نگاهی به اعتراضهای اجتماعی اروپاییها در بستر تاریخ
پوستاندازی قاره سبز

یک پیششرط مهم برای چنین اعتراضاتی وجود ساختارهای نسبتا مستقل و خودگردان، نظیر سیستمهای آبیاری فرامنطقهای در غرب فلاندرن، گردهماییهای منطقهای در سوئد یا جماعات روستایی در اروپای مرکزی بود. تا آنجا که اطلاع داریم، این شبکههای اجتماعی نقطه عزیمت اینگونه شورشهای دهقانی بودند که شکلگیری آنها خود پیامد تکامل تاریخی معینی بود. جماعت روستایی در درجه نخست با بهوجودآمدن بیگاری اهمیت پیدا کردند.
بیگاری در بعضی از مناطق اروپا (ازجمله در اروپای مرکزی) شکل گرفت؛ درحالیکه در بعضی مناطق اروپا (نظیر سوئد) تا آن زمان وابستگی شخصی به ارباب و بیگاری وجود نداشت. در دوران گذار از بیگاری جماعتهای مستقل مسکونی خانوارهای دهقانان شکل گرفت که هر خانوار خانه و باغچه مستقل خود را داشت و با دیگر خانوارها بهطور مشترک روی زمین (چراگاه و جنگل) متعلق به جماعت کار میکرد. چنین روستاهایی اشکال خودگردان مردسالارانه را تکامل دادند که در آنها همایش مردان مالک خانه دهقانی به مرکز قدرت این جماعات تبدیل شده بود. درصورتیکه مالکان زمینها یا قصرها به هر نحوی جماعات روستایی را تهدید میکردند، آنها از بستر مشترکی برای مقاومت برخوردار بودند.
اعتراضهای دهقانان با گذشت زمان ابعاد گستردهتری به خود گرفتند. این اعتراضها که در ابتدا اغلب خصلت محلی داشتند، در اواخر قرونوسطی معمولا کل یک منطقه با روستاهای زیادی را دربرمیگرفتند. به احتمال بسیار زیاد گسترش افق اعتراضهای دهقانان واکنشی به فرآیندهای تشکیل دولت بود که با اقدامات (ازجمله مالیاتستانی) گسترده و فرامنطقهای به پیش برده میشدند. اعتراضهای پایهای عموما با مطالبات ساده در یک منطقه بهوجود میآمد و در اعتراضهای فرامنطقهای مطالبات عمومی و اساسی را مطرح میشد؛ اما این به معنای تمایز عمده و اساسی بین این اعتراضها نبود؛ چراکه حتی اعتراضهای فرامنطقهای نیز در کنار نارضایتی عمومی بیانگر بسیاری از درخواستها و شکایتهای ویژه مربوط به یک منطقه نیز میشد. همواره مساله اصلی دهقانان این بود که حقوق قدیمی را حفظ و ادامه زندگیشان را تضمین کنند.
یکی از گستردهترین شورشهای دهقانان در فلاندرن شکل گرفت که علیه برآورد دلخواهانه و خودسرانه مالیاتها بود. این شورش با ناآرامیهای پراکنده در ماههای اکتبر و نوامبر سال۱۳۲۳ شروع و به سرعت به یک طغیان گسترده در تمام منطقه تبدیل شد که به مدت ۵سال طول کشید. دهقانان رهبران خود را انتخاب، و ماموران و اشراف همدست با کنت را از فلاندرن بیرون کردند. آنها همچنین مایملک تبعیدیان را مصادره و بین خودشان تقسیم کردند. شورشیان ارتش خود را سازماندهی کردند و از اواسط سال۱۳۲۵ نمایندگان خود را به جای جانشینان کنت در ۱۰ناحیه از مجموع ۱۴ناحیه برگماردند.
وظیفه این نمایندگان جمعآوری مالیات، تشکیل دادگاه و پرداخت مواجب به کسانی بود که برای آنها کار میکردند. با وجود اینکه این جنبش در روستاها شروع شده بود، اما بسیاری از ساکنان شهرها نیز از این جنبش طرفداری کردند. بهاین ترتیب آنها حتی در بسیاری از شهرها دست به شورش زدند و از سال۱۳۲۵ در شهرهای مختلف قدرت را بهدست گرفتند. سرانجام در اوت۱۳۲۸ پادشاه فرانسه به کمک پاپ ارتش را به فلاندرن فرستاد و به شورشیان حمله کرد و پس از نبردی که در آن بیش از ۳هزار نفر از دهقانان فلامن به قتل رسیدند، شورشیان را شکست داد و به «پاکسازی» گسترده دست زد.
اطلاعات بهمراتب بیشتری درباره قیام دهقانان شمال فرانسه در ماه مه سال۱۳۵۸ داریم که به نام ژاکری (Jacques Bonhomme که در آن زمان نام تحقیرکننده برای یک دهقان بود) معروف است.
