ضربه‌های مهلک خارجی و داخلی

مجدالاسلام برخاسته از خانوادهای مشهور و متمول در کرمان بود که در این شهر نزد کسانی چون ناظم‌الاسلام کرمانی، نویسنده تاریخ بیداری ایرانیان، تحصیل کرد؛ اما پس از هجرت به اصفهان که تحت حکومت ظل‌السلطان بود، تحصیلات سنتی و دینی خود را پی گرفت. در زمان حضورش در اصفهان با دو تن از آزادی‌خواهان نامدار مشروطه، ملک‌المتکلمین و سیدجمال‌الدین واعظ‌اصفهانی، دوستی و همکاری داشت. وی با همراهی دوستانش به تاسیس مدرسه‌ای به سبک جدید اقدام کرد. حضور در مجامع سیاسی سری، انتشار کتاب، تشکیل انجمن سیاسی، حضور در شرکت اسلامیه که خود از بنیان‌گذاران آن بود و تبلیغ در زمینه آن و انتشار مقاله از کارهای مهم او در اصفهان بود. به گفته خودش، نگارش مقالات متعدد از مهم‌ترین فعالیت‌های او در اصفهان بود. مجدالاسلام همزمان با تغییر صدارت از امین‌السلطان به عین‌الدوله در سال۱۳۲۱ قمری وارد تهران شد و با روزنامه ادب همکاری کرد. در هفدهم رمضان ۱۳۲۴ در پی اهانت ظفرالسلطنه به میرزا محمدرضا مجتهد کرمانی، مجدالاسلام با بی پروایی بر گرمی بازار هیجانات مذهبی مردم تهران علیه بانیان وضع موجود افزود. در نتیجه فعالیت‌های ضد استبدادی در شب ۲۳ربیع‌الثانی ۱۳۲۴ به اتفاق میرزاحسن رشدیه و میرزاآقا اصفهانی دستگیر و به مشهد و سپس به کلات تبعید شد.

او در عصر مشروطه به رویکرد قلمی خود در آگاهی‌بخشی به مردم ادامه داد و علاوه بر نوشتن کتاب‌هایی به نظم و نثر، مانند تاریخ انقلاب مشروطه، تاریخ انحطاط مجلس، شعر بزم دهقانان، شهر خاموشان و دیوان شعر، امتیاز چند روزنامه را به‌دست آورد. نشریه مهم او به نام ندای وطن مهم‌ترین آوردگاه اندیشه‌های او در سال‌۱۳۲۴ قمری است. پس از دو ماه روزنامه الجمال و تقریبا یک ماه بعد نخستین شماره نشریه کشکول را در تهران منتشر کرد. همچنین با اخذ مجوز از وزارت عدلیه به انتشار نشریه محاکمات پرداخت. سرپرستی همزمان چهار روزنامه مطرح آن دوره نشان از توانایی و کوشش بسیار مجدالاسلام دارد در پی به توپ بستن مجلس و دستگیری و قتل عده‌ای از آزادی‌خواهان، مجدالاسلام نیز خانه‌نشین شد. وی به خاطر رویه اعتدالی خود در زمان استبداد صغیر در شهر اصفهان از سوی برخی مشروطه‌خواهان به جرم جاسوسی برای دربار، مدتی نیز زندانی شد. جالب آنکه نظر کسانی چون کسروی و ناظم‌الاسلام درباره اتهام او به جاسوسی و دادن راپورت‌های دوجانبه میان عین‌الدوله و مشروطه‌خواهان کاملا با هم در تضاد است و برخی حتی تبعید او را به کلات ناشی از همان مقالات آتشین ندای وطن در دفاع از عدالتخانه می‌دانند و عین‌الدوله را نه دوست مجدالاسلام بلکه عامل زندانی شدن او معرفی می‌کنند. در آغاز دوره دوم مجلس شورای ملی، مجدالاسلام به‌دلیل مغایرت اندیشه‌هایش با برخی از سیاستمداران، با حکم هیات‌مدیره مجبور شد پایتخت را برای همیشه ترک کند.

