نویسنده کتاب «مفتشان مدارس در دوره قاجار و پهلوی»:
مدارس دخترانه و پسرانه متفاوت نبود
چرا در کتاب اسناد بیشتری درباره شهرهای کردنشین مانند بانه، قروه، سنندج و اورامانات نسبت به شهرهای بزرگ مثل تبریز و شیراز و اصفهان وجود دارد؟
وجود اسناد زیاد درباره مدارس شهرهای کردنشین مانند بانه، قروه، سنندج و اورامانات به معنای آن نیست که مفتشان به بازدید مدارس شهرهای بزرگ مانند شیراز، اصفهان و تبریز نمیرفتند. باید توجه داشت که بازرسی و اعزام مفتش به مدارس به شهرهایی صورت میگرفت که دور از حوزه نظارت آموزش و پرورش بودند یعنی مناطق دورافتاده.
در واقع آنچه باید در پاسخ این پرسش گفت درباره مناطق محروم و دور از نظارت اداره معارف یا آموزش و پرورش اسناد بیشتری از بازرسی مفتشان وجود دارد، حتی این فراوانی اسناد درباره سیستان و بلوچستان هم صدق میکند زیرا در این شهرها معضلات متعددی از جمله فقر آموزشی و مشکلات دیگری که خاص مناطق محروم است، دیده میشود. در شهرهایی مانند اصفهان، شیراز و کلانشهرهای دیگر طبعا رسیدگی به امور آموزشی روی قاعده خاص خودش حرکت میکرد و معضل و مشکلی در میان نبوده است. ضمن اینکه بازرس به منطقهای میرفته که شکایت، گلایه و عریضههایی درباره مشکلات آموزشی و فقدان خیلی از امکانات مینوشتند و بر این سعی بودند که این مسائل را به اطلاع مسوولان برسانند. اعزام بازرس هم در این راستا صورت میگرفت. این موضوع باعث شد که به دلیل کَمی اسناد بیشتری درباره بازرسی وجود داشته باشد.
از بین ۹۰۰ سندی که من به اتفاق همکارم دکتر حامدی بررسی کردیم موارد تکراری و مشابه خیلی زیاد بود بهویژه گزارشهای ساده و معمولی که در کتاب تحت عنوان فرمهای بازرسی به آن اشاره کردیم. از طرفی ما درصدد بودیم که بکرترین اسناد را در کتاب جای دهیم، بنابراین درباره شهرهای بزرگ هم اسناد زیادی وجود داشت اما در اسناد شهرهای کردنشین نوع مطالبات متفاوت بود و همانطور که در کتاب اشاره کردیم شاید این شهرها مطالبهگری بیشتری داشتند، چون دور از مرکز قرار گرفته بودند. جالب اینکه به دلیل نوع مطالباتشان ضرورت اعزام بازرسان و بازدید از مدارس بیشتر از سایر شهرها احساس میشد.
اهمیت مدارس سیستان به چه دلیل است که در کتاب با تکیه بر اسناد نگاه خاصی به آن شده و حتی اشاره به ناظران خارجی دارد؟
در این رابطه چند دلیل وجود دارد؛ نخست به دلیل محرومیت متعددی که در این مناطق وجود داشت و نامههایی که مسوولان اداره معارف پس از آن اداره آموزش و پرورش مینوشتند و در آن کمبودها را منعکس میکردند. بنابراین محرومیت این منطقه باعث شد تا اسناد زیادی به صورت گزارشهای متعدد و متنوع از مسائل آنها ثبت شود.
