اگر چه از دوران صفویه انگلیسی‌ها در ایران حضور داشته‌اند، اما در آن زمان به علت اقتدار دولت مرکزی فقط به کار تجارت اشتغال داشتند و در زمان قاجاریه و تضعیف ایران به‌خاطر جنگ با روسیه است که انگلستان از فرصت پیش‌آمده برای اشغال نظامی برخی مناطق خلیج‌فارس که تحت نفوذ ایران بودند، استفاده کرد. انگلستان در راه سلطه کامل خود بر منطقه در سال‌های آخر قرن ۱۹، با تشدید اختلافات مرزی بین شیخ‌نشین‌‌ها، باعث تضعیف هرچه بیشتر آنها می‌شد و اوضاع منطقه را متشنج می‌کرد. در این مرحله انگلستان توانست شیخ‌نشین‌های بحرین، قطر، دبی، شارجه، ابوظبی، مسقط، عمان و... را به زیر سلطه خود درآورد. سپس طی نیمه دوم قرن۱۹، انگلستان بعد از تثبیت موقعیت خود در شیخ‌نشین‌‌های خلیج‌فارس کوشش بیشتری در جهت تضعیف دولت ایران و عثمانی به‌عمل آورد و با تحمیل جنگ‌‌های متعدد به این دولت‌ها و انتزاع سرزمین‌های مختلف از آنها، توانست سلطه و نفوذ خود را هر چه بیشتر در این دو کشور گسترش دهد. درباره دلیل توجه زیاد انگلستان به منطقه خلیج‌فارس دلایلی را می‌توان ذکر کرد:

۱- اهمیت اقتصادی: در این منطقه از زمان‌های گذشته تجار از نواحی مختلف جهان فعالیت داشته‌اند. خلیج‌فارس مسیر تجارت کالا ازهند، چین و شبه جزیره هندوچین به عثمانی و اروپا بود. انگلیسی‌‌ها مانند سایر اروپایی‌ها که وصف ثروت بی‌نهایت این منطقه را شنیده بودند با ناوگان نظامی وارد شدند. ابتدا سایر دولت‌های استعمارگر اروپایی مثل پرتغال و هلند را شکست دادند و بعد از تضعیف دولت‌های بزرگ منطقه، سلطه خود را بر این منطقه ثروتمند و غنی گسترش دادند.

 دلیل دیگر علاقه انگلیس به خلیج‌فارس در آن مقطع زمانی، بهره‌برداری از خلیج‌فارس در راستای کنترل هندوستان بود. آنها نگران بودند که قدرت‌های اروپایی نفوذ خود را در خلیج‌فارس گسترش دهند و از آنجا به هندوستان یورش ببرند و هم اینکه، دولت‌های بزرگ منطقه مثل ایران و عثمانی با افزایش قدرت منافع انگلستان را در هند تهدید کنند. بنابراین انگلستان به حفظ خلیج‌فارس اهمیت زیادی می‌داد و با سیاست تفرقه‌افکنی سعی داشت تا کشورهای این منطقه را همچنان ضعیف نگاه دارد.  نفت: از اوایل قرن بیستم خلیج‌فارس به دنبال کشف و استخراج نفت در ایران و سپس به تدریج در کشورهای دیگر خلیج‌فارس، اهمیت این منطقه از نظرگاه انگلیسی‌ها دو چندان شد. دولت انگلستان در سال۱۹۱۳ تصمیم گرفت که قوه محرکه کشتی‌های جنگی خود را از سیستم زغال‌سوز به موتورهای نفت‌سوز تبدیل کند تا هم هزینه‌هایش کاهش یابد و هم قدرت مانور و سرعت کشتی‌ها بالا برود. با این تصمیم، اهمیت نفت ایران افزایش یافت؛ چون در غیر این صورت بریتانیا مجبور بود از سایر کشورها از جمله آمریکا و مکزیک و... نفت بخرد. لذا به فکر سلطه کامل بر نفت ایران به‌عنوان منبع مطمئن سوخت کشتی‌های جنگی خود افتاد. کودتای۱۲۹۹ با طراحی انگلیسی‌ها در همین راستا صورت گرفت و ایران را به کشور نیمه‌مستعمره تبدیل کرد.

وقوع جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) نیز نه تنها سلطه انگلیس را با تهدیدی مواجه نکرد، بلکه با پایان جنگ و با حذف قدرت‌هایی چون عثمانی و روسیه، موقعیت انگلستان در منطقه خلیج‌فارس بسیار قوی‌تر از دوران قبل از جنگ شد و توانست سلطه خود را بر عراق نیز گسترش دهد و این کشور را به مستعمره خود تبدیل کند.