او سپس به کرمان رفت و کار روزنامه‌نگاری خود را با نشریه دارالامان تا زمان مرگش در سال۱۳۴۱ قمری ادامه داد. فعالیت‌های علمی و قلمی مجدالاسلام باعث شد تا در سال۱۳۳۴ قمری (۱۲۹۴ش / ۱۹۱۶م) نشان علمی به امضای مرتضی ممتازالملک به او اهدا شود:  «نظر به مساعی جمیله آقای مجدالاسلام کرمانی که همواره در خدمت به عالم معارف کاملا به منصه بروز آورده، از برای قدردانی و تشویق ایشان یک قطعه نشان درجه اول علمی طلا از طرف وزارت علوم در حق مشارالیه اعطا می‌شود.» آن‌گونه که از نوشته‌های مجدالاسلام برمی‌آید، او در دوره پیش از مشروطه متاثر از روشنفکران قبل از خود مانند میرزاآقاخان کرمانی، میرزا ملکم و زین‌العابدین مراغه‌ای بود و در مقابله با حکومت استبدادی و روی کار آمدن حکومتی مبتنی بر قانون، تحت تاثیر اندیشه‌های این روشنفکران، بر این رویکرد ساده‌انگارانه توجه داشت که با ایجاد حکومت مشروطه مشکلات کشور رفع می‌شود. اما شرایط عینی دوره یکم مجلس و مشکلات بسیاری که در آن روزگار گریبان کشور را گرفته بود، مجدالاسلام را به سرعت متوجه نادرستی رویکرد پیشین خود کرد. بر این اساس، از طریق نگارش مقالات متعدد در روزنامه‌های تحت مدیریت خود، به آگاهی‌بخشی مردم و مشروطه‌خواهان پرداخت و راه‌حل‌های مختلفی را برای برون‌رفت از مشکلات مطرح کرد. به جرات می‌توان او را از معدود افرادی دانست که از آغاز مشروطه تلاش گسترده‌ای کرد تا ضوابط و شرایط حکومت پارلمانی، وظایف شاه و دولت و ملت در قبال یکدیگر و تکالیف نمایندگان مجلس و مردم را در دوران حکومت جدید به همگان بشناساند. او این مسائل و بی‌توجهی به آنها را از دلایل مشکلات مشروطه‌خواهان در مجلس اول و انحطاط آن می‌دانست.

از نظر وی با توجه به اینکه بسترهای سیاسی و اجتماعی ایران برای تغییر ناگهانی همه ساختارهای سنتی جامعه مهیا نیست، اصلاحات باید تدریجی و به دور از خشونت اعمال شود و همراه با آگاهی‌بخشی تمام قشرهای مردم با تفکرات جدید و شناساندن وظایف آنان در حکومت جدید باشد. مجدالاسلام بر سر اصول خود ثابت‌قدم بود. به همین دلیل از سوی گروه‌های تندرو کنار نهاده شد و گاهی متهم به همراهی با استبداد شد. در حقیقت مجدالاسلام با توجه به آشنایی با تاریخ انقلاب فرانسه معتقد بود تندروی‌های آنان مشکلاتی را برای انقلابیون به همراه آورد و در نهایت اسباب ضعف آنان شد. با صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی تلاش‌ها برای وضع قوانین جدید آغاز شد. چگونگی طرح، بررسی و تصویب قوانین در مجلس و کارآمدی و قدرت اجرایی آنها همواره در ایران محل توجه بوده است. در طی کوشش‌های دوره نخست مجلس شورای ملی، عوامل گوناگونی موجب پراکندگی فکری مردم و مشروطه‌خواهان شد. از نظر مجدالاسلام این مشکلات در مسائل متعدد و بنیادینی ریشه داشت که هر یک در جایگاه خود نقش مهمی در انحطاط مشروطه ایفا کردند. بررسی آرا و اندیشه‌های مجدالاسلام در این خصوص دست کم به دو دلیل اهمیت دارد: ۱) او پیش از مشروطه، در جریان مشروطه و پس از آن همواره در بطن حوادث بود و از جمله ایده‌پردازان و نویسندگان این رویداد بود. ۲) مجدالاسلام نخستین کسی است که درباره عوامل انحطاط مشروطه و مجلس آثاری نگاشته است.