همانطور که اشاره کردم در کلانشهرها، بازرسان به مدارس سرکشی میکردند، اما مانند مناطق محروم در این بازدیدها مسائل خاصی گزارش نشده است. همین امروز هم اگر نگاه کنید اوضاع مدارس در تهران متفاوت با مدرسههای سیستان و بلوچستان است. اگر این تفاوتها را در نظر داشته باشیم در آن زمان نیز مفتشان و بازرسان در بازدید خود بر آن بودند تا دریابند در این مدارس دورافتاده چه خبر است؟ اصلا یکی از آمال و اهداف آموزش و پرورش مطابق آییننامهها و بخشنامههایی که رسالت وزارت معارف (آموزش و پرورش) در آن تعریف شده بود اطلاع از سطح آموزش در کشور بود. بنابراین مسوولان با فرستادن بازرس بر آن بودند که دریابند معلمان در زمینه آموزش چطور عمل میکنند؟ چنانکه در بعضی از مدارس مناطق محروم کلاس درس را تعطیل میکردند و چندان مقید به رعایت مقررات و تدریس بر اساس برنامه تدوینشده نبودند. از این نظر دولت احساس میکرد بنا بر گزارشهای مخفی که به آنها میرسید درصدد بررسی صحت و سقم گزارشها بربیایند.
این وضعیت سبب شد حجم زیادی از گزارشهای مفتشان و بازرسان به این منطقه اختصاص داده شود. دلیل دیگری که باید در این رابطه به آن اشاره کنم از آنجا که پژوهشی درباره مدرسه شوکتیه در بیرجند انجام داده بودم (که برخی بر این باور هستند این مدرسه به لحاظ اهمیت دومین مدرسه پس از دارالفنون بوده و بعضی دیگر آن را سومین مدرسه در ایران میدانند که به شیوه نوین تاسیس شده است) متوجه شدم برخی از مسوولان آموزش و پرورش که میان بیرجند، قائنات و سیستان و بلوچستان مشترک بودند؛ آدمهای تحصیلکرده و دغدغهمندی بودند مثل ناصح، مرحوم سیدمحمد فرزان (ریاست اداره فرهنگ بیرجند و بعدها سیستان و بلوچستان) که نامش بارها در اسناد آمده است، دردها، معضلات و کمبودهای آموزشی را در این مناطق گزارش کردند و پیگیر رفع آنها بودند. این پیگیری باعث شد به دلیل وجود مدیران دغدغهمند در این مناطق و درخواستها و مطالبات مکررشان ما اسناد بیشتری را از این منطقه داشته باشیم. بنابراین به این دو دلیل؛ نخست محرومیت این مناطق و گزارشهایی که به شیوههای مختلف به مرکز ارسال میشده است و دیگر وجود مدیران دغدغهمند و پیگیری که در این منطقه خدمت کردند به سبب کثرت نامهنگاریهای آنها و مطالباتشان برای بهتر شدن و غنای آموزش این مناطق ما با حجم زیادی از اسناد مواجه باشیم.
تفاوت راپورتهای مفتشان مدارس در دوره قاجار با دوره پهلوی در چیست؟
این موضوع به تفاوت دو دوره برمیگردد چنانکه از لحاظ آموزشی تفاوتهای زیادی میان دوره قاجار و پهلوی وجود داشت؛ به عبارت دیگر هر حکومتی اهداف و سیاست خاصی را دنبال میکند و ساخت قدرت با یکدیگر متفاوت است. همین تفاوت در سیستم آموزشی نیز انعکاس پیدا میکند و پیشرفتهایی در زمینه آموزش به وجود میآورد.
به طوری که میان گزارشهای بازرسان دوره پهلوی اول و دوم تفاوتهایی دیده میشود. در دوره پهلوی اول بحث تغذیه دانشآموزان اصلا وجود ندارد و طبعا وقتی در دوره پهلوی اول ردی از تغذیه دانشآموزان نیست در دوره قاجار که این مساله اصلا مطرح نیست. چون مسوولان آموزش و پرورش به مرور فهمیدند بحث تغذیه در مدارس مهم است و نقش زیادی در سلامتی دارد. بنابراین سعی کردند در مدارس به آن بها بدهند. زیرا بسیاری از دانشآموزان به دلیل سوءتغذیه بهویژه در مناطق محروم دچار مشکل میشدند. شاید گزارشهای متعددی در این زمینه بهویژه تفاوت اهداف و رسیدگی به دانشآموزان باعث شد در گزارشها نیز این تفاوت انعکاس پیدا کند.
