شهرسازی نوگرا در شهرهای نفتی خوزستان
پایهگذاری فعالیتهای شرکت نفت در ایران، ۲۵سال طول کشید. بریتانیاییها با توجه به ضعف قاجاریه، با خوانین بختیاری و شیوخ عرب به تعامل پرداختند و اقدامات فنی و عمرانی خود را گسترش دادند که به شکلگیری اولین شهرهای صنعتی ایران، یعنی آبادان و مسجدسلیمان منجر شد. در سالهای آغازین کار شرکت، بیشتر خانهها متعلق به کارکنان ارشد بود و تامین مسکن کارگران، حتی کارگران جزء، به بازار آزاد یا شهرداری واگذار میشد. نتیجه این کار، ورود اولین نوع خانه غربی به نام «بنگله» و ساخت اولین مراکز تفریحی، آموزشی و درمانی نوین در این شهرها بود. در واقع ایرانیها در این دوره تنها سهم اشتغال خود را از شرکت نفت دریافت میکردند و غیر از مشاهده شکل زندگی غربی، سهم دیگری از امکانات آن نداشتند. دوره دوم با لغو قرارداد دارسی در سال ۱۳۱۲ آغاز شد و در قرارداد جدید تعهداتی بر عهده شرکت نفت در جهت اسکان و رفاه حال کارگران ایرانی نهاده شد. اصلاح قرارداد، پایان بحرانهای پس از جنگ جهانی اول و افزایش کارکنان باعث شد ساخت مناطق مسکونی جایگاه ویژهای در برنامههای شرکت نفت داشته باشد که به ساخت اولین مجموعههای مسکونی مدرن طراحیشده در ایران و تبدیل آبادان و مسجدسلیمان به اولین شرکت-شهرهای صنعتی ایران منجر شد. البته این حجم ساختوساز به تفکر برنامهریزی منطقهای نیاز داشت. بنابراین از این زمان به بعد پای طراحان حرفهای به ایران باز شد که به همراه خود آخرین دستاوردهای نوگرایانه غرب را به ایران آورده و پیاده کردند. با این حال سهم ایرانیها بهویژه کارگران از مسکن چشمگیر نبود و یکی از درخواستهای کارکنان شرکت نفت آبادان در اعتصاب بزرگ سال ۱۳۲۵شمسی مربوط به مسکن بود. پس از سال ۱۳۳۰، صنعت نفت ملی شد و مدیریت کلان آن را ایرانیها بر عهده داشتند، اما در حوزه معماری و شهرسازی، بهواسطه استفاده از همان طراحان قبلی در کنار مهندسان ایرانی، کماکان الگوهای قبلی مورد استفاده قرار گرفت و بهتدریج با ایرانی شدن مهندسان، اندکی از معماری سنتی شهرهای شوشتر و دزفول الگوبرداری شد؛ صنایع پتروشیمی ایجاد و به تعداد شهرهای نفتی افزوده شدند؛ احداث مسکن کارگری با طرحهای جدید و ارزانقیمت هم بسیار رشد کرد.
وقوع اتفاقات یادشده در شهرهای نفتی خوزستان، باعث تغییر تدریجی و ایجاد هویتی جدید با نام «شرکتی» در این شهرها شد. طبق الگوی تحول، در دوره اول، تقابل دو هویت کاملا نامتوازن اتفاق افتاد؛ یعنی هویت بیگانه در مقابل هویت جامعهای که مردمانش هنوز بسیار سنتی، روستایی، ساده، بیپیرایه و در برخی نقاط چادرنشین بود. در این مرحله، تنها از نیروی کار کارگران ایرانی در مشاغل پست و اولیه استفاده میشد و این گروه سهمی در استفاده از خدمات زندگی انگلیسیها نداشتند؛ چرا که حوزه سیاست (برنامهریزی و رهبری) به کلی در اختیار انگلیسیها قرار داشت. در گام بعد که تا حدودی کارگران و کارمندان ارشد ایرانی سهمی در مسکن و خدمات نوین آن یافتند، مرحله دوم تحول هویت با رسوخ تمدن پیشرفته وارداتی غرب در تمدن بدوی منطقه اتفاق افتاد. این تمدن باعث هنجارهای جدید و تغییر در شکل زندگی مردم شد؛ سنت و روابط سنتی اجتماعی از هم گسیخت و مردم با هر نژاد و قومیتی مشروط به آنکه تابع قوانین شرکت باشند، در طبقه کارگر شرکت قرار میگرفتند. فناوری باعث مقابله با شرایط نامطلوب طبیعت و تسلط بر آن میشد. محیط، یعنی تمدن که باید برآمده از فرهنگ جامعه و متناسب با هنجارها و شیوه زندگی مردم و نتیجه سیاستگذاری متولیان آن جامعه باشد، در حرکتی معکوس باعث تغییر در شکل زندگی مردم و عناصر محیطی جامعه و در نهایت تغییر فرهنگ شد. با توجه به اینکه در پایان این دوره، شرکت نفت نزدیک به ۸۰هزار نیروی کار ایرانی را در استخدام خود داشت، میتوان به تاثیر عظیم این جریان بر مردم منطقه پی برد. همانگونه که پالایشگاه و چاههای نفت نیروی کار را تربیت میکرد، زندگی در شرکت- شهرها و مناطق مسکونی و تفریحی آن علاوه بر اسکان خانوادههای آنها، وظیفه اجتماعی کردن و نوعی نظارت پنهان را بر عهده داشت. سالهای پس از ملی شدن صنعت نفت نیز دوره تثبیت این هویت جدید محسوب میشود. با خروج نیروهای بیگانه، ایرانیها زمام امور نفت را در دست گرفتند و نیروی کار ایرانی جای خارجیها را گرفت. اما همان گرایشها و سیاستگذاریهای قبلی ادامه یافت؛ مسکن کارگری و نیز شهرهای نفتی بهشدت توسعه یافتند و هویت جدید به صورت کاملا جاافتاده، ولی متفاوت با سایر بخشهای شهر درآمد و این شهرها را به شهرهایی دوگانه تبدیل کرد.
میتوان تحول هویت و ایجاد هویت شرکتی را چنین تشریح کرد: به دلیل ضعف دولت مرکزی، شرکت نفت توانست پس از تعامل با خوانین و شیوخ، خود را بهعنوان رهبر و برنامهریز (سیاست) در منطقه مطرح کند. با ورود فناوری و خدمات نوین زندگی (تمدن) به منطقه، بخش عمدهای از جامعه روستایی و عشایری آن به خدمت شرکت نفت درآمد که آشنایی اولیه آنها و سپس استفاده از خدمات رفاهی و مسکونی انگلیسیها، به تغییر رفتارها و شکل زندگی گذشته (سنت) و پس از آن تحول ارتباطات اجتماعی و ارتباط با طبیعت بر اولویت طبقه شغلی بر قومیت و گذشته تاریخی (محیط) منجر شد. همچنین توسعه فرهنگی، اجتماعی و ورزشی باعث ایجاد طبقات فرهنگی و روشنفکر در جامعه جدید شد و توانست هویتی مستقل ایجاد کند که فرهنگ آن با تمدن نوین در تماس بود و از گذشته خود، دین و برخی آداب و رسوم را حفظ کرده بود.
از پژوهشی به قلم غزال مسافرزاده،
کاوه رستمپور و حسن نظیف