 انحطاط و تاریخ انحطاط مجلس

 انحطاط در فرهنگ لغت به معنای نابودی، به پستی گراییدن، پایین افتادن، فروشدن و از بین رفتن است. از این رو، انحطاط نقطه مقابل استیلا، پیشرفت، فرازمندی و نائل آمدن به اهداف متعالی و پیشبرد دستاوردهای یک جریان است. مفهوم «انحطاط» همواره مورد توجه اندیشمندان فلسفه سیاسی، کنشگران اجتماعی و اقتصادی، نظریه‌پردازان اندیشه سیاسی و پژوهندگان عرصه‌های فرهنگی بوده است. نظرات ابن‌خلدون در مقدمه از مهم‌ترین آرای اندیشمندان درباره مفهوم و «علل انحطاط» است که تا به امروز نیز در نزد اندیشمندان حوزه‌های فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محل پژوهش و بحث بوده است. هر جریان، جنبش، نهضت، انقلاب، تحول و نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ممکن است در پی شور و هیجان آغازین که توام با شکوه و پیشبرد اهداف است، بنا به علل گوناگون از مسیر اولیه خود دور شود و به تعبیر برخی انحراف یا به تعبیر دیگرانی نیاز به بازآفرینی پیدا کند؛ اما در این جریان ممکن است رو به نابودی، انحطاط و زوال بگذارد. جریان مشروطه نیز از قاعده پیشرفت و پیشبرد اهداف اولیه یا زوال و انحراف و انحطاط مستثنی نیست.

نشانه‌های شکاف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی درون آن از همان روز که مظفرالدین‌شاه فرمان عدل مظفر را صادر کرد، هویدا شد و با بمباران دارالشورای ملی ایران توسط محمدعلی‌شاه به اوج خود رسید. اینکه در این جریان آیا اصولا مشروطه دچار انحطاط شد یا نه و همچنین اگر انحطاط پیدا کرد چه کسانی معتقد به این انحطاط بودند و چه عللی را برای آن برمی‌شمردند، نکته‌ای است که به‌صورت جدی جای تامل و پژوهش دارد. مجدالاسلام کرمانی از جمله نخستین اندیشمندان حاضر در بیشتر صحنه‌های مشروطه‌خواهی ایرانیان است که موضوع انحطاط مشروطه و مجلس را مورد توجه قرار داد و درباره آن آثاری نوشت. پژوهش حاضر نیز براساس نوشته‌های او و نه همه روزنامه‌ها و اسناد عصر مشروطه بر آن است که علل انحطاط مشروطه را از دیدگاه او بررسی کند. نکته مهم درباره کتاب تاریخ انحطاط مجلس آن است که مجدالاسلام در زمان‌هایی که محمدعلی شاه مجلس را به توپ بسته و استبداد صغیر را فراگیر کرده بود، دست به تالیف کتابی درباره چرایی و چگونگی انحطاط مجلس و مشروطه زد؛ چنان‌که خود گفته است: «نوشتن این تاریخ امروزه در حکم بازی با افعی است یا به پای خود به مسلخ رفتن، اما دو چیز مرا به ادای این تکلیف مجبور کرده، اول حس انسانیت و وظیفه انسانیت، دوم شدت بطالت و بیکاری.» او در این کتاب قصد دارد زمینه‌ها و علل انحطاط را ریشه‌یابی کند و نه آنکه صرفا تاریخ انحطاط مجلس را تحریر و تدوین کند و آن‌طور که خود می‌گوید: «حقیقت غرض در این موقع تاریخ‌نگاری نیست که ظواهر حوادث و وقایع را شرح بدهم، بلکه مقصود ذکر فلسفه تاریخی و تحریر حقایق جهات انحطاط مجلس و مشروطه است.»

