مسائل صرافی و تجارت در آغاز قرن
«اتحادیه» که بود و چه کرد؟
اسناد تاریخ اقتصادی و مالی در ایران کمیاباند، یا لااقل در دسترس پژوهشگران قرار ندارند. استفاده از بایگانیهای دولتی آسان نیست و مجموعههای خصوصی هم بسیاری یا از بین رفتهاند یا به دلیل اینکه حاوی مطالب سیاسی نبودهاند اهمیتشان ناشناخته مانده، به علاوه بعضی خانوادهها نیز از ارائه اسناد اقتصادی خود اکراه دارند، مبادا که نشان داده شود اجدادشان رباح میگرفتهاند یا به تجارت تریاک اشتغال داشتهاند. البته استفاده از اسناد مالی و اقتصادی دشوار است. چون همه جوانب معاملاتی که به سبک قدیم انجام میشده، واضح نیست یا ارقامشان به خط سیاق نوشته شده که امروزه اکثر مورخان قادر به خواندن آن نیستند. در دوران مورد نظر دولت تاجرها و صرافها دچار مشکلات عدیده بودند. مشکلاتی که بعضیشان ناشی از شرایط داخلی بودند و بعضیشان به وقایع خارجی، مانند مساله تنزل قیمت نقره در بازار جهانی و کمبود آن در بازار ایران بستگی داشتند.
آوری و سایمنز در مقاله «ایران مصلوب بر صلیب نقره» سه علت برای بحران مالی ایران برشمردهاند. ۱. تنزل بینالمللی قیمت نقره و کاسته شدن قدرت خرید قران نقره در ایران. ۲. تغییر استاندارد پول از نقره به طلا در اکثر کشورهای جهان، به خصوص در هند و روسیه که هر دو طرف تجارتی ایران بودند. ۳. کثرت پول سیاه در بازار ایران که موجب خروج نقره و در نتیجه تورم میشد.
همانطور که اشاره شد، مهمترین معضل مالی ایران، این بود که پول ایران نقد بود در حالی که اکثر کشورها استاندارد پول خود را به طلا تبدیل کرده بودند بنابراین طلا از ایران خارج میشد و ارزش قران از ۱۲۷۷ق/ ۱۸۶۰م به بعد سیری نزولی میپیمود. البته علت دیگر تنزل قیمت قران، سقوط قیمت نقره در برابر قیمت طلا در بازارهای جهان بود. دولت که با بحران مالی مواجه بود، با تمرکز ضرابخانه در یک محل و با جمعآوری سکههای قدیمی و ضرب مجدد آن، با این مساله روبهرو شد که موقتا موثر افتاد، ولی به مرور که قیمت نقره در جهان تنزل میکرد ایران دچار مشکلات بیشتری میشد. از ۱۸۸۹-۱۸۲۲م/ ۱۲۹۹-۱۳۰۶ق، ارزش قران نسبت به پوند نصف شد و تورم به ۳۶درصد رسید. پول سیاه مس رواج پیدا کرد و چون مردم از دریافت آن اکراه داشتند با تخفیف زیاد میپذیرفتند. در نتیجه نقره در بازار کمیاب شد و توسط عدهای احتکار شد یا از ایران خارج گشت. برمبنای گفتههای این دو محقق، سال ۱۸۸۳م/ ۱۳۰۰ق، سالی بود که وضع نقره خراب شد. جوزف رابینو که مدت ۱۸ سال رئیس بانک شاهنشاهی بود، در مقالهای تحقیقی در سال ۱۸۹۲م/ ۱۳۰۹ق، به وضع آشفته مالی ایران اشاره دارد و چاره را در تاسیس بانک میداند، هرچند معتقد بود ایرانیان از چنین موسسهای سر در نخواهند آورد. دکتر جفری جونز، تاریخچه رسمی بانک را نوشته است، ولی نقش بانک و میزان فعالیت آن در امور مالی و اقتصادی ایران، همچنان مبهم باقی مانده و جونز بیشتر به جنبههای کلی، اداری یا سیاسی بانک پرداخته است.
تا قبل از تاسیس بانک در ۱۸۸۹م/ ۱۳۰۷ق، امور مالی در دست صرافها بود که به سبک سنتی و قدیمی کار میکردند. یکی از مهمترین امور صرافی وصول و ارسال حوالههای دولتی بود که بعد از تاسیس بانک، به آن محول شد. سایر امور صرافی، خریدوفروش و ارسال برات، خریدوفروش ارز و دادن قرضهای کوتاه مدت اغلب بدون وثیقه بود.