البته قبل از آن هم انگلستان تلاش‌هایی را برای اشغال عراق انجام داده بود، در اوایل قرن۱۹ که تسلط بر عراق از اهمیت ویژه‌ای در محاسبات سوق الجیشی انگلستان برخوردار بود، این کشور را واداشت تا به فعالیت خود در عراق بیفزاید؛ ولی پس از کشمکش‌های متعدد، بالاخره در سال۱۸۲۰، سلطان محمود عثمانی به عراق لشکر کشید و سلطه حکومت عثمانی را در این کشور احیا کرد. پس از این اتفاق، انگلستان توجه خود را به سواحل جنوبی خلیج‌فارس معطوف کرد. ولی با وقوع جنگ جهانی و اعلام جنگ از طرف عثمانی به انگلیس، دولت بریتانیا با استفاده از فرصت پیش‌آمده به عراق لشکر کشید و پس از شکست دادن نیروهای عثمانی و آلمانی در نبرد کوت‌العماره عراق را به زیر سلطه خود درآورد. به این شکل در فاصله جنگ جهانی اول و دوم، انگلستان موقعیت خود را در خلیج‌فارس حفظ کرد و به‌عنوان صحنه‌گردان اصلی سیاست خلیج‌فارس و خاورمیانه در این مقطع تاریخی تبدیل شد و این وضع تا وقوع جنگ جهانی دوم ادامه داشت.

جنگ جهانی دوم، اقتدار انگلستان در منطقه را متزلزل کرد. در این جنگ خسارات زیاد انسانی و مالی به انگلیس وارد شد. بخش های زیادی از کشاورزی و صنعت انگلیس نابود شد، قسمت اعظم نیروی دریایی آن کشور در طی جنگ جهانی دوم از بین رفت، انگلیس دچار ضعف اقتصادی شد و کسری تراز پرداخت‌ها، این کشور را به یک کشور مقروض تبدیل کرد. به دنبال تحولات پس از جنگ جهانی دوم، به تدریج پایه‌های قدرت انگلستان در منطقه رو به ضعف نهاد تا جائی که در سال۱۳۴۷ (۱۹۶۸) اعلام کرد که در سال۱۳۵۰ (۱۹۷۱) نیروهای خود را از شرق سوئز که شامل خلیج فارس نیز می‌شد، خارج می کند. در آن زمان تعداد نیروهای نظامی در شرق سوئز شامل ۲۷هزار نیروی زمینی و ۱۸هزار نیروهای هوایی و دریایی بود. دولت انگلیس در آن زمان دلیل خروج خود از منطقه را صرفه‌جویی در هزینه‌ها ذکر کرد؛ اما نگاهی دقیق‌تر به اوضاع منطقه در آن زمان، نشان می‌دهد که خروج انگلستان از منطقه دلایل استراتژیک داشته است.

در آن دوره قیام‌ها و جنبش‌هایی برضد منافع انگلستان در منطقه رخ داد؛ مانند استقلال هند و پاکستان، پایان دوره قیمومیت انگلیس بر فلسطین و اردن، ملی شدن نفت ایران در ۱۹۵۱ که منجر به شریک شدن آمریکا در منافع نفتی ایران شد، وقوع انقلاب افسران آزاد در ۱۹۵۲ در مصر، ملی شدن کانال سوئز در ۱۹۵۶ و موضع‌گیری آمریکا و شوروی علیه انگلیس و فرانسه در آن حادثه، کودتای سال۱۹۵۸ عراق که حکومت سلطنتی (فیصل) سقوط کرد و یکی از پایه‌های نفوذ و تسلط انگلستان در منطقه را فرو ریخت. جنگ۱۹۶۷ و بسته شدن کانال سوئز و خشم اعراب علیه اسرائیل و حامیانش، استقلال کویت در ۱۹۶۱، شورش‌های عظیم در بحرین علیه نظامیان انگلیس، شرکت مردم در جنبش‌های ضد استعماری انگلیس در قطر، شارجه، دبی، ابوظبی و رأس‌الخیمه، شورش های مردم عمان برای طرد انگلیسی‌ها که طی آن در سال۱۹۶۸، ۱۷۰۰ نظامی انگلیسی در عمان کشته و زخمی شدند.

در آن زمان، انگلیس، حدود ۶۴درصد از نیازهای نفتی خود را از نفت منطقه خاورمیانه تامین می‌کرد. (حوزه‌های نفتی در انگلستان هنوز کشف نشده بود) و نیز سرمایه‌گذاری‌های انگلیس در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ۱۹۴۰میلیون پوند و سود حاصله از آنها ۲۵۰میلیون پوند بوده است. همچنین صادرات انگلستان به منطقه در ۱۹۶۶، ۱۴۰۰میلیون پوند بوده است. انگلستان با وجود اینکه نیروهای نظامی خود را از منطقه خارج کرد، ولی به راحتی حاضر نبود از منافع خود در منطقه چشم‌پوشی کند، بنابراین به فکر راه‌هایی برای ادامه نفوذ بر منطقه بوده است و گاهی سران حکومتی انگلستان نیز به آن اعتراف می‌کرده‌اند از جمله «ادوارد هیث» نخست‌وزیر انگلستان در سال۱۹۷۲ هنگام سخنرانی در اجلاسیه وزیران سنتو گفته بود: «بیرون رفتن نظامیان ما، به آن معنی نیست که دیگر توجهی به این منطقه بسیار حائز اهمیت نداریم. ما تنها مناسبات خود را با زمامداران دولت‌های عرب، امروزی‌تر کرده‌ایم.» از جمله این اقدامات برای تضمین نفوذ انگلستان، سرکار آوردن دولت‌ها و زمامداران طرفدار خود در خاورمیانه و خلیج‌فارس بود؛ مثل ایجاد دولت امارات متحده‌عربی که اتحادیه‌ای از شیوخ دبی، ابوظبی، شارجه، رأس‌الخیمه و... بود.

 

میثم طاهری بن‌چناری