چنان‌که از محتوای این کتاب برمی‌آید، مجدالاسلام در زمانی که مجلس و مشروطه در خاموشی و انحطاط بودند و آزادی‌خواهان در بند و تبعید یا پنهان از دیده‌ها به سر می‌بردند، موضوع خوبی را برای بررسی انتخاب کرد. دیدگاه‌های مجدالاسلام درباره علل انحطاط مشروطه و مجلس در این کتاب، در یک نگاه کلی به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم می‌شوند. عامل اصلی بیرونی دخالت‌های بیگانگان و از جمله روسیه و انگلیس است که خود را در انعقاد قرارداد۱۹۰۷ به طرزی کاملا نمایان بروز دادند. اما عوامل داخلی را به انواع زیر می‌توان برشمرد:

 نخستین تجربه در انتخاب نمایندگان مجلس

بی‌تردید نخستین دوره مجلس شورای ملی حاصل چندین سال کوشش‌های فکری، بست‌نشستن‌های سیاسی، جنبش و فعالیت مشروطه‌خواهی بود و از دیگر سو برآمده از شور انقلابی مشروطه‌خواهان و نخستین تجربه ایرانیان در تاسیس دارالشورای ملی و انتخاب وکلای آن بود. از این رو، بعید نیست در بنای ساختار و نظام آن و انتخاب وکلا و کارکردهایش اشتباهاتی رخ داده باشد که زمینه‌ساز انحطاط مجلس و مشروطه شود. مجدالاسلام یکی از عوامل اصلی انحطاط مشروطیت را تصویب قوانین نادرست نظام‌نامه انتخاباتی کشور می‌دانست. از نظر او انتخاب وکلای ملت باید تحت قواعد صحیحی صورت می‌گرفت که منجر به اتحاد مردم می‌شد. او می‌گوید چنین نظام‌نامه‌ای برای انتخابات، سبب ایجاد پراکندگی و تفرقه مردم و نمایندگان شد و عامل اتحاد ملت را که در آن زمان از مسائل مهم کشور بود، از میان برد. به نظر او، وضعیت طبقاتی نمایندگان مجلس یکی از مهم‌ترین ایرادهای نظام انتخاباتی کشور بود. همه وکلای مجلس باید نمایندگان تمام ملت باشند نه نماینده یک قشر و صنف خاص. این موضوع به اعتقاد او سبب ایجاد پراکندگی و اختلاف نظر میان آرای آنان در مجلس شد. او همچنین به تعداد نمایندگان شهرها و ایالت‌ها معترض بود. به نظر او در تمام دنیا انتخاب وکیل از روی تعداد نفوس است و حکمت آن نیز این است که وکلا از طرف تمام ملت انتخاب می‌شوند و هیچ‌یک خود را مخصوص طبقه خاصی نمی‌شناسند؛ اما در ایران انتخاب از روی طبقات و اصناف است، مثل طبقه شاهزادگان، علما، اعیان، اصناف و... دومین ایراد تعداد افراد انتخابی از هر شهر است.

درست نیست تهران ۶۲ وکیل داشته باشد، آذربایجان ۱۲ وکیل و ایالت فارس و کرمان و خراسان ۶ وکیل و خود این اختلاف باعث تفرقه اهالی می‌شود. سوم اینکه برای ایلات که جمعیت زیادی از مردم ایران را تشکیل می‌دهند، وکیلی انتخاب نشده است. چهارم اینکه انحصار انتخاب وکیل به مردم شهری است و آن هم فقط روسای صاحب رأی نه تمام افراد، نتیجه چنین می‌شود: «کسانی که در انتخاب کردن شرکت نداشتند مقید به حمایت مجلس نخواهند بود و خود را پای‌بست اطاعت اوامر وکلا نخواهند دانست...» مجدالاسلام به این نکته اشاره می‌کند که مردم شهرهای بلوچستان، رفسنجان، سیرجان، نرماشیر، جیرفت، گرمسیر، بردسیر، ساردو، بزنجان، زرند و کوهبنان و امثال آنها با تمام توابع و اهالی و سکنه مزارع متعلق به هر یک، از انتخاب نمایندگانشان بی‌حق و بی‌اطلاع ماندند. فریدون آدمیت می‌نویسد تعداد نمایندگان تهران دلیل سیاسی داشت. سیاستمداران و تنظیم‌کنندگان از این می‌ترسیدند که والیان و حکام کار انتخابات را با مشکل مواجه کنند و مجلس از حداقل لازم برخوردار نشود. بنابراین با توجه به ماده ۱۵، تعداد نمایندگان تهران را حداقل میزان لازم در نظر گرفتند.