اشخاص غیردولتی نیز قرضهای کوتاهمدت میدادند و تنزیل میگرفتند. طبق مکاتبات میرزاحسن که مسوول امور مالی قوم و خویش خود میرزاحسین خان رئیس گمرک کاشان بود مبالغی از وجوهی را که میرزاحسین به تهران میفرستاد به اشخاص گوناگون قرض میداد. مسالهای که در اغلب مکاتبات این شخص مشهود است، کمبود پول، احتیاج مبرم مردمی که قرض میخواستند و مشکل پس گرفتن پول بود. در ۶ ذیقعده ۱۳۰۶ میرزاحسن خبر داد که با چه «مشقت و زحماتی» توانسته از میرزا کاظم لللهباشی تومانی سه شاهی بهره بگیرد یا اینکه تا چه حد شخص دیگری به نام هادی خان اصرار دارد قرض بگیرد. «گویا خیلی خیلی به جهت ایشان لزوم پیدا کرده...» بارها اتفاق میافتاد که صرافها نیز نتوانند پولی را که پیششان بود، پس بدهند. هنگامی که میرزاحسین خان میخواست در تهران خانه بخرد و توسط صراف به تهران پول فرستاده بود، میرزاحسن در ۲۹ ربیعالاول ۱۳۰۶ نوشت: «۲۰۰ تومان حواله به صراف گرفته شد لکن به چه زحمت و مرارت...» در ۲۸ جمادیالثانی همان سال، شخصی به میرزاحسن میگوید: «صرافها را مدتی است در حبس محبوس داشتهام، مقصود اصلی وصول تنخواه میرزاحسین خان است.»
در جایی دیگر، میرزا حسن به تفصیل ماجرای پس گرفتن پولی را که میرزا حسین خان به تهران فرستاده بود، برای او مینویسد که حاکی از مشکلات صرافها و کسادی و بیپولی و بدحسابی بعضی از افراد است:
«در خصوص برات ۵۰۰ تومان، حواله مرقوم فرمودهاید. آقا میرزاعبدالله صراف قرار داده بود تا آخر ماه شعبان وجه مزبور را برساند و نرسانیده است در این ایام عید، چنانچه میانه تجار و صرافها بیپولی رواج داشته متصور نیست. چنانچه خود جناب آقاعبدالحسین اقرار این مطلب دارند جناب آقا میرزاعبدالله در هفته گذشته برات ۱۱۰۰ تومان واصله از همدان و حاجی ذوالفقار کمپانی را به جناب آقاعبدالحسین تسلیم میکند و چون یک ماه موعد آن بوده، کسر تنزیل آن را هم قبول میکند که ۸۵۰ تومان آن بابت ۵۰۰ تومان مزبور و ۳۵۰ تومان دیگر که آقاعبدالحسین از دیگری تنزیلا کسر نموده و برات آن را گرفته کم نماید و تتمه را بدهد. جناب آقاعبدالحسین خواستهاند تومانی سه شاهی تنزیل کسر کنند و آقا میرزاعبدالله تنخواه را نمیدهد. روز گذشته در منزل جناب آقا میرزا احضار شده، این مطالب را اظهار کردند و قرار دادهاند تا روز سهشنبه [که] دو، سه روز دیگر باشد و تنخواهی هم از همدان برای ایشان میآید با تنخواه آقاعبدالحسین بدهند، یا از قرار تومانی سه شاهی تنزیل کسر نموده، این غائله مرتفع شود. این است مطلب، جناب آقاعبدالحسین که تنخواه کسی نزدشان میماند نیم شاهی تنزیل نمیدهند، چرا در این موقع تومانی سه شاهی میخواهند تنزیل کسر نمایند. جناب آقا میرزاعبدالله آدم بیاعتباری نیست و این وضع رفتار هم با او در این موقع پسندیده نبوده»
هر چند در دادن قرض، مردم عادی نیز شریک صرافها بودند، ولی صرافها معاملات دیگری نیز انجام میدادند که در تمام آن عملیات بانک شاهنشاهی به رقابت میپرداخت. پیشرفت بانک در همه جوانب یکسان نبود و از ۱۸۹۰م/ ۱۳۰۸ق تا مدتی با مشکل روبهرو بود، ولی به مرور توانست در صحنه مالی و سیاسی ایران اهمیت یابد و موثر واقع شود. بانک با وجود امکانات و امتیازاتی که داشت، نتوانست صرافها را از میدان به درکند یا نحوه ادارةام مالی ایران را کاملا تغییر دهد.