همچنین در گزارشها یکی از مسائلی که خیلی قابلتوجه است؛ تحولات و اقتضای زمانه است که این تفاوتها را به چشم ما میآورد. به طوری که وقتی جلوتر برویم بحث ورزش مطرح میشود. شاید آن تاکیدی که از سوی مفتشان در دوره پهلوی اول و بعد پهلوی دوم درباره ورزش دانشآموزان است، در دوره قاجار اصلا محل اعتنا نبود. در همین زمینه حتی تاکید بر تربیت بدنی و ورزش در نوع گزارشهای دو دوره متفاوت است. در گزارشهایی که در زمان پهلوی دوم وجود دارد نوع ورزش صبحگاهی، الگو و متد ورزش و آهنگی که باید در ورزش به بچهها نشاط بدهد در گزارشهای بازرسان انعکاس یافته است.
بنابراین در راپورتهای دوره قاجار و پهلوی تفاوت زیادی وجود دارد و از عمدهترین تفاوتها بحث ورزش دانشآموزان، تغذیه و لباس متحدالشکل است که خیلی گزارشهای متنوعی درباره آنها دیده میشود و با دوره قاجار بسیار تفاوت دارد و این تفاوت را مخاطب احساس میکند. نکته جالبی که میتوانم به آن اشاره کنم سندی است که هنگام بررسی مدرسه شوکتیه مشاهده کردم؛ پدر یکی از دانشآموزان که هندی (سیک) است به بخشنامه لباس متحدالشکل اشاره کرده بود که ما همه مقررات را رعایت میکنیم اما در دین ما مسائلی وجود دارد که نمیتوانیم سربند لباس را تغییر دهیم.
قصدم از اشاره به این موضوع تفاوت گزارشهاست که در بحث لباس متحدالشکل از اقتضائات پهلوی اول و سیاستهای آن موقع است که در دوره پهلوی دوم نیز همچنان ادامه داشت اما در قاجاریه چنین چیزی را نمیبینید. اینها نمونههایی از تفاوتهایی بود که در میان دو حکومت متفاوت توضیح دادم.
موارد خیلی کمی به راپورت فعالیتهای سیاسی معلمان اختصاص داده شده است. آیا در این رابطه اسناد زیادی وجود نداشت؟ در حالی که برههای که در کتاب به آن پرداختهاید فعالیتهای سیاسی بهویژه در میان گروههای سیاسی چپ جریان داشت و در میان معلمان و مدارس نیز طرفدارانی پیدا کرده بود.
در مطالعاتی که داشتیم و طی آن اسنادی که بررسی شد همین قدر ممنوعیت فعالیتهای سیاسی معلمان که در برخی از بخشنامهها آمده بود، در اسناد ثبت شده بود. البته اگر دقت کنید به طور تلویحی در برخی از صفحات دیگر کتاب به ممنوعیت فعالیتهای سیاسی اشاره شده است. در یک مورد جابهجایی عکس شاه از دیوار کلاس درس منجر به مسائلی شده که این ماجرا به طور ضمنی این نکته را میرساند که با هر گونه فعالیت معلمان که رنگ و بو و صبغه سیاسی داشته باشد، برخورد میشد. بنابراین گاهی به صورت تلویحی هم در این زمینه اسنادی موجود است. اگرچه با عنوان فعالیت سیاسی ثبت نشده است اما محتوای سند به فعالیتهای سیاسی اشاره دارد که در کتاب مواردی آمده است.