بنابراین، تعیین ۶۰ نفر نماینده تدبیر خوبی برای تشکیل مجلس بوده و مجدالاسلام این نوع انتخاب را در مذاکرات مجلس تاثیرگذار می‌داند؛ چراکه با این وضعیت هر وکیلی از هر شهری که می‌آید، تمام هم خود را صرف خدمت به همشهریانش می‌کند نه مشکلاتی که به کل کشور مربوط است. بنابراین وکلا به جای پرداختن به مسائل اساسی کشور، درگیر امور سطحی می‌شوند و به‌جای تدوین اساسنامه مجلس بر سر قیمت گوشت و نان بحث می‌کنند. بر این اساس، مجدالاسلام متاثر از نظام‌نامه انتخاباتی کشورهای غربی و همانند بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران ایرانی که در نهایت چنین ساختاری را در مجلس دوم از میان بردند، اعتقادی به نظام‌نامه انتخاباتی طبقاتی مجلس اول نداشت. هرچند تجربه مجالس بعد و حضور زمینداران بزرگ در مجلس، سیاستمدارانی همانند ملک الشعرای بهار را متقاعد کرد که یکی از اشتباه‌های بزرگ آنان از میان بردن همین ساختار انتخاباتی مجلس اول بود.

 انجمن‌ها

با تشکیل حکومت مشروطه نهادهای جدیدی متناسب با نوسازی دستگاه‌های حکومتی پدید آمد. از جمله این نهادها انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انجمن بلدیه بود. این دو انجمن براساس اصول قانونی شکل گرفتند و وظایف آنان نیز در قوانینی تصویب شد. مجدالاسلام وجود انجمن‌های ایالتی را برای پیشرفت امور ایالات مفید می‌داند و نظارت آنها بر اقدامات عوامل حکومتی را سبب عدم تعدی حاکمان و والیان متجاوز به حقوق عامه برمی‌شمرد. با این حال نقدهایی را نیز بر کار کرد این انجمن‌ها وارد می‌کند. او درباره ناکارآمدی انجمن‌های ایالتی و ولایتی می‌گوید: انجمن‌‌ها دچار مشکلاتی شده‌اند و چون اعضای آنها از آگاهی کافی برخوردار نبودند و دچار قدری خودخواهی نیز شده بودند، نتوانستند آن مشکلات را برطرف سازند. برای نمونه آنان توجه چندانی به موقعیت جغرافیایی و سیاسی ولایات نکردند، بلکه فقط جمعیت آنها را در نظر گرفتند. بعضی را ولایت نامیدند و در آنجا انجمن ولایتی تشکیل دادند و بعضی را ایالت نام نهادند و در ایالات انجمن ایالتی بنا کردند. ایران منحصر به چهار ایالت شد، خراسان، آذربایجان، فارس، کرمان و نیز تعدادی ولایت، کرمانشاهان، بروجرد، اصفهان، یزد، عراق[عجم]، استرآباد، مازندران، کردستان، رشت، قزوین و بوشهر. او در باب تشکیل انجمن‌ها لوایح مفیدی نوشت و راه‌حل‌هایی نشان داد. حاصل نظرات او در نشریه ندای وطن منتشر شد.  او معتقد بود باید ایران را به چند ایالت تقسیم کرد و در تمام مراکز ایالات، انجمن ایالتی تشکیل داد و در شهرهای تابع هر ایالت انجمن‌های ولایتی دایر کرد و نیز در تمامی ایالات و ولایات انجمن بلدی برقرار کرد تا در حفظ سلامت عمومی شهروندان سعی لازم مبذول شود.

احتشام‌السلطنه، رئیس مجلس شورای ملی نیز در این مورد هم‌رای مجدالاسلام بود. او فشار انجمن‌های سیاسی تندرو و برخی رهبران روحانی را علت استعفای خود می‌داند و در خاطراتش با اشاره به موضوع انجمن‌های ایالتی و ولایتی می‌گوید در بسیاری از ایالات و حتی ولایات، انجمن‌هایی به نام انجمن‌های ایالتی یا ولایتی تشکیل شد و کسانی اداره آنها را به‌دست گرفتند. تشکیل این انجمن‌ها که می‌توانست مایه دوام و قوام مشروطه باشد، متاسفانه موجب تخریب آن شد؛ زیرا اعضای آنها از انجام تکالیف خود سرباز زدند و در بعضی نقاط وظایف قانونی مجلس را به عهده گرفته بودند. از جمله در تبریز انجمن ایالتی را مجلس شورای آذربایجان نامیدند. مهم‌ترین انجمن‌هایی که در دوره مشروطه بدون ضوابط قانونی شکل گرفتند و از نگاه مجدالاسلام نقش مهمی در انحطاط مجلس اول ایفا کردند «انجمن‌های سیاسی» نام داشتند که اغلب به انجمن مشهور بودند. تعداد این انجمن‌ها در طول حیات مجلس اول به بیش از ۲۰۰انجمن رسید.