جونز به چنین رقابتی چندین بار اشاره کرده و مینویسد مهمترین رقبای بانک، صرافها بودند. ولی با وجود استقامت صرافها حاجی علیاکبر در مقاله «مسائل صرافی از خلال سطورنامههای یک صراف» میپنداشت بانک در هر حال به صرافها ضرر میزند. میرزاحسن نیز اشاره کرده «امر بانک تمام کارهای صرافها را مختل و معطل داشته» حتی طبق نوشته او بعضی از صرافها به همین دلیل میخواستهاند به امر زراعت بپردازند. از مهمترین اهداف بانک، رواج اسکناس بود که امتیاز آن را داشت. صرافها و تجار با استفاده از بیجک سعی داشتند با اسکناس بانک رقابت کنند، ولی بانک با اعمال نفوذ جلوی ایشان را گرفت. همچنین صرافها چند بار کوشیدند با هجوم به بانک و تقاضای تبدیل اسکناس به نقره بانک را دچار مشکل کنند و از اعتبار بیندازند. رابینو که صرافها را دشمن بانک میدانست معتقد بود که روسها محرک این کار بودهاند. با این کار صرافها پیشرفت بانک را موقتا مختل میکردند. سختترین حمله، توسط عدهای از صرافها و تجار در اوت ۱۸۹۷م/ ربیعالاول ۱۳۱۵ رخ داد که به مدت دو هفته طول کشید. از آن پس بانک همیشه معادل اسکناس نقره ذخیره میکرد. همین مساله یکی از عللی بود که اسکناس هر ایالت مختص آن محل بود و فقط با کسر مبلغی در مرکز، قابل تبدیل بود.
حسین قلیخان نظامالسلطنه که در آن وقت وزیر عدلیه و تجارت بود، این غائله را به تفصیل تعریف کرده و آن را تحریک حاج محمدکاظم ملکالتجار میداند که شایع کرده بود بانک شاهنشاهی ورشکسته شده است و گفته بود: «نوتهای کاغذی را ببرید وجه نقد صاحب قران رایج مطالبه کنید». در نتیجه مردم دور بانک اجتماع کرده بودند و کلنل پیکو نایب اول سفارت انگلیس از دولت کمک خواسته بود. امینالدوله صدراعظم و حسین قلی خان توانسته بودند با زحمت از بین عدهای از رجال، از جمله سعدالملک، برادر حسین قلیخان، به اندازه ۱۰۰هزار تومان پول سفید و مبالغی طلا جمع کنند. «مردم همین که دیدند کیسههای پول سفید روی دوش نوکرهای سعدالملک وارد حجره حاج محمدحسن و آقاعبدالباقی میشود (دولت از ترس اینکه مردم به بانک و اجزای آن حمله کنند، دستور داده بود در حجرههای این دو نفر، پول را تبدیل کنند) به وحشت افتادند. در ظرف سه روز، به قدر ۲۰۰هزار تومان پول داده شد و نوت ضبط شد و به کلی مردم از صرافت تبدیل نوت افتادند و فتنه خوابید.»
یکی دیگر از برنامههای بانک، جلب سرمایه به صورت سپرده به مدت طولانی و با پرداخت بهره بود. بدین وسیله بانک میخواست مانع احتکار پول توسط صرافها شود. در ۱۲ ربیع الاول میرزاحسن به قوم و خویش خود، درباره سیاست بانک نوشت هنگامی که بانک تنخواه میدهد، تومانی صد دینار نفع میگیرد و یک شاهی هم وقتی وجه را میگیرد مطالبه میکند. در ۸ رجب توضیح بیشتری داد و نوشت که بانک در مقابل سپرده تومانی یک شاهی تنزیل میدهد و اگر قبل از موعد پول را بخواهند پس بگیرند یک شاهی کسر میکند. در سالهای قبل از جنگ جهانی اول، به مرور که اغتشاشات در ایران گسترش مییافت بانک تغییر سیاست داد و از پرداخت بهره خودداری کرد... بانک به اشخاص خصوصی نیز با ۱۲درصد بهره قرض میداد، ولی در آغاز جنگ از پرداخت قرض خصوصی خودداری کرد. یکی دیگر از عملیات بانک، ارسال پول از محلی به محل دیگر بود که با افتتاح شعب مختلف در ولایات استفاده بسیاری داشت.
طبق مفاد امتیاز، قرض دادن به دولت، توسط بانک نیز از جمله وظایف آن بود. ارسال درآمد گمرکات به مرکز، از ۱۹۱۱م/ ۱۳۳۰ق، به بعد و ارسال مالیاتهای دولت نیز به بانک محول شد. واردات نقره نیز به مرور به بانک واگذار شد.
