ذوبآهن هند نیز ساخت شوروی بود و آمریکاییها حاضر نبودند تا این صنعت را در اختیار کشورهای دیگر نظیر ایران قرار دهند.» چرایی تاسیس کارخانه ذوبآهن اصفهان و حتی پذیرش شوروی مبنی بر برپایی آن در ایران و درماندن آمریکا از مخالفت با این طرح را باید در دو متغیر «نئوپاتریمونیالیسم» و «سیاست مستقل ملی» پیگیری کرد. به عقیده ماکس وبر پاتریمونیالیسم نوعی سلطه است که نمونه آرمانی برجسته و رایج نظام سیاسی در شکل اقتدار سنتی است. نظامهای پاتریمونیالیستی با شکلگیری دولت مدرن در جوامع توسعهنیافته که خواهان توسعه و نوسازی بودند، با تمرکز سیاسی و افزایش اقتدار همراه بود، از سوی دیگر به علت عدم انعطاف ساختی و عدم تطبیق با وظایف وجوه عقلانی ـ قانونی دولتهای جدید تحول ساختاری پیدا کرد و به نظامهای نئوپاتریمونیالیسم تغییر شکل یافت که این تحول همراه با کاهش سنتگرایی و افزایش وجه خودکامگی حاکمان بود. بدین ترتیب با کاربست این مفهوم در دولت پهلوی دوم، پیداست که تاثیر ملاحظات سیاسی بر فرآیند سیاستگذاری اقتصادی و رؤیاهای بلند پروازانه شاه در برنامههای اقتصادی، منجر به اتخاذ تصمیماتی میشد که حتی در برخی از موارد اقتصاد کشور ظرفیت ورود به آن را نداشت. از سوی دیگر، دولت ایران به سرکردگی شاه آنچنان رویه خودکامهای در پیش گرفته بود که امکان کمترین برخورد انتقادی با سیاستهای اقتصادی وجود نداشت. اتخاذ استراتژی صنایع سنگین، بهخصوص در برنامههای چهارم و پنجم توسعه با هزینههای بالای تولید، با کمبود کارشناسان فنی و اتلاف منابع کشور توام بود، بهنحوی که کارخانه ذوبآهن که قرار بود تا سال ۱۳۴۸ ششصد میلیون دلار درآمد صادراتی برای کشور فراهم کند، در آن سال تنها چهار میلیون دلار درآمد داشت. همچنین از اوایل دهه ۱۳۴۰ محمدرضاشاه سیاست خارجی جدیدی تحتعنوان سیاست مستقل ملی مطرح و جایگزین سیاست خارجی دهه قبل یعنی سیاست «ناسیونالیسم مثبت» کرد. این جایگزینی متاثر از کاهش تنش میان دو ابرقدرت بود و سیاست خارجی ایران را متاثر کرد. برخورداری ایران از حمایتهای همهجانبه آمریکا و نزدیکی شوروی و آمریکا در اوایل دهه ۱۳۴۰ که بیتردید در صدور اعلامیه ۲۴شهریور ۱۳۴۱ اسدالله علم نقش تعیینکننده داشت، تاسیس اوپک و تلاش ایران به همراهی سایر کشورهای موسس اوپک در سیاست قیمتگذاری نفت در همین راستا قابلتحلیل است. در چنین شرایطی تصمیم ایران به اجرای اصلاحات اجتماعی همگی بر قدرت تصمیمگیری و اجرایی شاه افزود و اعتمادبهنفس او را بیشتر ساخت. این افزایش قدرت شاه در عادیسازی روابط ایران با شوروی بسیار نقش داشت و این مهمترین عنصر سیاست مستقل ملی بود. با پیگیری سیاست مستقل ملی از سال ۱۳۴۱ نه فقط روابط ایران و شوروی بسط و توسعه یافت، بلکه این روابط از چارچوب محدود مبادلات بازرگانی خارج شد و مرحله جدیدی از همکاریهای اقتصادی، فنی و فرهنگی میان دو کشور آغاز شد و مرزهای دو کشور از سوی طرفین، مرزهای صلح و تفاهم شناخته شد. گریگوری تیتوویچزایتسف در آذر ۱۳۴۱ بهعنوان سفیر شوروی به تهران آمد و به محض ورود به مبادله اسناد مربوط به قرارداد مرزی بین ایران و شوروی با نمایندگان حکومت ایران پرداخت. برای بهبود روابط اقتصادی و فنی دو کشور، محمدرضاشاه در خرداد ۱۳۴۴ برای دومینبار به این کشور سفر کرد و بیتردید مهمترین موافقتنامهای که تحولی تاریخی و تعیینکننده در روابط دو کشور بهوجود آورد را به امضا رساند. این موافقتنامه همکاری اقتصادی و فنی برای احداث کارخانه ذوبآهن اصفهان و تاسیس کارخانه ماشینسازی اراک در ۲۳دی ۱۳۴۴ بود. مذاکرات درباره کارخانه ذوبآهن با دولت شوروی عملا از سال ۱۳۴۳ آغاز شده بود و موافقتنامه مقدماتی بین هیات نمایندگی ایران و نماینده دولت اتحاد جماهیر شوروی درباره نکات اساسی و اصولی در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ منعقد شد. در نهایت هیات نمایندگی ایران به ریاست دکتر علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد به مسکو رفت و پس از حدود دو هفته مذاکره سرانجام موافقتنامه نهایی انعقاد یافت. ضرورت توسعه اقتصادی و امتناع کشورهای صنعتی غرب در ایجاد صنایع اساسی و به موازات آن فشار افکار عمومی و تلاش محمدرضاشاه برای نشان دادن استقلال در سیاست خارجی خود از جمله عوامل اصلی عقد این موافقتنامه بود. بهبود روابط ایران و شوروی در حجم تجارت خارجی دو کشور نیز نمایان است، بهگونهای که در سال ۱۳۴۲ حجم تجارت خارجی ایران با شوروی رقمی حدود ۳۲ میلیون دلار بود، در حالی که در سال ۱۳۴۸ این رقم به ۲/ ۸۵ میلیون دلار رسید و حجم واردات ایران از شوروی در طول این هفت سال ۱۲۳ درصد افزایش یافت. . شکلگیری کارخانه ذوبآهن اصفهان سه مساله را با خود به همراه داشت. مساله اول به همراهی نکردن آمریکا با این طرح مربوط میشد که دلیل آن حفظ منافع این کشور در ایران بود. مساله دوم به چرایی اصرار محمدرضاشاه بر احداث این صنعت بود که ریشه در منطق اقتصادی نئوپاتریمونیالیسم داشت و سومین مساله به شرایط منطقهای و بینالمللی برمیگشت که به بهبود روابط ایران و شوروی منجر شد و در نهایت شوروی برپایی این صنعت در ایران را پذیرفت.
منابع:
- روزنامه اطلاعات، دوازدهم خرداد ۱۳۴۱.
- علینقی عالیخانی، خاطرات علینقی عالیخانی؛ سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران، تهران، نشر آبی، ۱۳۸۵، چاپ سوم، ص ۱۳۹.
- علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران ۱۳۲۰- ۱۳۵۷، تهران، قومس، ۱۳۸۷، چاپ هشتم،
صص ۲۹۴- ۳۰۰.