نکته دیگر اینکه برای آگاهی از اسناد فعالیت سیاسی معلمان و دستگیری برخی از آنها باید در اسناد دیگری جستوجو کرد؛ از جمله در اسناد ساواک بیشتر نمود دارد و در کار ما که بررسی فعالیت ناظران و مفتشان بود، ناظر تنها به بازدید مدارس میرود تا اجرایی شدن بخشنامهها را پیگیری کند. شاید به این دلیل وقتی عنوان مفتشان جستوجو میشود کمتر با مسائل سیاسی معلمان برخورد میکنیم. اگرچه همین تعداد سندی که در کتاب آمده در بیان موضوع کفایت میکرد که خواننده از اوضاع باخبر شود، اما سند بیشتری در میان نبود و ما اسناد بیشتری در این رابطه پیدا نکردیم.
درباره مساله بهداشت که در اسناد مفتشان مدارس به آن اشاره کردهاید چه بیماریهایی و بیشتر در کدام شهرها گزارش شده است؟
در کتاب، مبحثی با عنوان جایگاه بهداشت در گزارشهای مفتشان آمده است که نشان میدهد کثرت این اسناد نسبت به سایر موضوعات بسیار بالاست و یکی از معضلات مدارس موضوع بهداشت بوده است. به شکلی که در مدارس به دلیل تعداد دانشآموزان و فضایی که به عنوان مدرسه در آن گرد هم میآمدند بسیار مستعد این بود که بیماریهای موجود در این فضا را به خانواده انتقال دهند.
همین طور امکان سرایت موج بیماری در جامعه از طریق مدرسه بسیار بالا بود. برای همین بحث بهداشت در مدارس بسیار مهم بود که در همان دوره هم بنا به شرایط جغرافیایی بیماریهای متعددی وجود دارد، مثلا در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان مالاریا بسیار زیاد بود اما بیماریهایی مانند تراخم، بیماریهای چشمی، پوستی، کچلی و امثال آن در اغلب شهرهای ایران گزارش شده است. از جمله بیماریهایی که در موارد متعددی در گزارش مفتشان و بازرسان به آن اشاره شده، علاوه بر بیماریهای پوستی، حصبه است که ما بر اساس اسناد به بیماری مذکور اشاره کردیم. همچنین بحث بیماری آبله هم در آن موقع بسیار شایع بود که به آن نیز پرداختیم.
در آماری که به بحث بهداشت و بیماریها در مدارس اختصاص دارد بیماریهای پوستی، سرخچه، یرقان و مالاریا و سالک در بعضی موارد با ذکر آمار در گزارش مفتشان آمده است.
درباره راپورتهای مربوط به مدارس دخترانه به چه نکته یا سند قابلتوجهی دست پیدا کردید؟
اگر بخشنامهها را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که چندان تفاوتی میان مدارس دخترانه و پسرانه وجود ندارد و حتی ممنوعیتهایی مثل نرفتن دانشآموزان به سینما که وضع شده به لحاظ سنی است. به عبارتی آموزش و پرورش در آن زمان بحث خارج از مدرسه را نیز مدنظر دارد، بنابراین در اسناد، تفکیکی میان دانشآموزان دختر و پسر نمیبینیم به جز موارد خاصی که در کتاب مطرح شده.
نکته جالبی که در کتاب نیز به آن اشاره کردم معضلی که در آن موقع وجود داشت و در اسناد مربوط به یکی از مناطق کردنشین به آن اشاره شده مسائل اخلاقی بود که معلم نسبت به دانشآموز دختر مرتکب شده بود و وقتی به مقامات بالا گزارش داده شد، سریع بازرس به منطقه ارسال شد و معلم مزبور اخراج میشود.
این تنها مورد متفاوتی بود که درباره مدارس دختران در ذهنم مانده والا در بقیه موارد تنها سبک پوشش دختران مطرح است و گرنه موضوع خاصی وجود ندارد و این نگاه تفکیکگونه در گزارشهای مفتشان به چشم نمیخورد.