بانک مانند صرافها به خریدوفروش ارز مبادرت میورزید، هرچند رابینو مخالف این کار بود و بالاخره آن را قدغن کرد. در نتیجه معاملات ارزی در دست صرافها بانک استقراضی روس و عدهای از تجار و شرکتهای خارجی باقی ماند و صرافها در این زمینه به رقابت خود ادامه دادند، بهطوری که در تبریز، بانک دلالی را استخدام کرد که مشتری جلب کند، طبق گفته یکی از روسای بانک، فقط ۵/ ۶درصد مبادلات تجارت خارجی ایران در دست بانک بود؛ ولی در دوره جنگ بار دیگر بانک به معاملات ارزی پرداخت چون استفاده بسیاری داشت. وضع بانک از۱۹۰۰م/ ۱۳۰۰قمری به بعد رونق گرفت و معاملاتش به مرور گستردهتر شد و در امور مالی ایران نفوذ بسیار یافت. در عین حال عامل سیاست انگلیس شد و در اختیار آن قرار گرفت. جالب توجه است که بنا به گفته جونز به مرور که اغتشاشات گسترش مییافت و به خصوص در سالهای پایانی جنگ وضع بانک خیلی رونق گرفت. بعد از جنگ جهانی اول رقابت بانک شاهی با صرافها شدیدتر میشود و در حالی که قبلا مظنه ارزی با عرضه و تقاضا تعیین میشد. اکنون توسط بانک تعیین میشود و از این جهت تجار و صرافها به اشکال برمیخورند. در نامهای به تاریخ ۲۸ رمضان ۱۳۳۸ از شیراز خطاب به اتحادیه نوشته شده که بانک پوند و روپیه نمیفروشد «گمانم برای ترقی و تنزل است.»همچنین در ۱۳ شعبان ۱۳۳۸ حاجی حسین شیرازی، یکی از روسای کمپانی فارس، به اتحادیه نوشت که صرف میکرد یک نفر را مامور کند و مواجب بدهد تا به محض افتتاح بانک، خبر ترقی و تنزل ارز را بگیرد و تلگرافی اطلاع دهد. سپس اضافه میکند «ترقی و تنزل پوند و روپیه، این زمانه محل حیرت و تعجب و معلوم است مظنه تهران زود به دست بیاید میشود کاری کرد.»
از طرفی تجار و صرافها به همدیگر احتیاج داشتند، ولی اکثرا با عده خاصی کار میکردند. مبادلات اینها مستلزم همکاری، تبادل نظر و اطلاعات و همبستگی نزدیک بود. بسیاری از این امور بر اساس اعتبار و اعتماد شخصی و همکاری انجام میگرفت. حتی گاه صرافها با همدیگر با رمز مکاتبه میکردند. بر مبنای همین روابط بود که توانستند تقریبا مدت ۵۰ سال با بانک رقابت کنند. هر یک از تجاری که طرف معامله با اتحادیه بود، در دفتر وی یک فصل مخصوص داشت و بهطور دقیق مکاتبات و جوابهای اتحادیه ثبت میشد و در پایان سال حسابرسی میشد. کلا تجار و صرافها نظارتی شدید بر معاملات خود داشتند، بارها یک مطلب را تکرار میکردند یا اگر تلگراف کرده بودند، همان مساله را در نامه نیز یادآوری میکردند.
برای پیشگیری از اشتباه، اغلب نصف مبلغی را که نوشته بودند اضافه میکردند حتی متن تلگراف یا نامهای که دریافت کرده بودند، در جواب از نو مینوشتند، سپس پاسخ میدادند تا مطمئن شوند. وصول، ارسال یا مرجوع شدن بروات را نیز بارها تکرار میکردند إلیها مقدار تکرار و تاکید برای این بود که طرف خوب متوجه مطلب شود، چون به پست اطمینان نبود و تلگراف نیز دیر میرسید. از تهران به بوشهر ۱۲ روز طول میکشید. در ۲ ربیع الاول ۱۳۴۰ از بوشهر، به اتحادیه که شکایت کرده بود نامههای کازرونی دیر میرسند. نوشته شد: «گمان مینمایم به واسطه بیترتیبی پستخانهها باشد، چرا که هر وقت مطلب لازمی بود، عریضه عرض شد و کوتاهی نشده است. پستخانه و تلگرافخانههای ایران هم نباید بهتر از این باشد». در همان تاریخ، حاجی غلام حسین کازرونی از بوشهر نوشت: «این اوقات، وضع تلگرافخانهها خیلی مغشوش است و غالبا همه شکایت دارند، اغلب تلگرافات به کلی نمیرسد و آنهایی که میرسد، خیلی طول میکشد.»
منبع: «کتاب صرافی و صرافها (منتخبی از اسناد حاج رحیم اتحادیه)؛
تالیف منصوره اتحادیه (نظام مافی)، سعید روحی، نشر تاریخ ایران