هرچند شماری از این انجمن‌ها با هدف حمایت از مجلس و آگاه ساختن مردم به وظایف خود و به نوعی در جهت تربیت سیاسی اجتماعی مردم شکل گرفتند، ولی اکثریت آنها اهداف شخصی و گروهی را دنبال می‌کردند. از نظر مجدالاسلام دخالت بسیار انجمن‌های مذکور در امور مختلف، از جمله در مذاکرات مجلس و تندروی‌های تعدادی از آنها در مبارزه با شاه و عوامل حکومتی و حتی ایجاد مزاحمت‌های بسیار برای افراد عادی سبب شد نهضت مشروطیت از مسیر اصلی خود خارج شود و برخی نسبت به آن رویه منفی در پیش بگیرند. ناظران و پژوهشگران بسیاری با این عقیده مجدالاسلام موافق بودند و دیدگاه‌های مشابهی درباره رویه انجمن‌ها داشتند. چنان‌که طالبوف پس از انحطاط مجلس اول درباره رویکرد نادرست انجمن‌ها مطالبی را به دهخدا بیان کرده مجدالاسلام به نقش مهم انجمن‌ها، به مثابه قاعده برتری دو عقل بر یکی، در رسیدن به مقصد اصرار داشت؛ ولی برای آن شروطی قائل بود. یکی آنکه دو عقل یا به واقع اجتماع عقول اهل حل و عقد باشند و دیگر آنکه آلوده به اغراض فاسد شخصی نباشند. وی می‌گوید انجمن‌های تهران مرکب از مردمان جاهل و ساده لوح یا چند نفر دزد خائن خودپرست بودند.

از این رو، هر قدر بیشتر جمع شدند خطر آنها برای وطن زیادتر شد. از نظر او اقدام‌ها و دخالت‌های انجمن‌ها در تعیین نماینده، رئیس مجلس و وزیر و سایر اقدام‌های غیرقانونی آنها به اساس مشروطیت ضربه وارد کرد. مجدالاسلام معتقد بود بانیان انجمن‌ها در ابتدا از کسانی بودند که به اروپا رفته بودند یا با تاریخ انقلاب فرانسه آگاهی داشتند. این افراد بدون توجه به زیرساخت‌های اجتماعی ایران به تقلید از مظاهر غرب روی آوردند که پیامد آن از میان رفتن اساس مجلس اول بود. بر این اساس، هرچند مجدالاسلام وجود انجمن‌ها را از ویژگی‌های حکومت مشروطه برمی‌شمرد و بر کارکرد انجمن‌ها در مشورت و تبادل آرا تاکید می‌کند، بی توجهی آنها به نقش خود و تجاوز از حدود اختیارات را از عوامل انحطاط مشروطیت می‌داند. به عقیده او انجمن‌ها با دخالت در کار مجلس و تجاوز از حدود خود اسباب زحمت مجلس را فراهم می‌سازند؛ چنان‌که «انحطاط مجلس شورای ملی ایران یکی از آثار مشئومه این اجتماعات بود...» او در نظر نهایی خود به‌صورت کلی اهداف این انجمن‌ها را همسو با منافع روسای آنها می‌داند که ابدا به فکر منافع عمومی نیستند. این بی‌تدبیری در تشکیل انجمن‌های متعدد و عدم نظارت قانونی مجلس بر آنها حتی سبب شد که مستبدان و مخالفان مشروطه نیز با ظاهر‌سازی و با تشکیل انجمن، مشروطه‌خواه شوند و در باطن به از میان بردن اساس مشروطیت اقدام کنند.

بخشی از مقاله‌‌ای به قلم محسن ‌اسدی زیدآبادی و محمدمهدی مرادی‌خلج