در اثنای جنگ صدساله (۱۳۳۷-۱۴۵۳) پس از آنکه انگلیسیها ژان دوم پادشاه فرانسه را به اسارت گرفتند (۱۳۵۶) و دو فرد دیگر برای نشستن به تخت پادشاهی با یکدیگر رقابت میکردند و دهقانان با جنگ، طاعون و غارت و چپاول مزدوران حکومت دست به گریبان بودند، شورشهایی در دره اویزه در شمال پاریس صورت گرفت. شورشیان تحت رهبری گیلیم کاله به قتل عام و بیرون انداختن خانوادههای اشراف دست زدند و بیش از ۱۵۰قصر و قلعه را آتش زدند. پادشاه ناوارا شارل دوم که به شارل دوم خبیث نیز معروف بود، به سرعت ارتشی برپا کرد و در ۱۰ژوئیه۱۳۵۸ در نبرد مللو ارتش دهقانان را شکست داد. گیلیم کاله و حدود ۲۰هزارنفر از شورشیان به قتل رسیدند. با اینحال دهقانان فرانسه هنوز کاملا شکست نخورده بودند. پس از مدت کوتاهی (تقریبا بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۴۰۰) در مرکز فرانسه دهقانان به شورش جدیدی دست زدند که به جنبش توخین معروف شد که از نظر اجتماعی بیشتر خصلت سارقان مسلح را به خود گرفت.
در انگلستان نیز جنگ صدساله علت شورشهای دهقانان بود. قیام دهقانان در سال۱۳۸۱ از تبعات عدم موفقیت نظامی در سالهای ۱۳۷۰ و اخذ مالیات جدید به نام ریچارد دوم پادشاه نوجوان وقت بود. نارضایتی دهقانان بهویژه متوجه جان فن گنت مشاور بانفوذ پادشاه و روبرت هالس رئیس جامعه مذهبی یوهانیتر، نماد ثروت کلیسا بود. تحت رهبری پیشهوری به نام والتر تایلر ارتش شورشیان از ۵۰هزارنفر دهقان تشکیل شد که ابتدا کانتربری را تصرف و پس از آن به طرف لندن حرکت کرد و در توُر سیمون زودبری اسقف اعظم انگلستان را کشت. ریچارد دوم که در آن زمان ۱۵سال بیشتر نداشت، اعلام آمادگی کرد که با تایلر مذاکره کند.
شهردار لندن نیز در این ملاقات حضور داشت که از گستاخیهای تایلر خشمگین شد و او را با شمشیرش به قتل رساند. بعد از قتل تایلر ریچارد دوم قول بخشش به شورشیان داد و آنها را به خانههایشان فرستاد؛ اما به قول خود عمل نکرد و رهبران شورشیان را کشت. هم قیام ژاکری در فرانسه و هم قیام دهقانان در انگلستان فقط چند هفته ادامه داشتند. تنشی طولانیتر، مثل فلاندرن در سده پانزدهم بهدلیل افزایش فشار مالیاتها در سوئد و مدت کوتاهی پس از آن در مناطق بزرگی از اسکاندیناوی شکل گرفت. به احتمال بسیار زیاد خبر مبارزه هوزیتن در شروع جنگ تاثیر داشته است. جنگ در طولانیترین روز سال۱۴۳۴ در مرکز این کشور پس از آنکه مردم خشمگین قلعه بورگنیس و چند روز بعد دهقانان قلعه لاگلوزاگوپنیک را آتش زدند، شروع شد.
مدت کوتاهی پس از شروع جنگ دهقانان مناطق دیگر از شورشیان حمایت کردند. ارتش شورشیان متشکل از سربازان سپردار که در رأس آنها انگلبرکت انگلبرکتسون بود به سمت اوپسالا حرکت کرد. انگلبرکتسون در اوپسالا خواستار کاهش مالیاتها شد که اشرافی که در آنجا حضور داشتند، چارهای جز قبول درخواست شورشیان نداشتند. جنبش با توجه به این پیروزی گسترش پیدا کرد. همچنین در شمال سوئد و فنلاند قصرها و قلعهها به آتش کشیده شدند. انگلبرکتسون و دهها هزار نفر از پیروانش استکهلم، مهمترین مرکز تجاری کشور را محاصره کردند؛ اما وضعیت وقتی تغییر کرد که شورشیان در پاییز۱۴۳۴ به بالاترین ارگان اشرافیت، شورای اشراف در وادستنا حمله کردند و کسانی را که در این شورا بودند وادار کردند که پیمان وفاداری و فرمانبرداریشان را با پادشاه دانمارک فسخ کنند. اشراف از این زمان به بعد «متحد» دهقانان بودند که منافع بسیار متفاوتی با آنها داشتند.
به این ترتیب تضادها بین شورشیان افزایش پیدا کردند. دهقانان مناطق مخلتف از انگلبرکتسون حمایت کردند و دهقانان در نروژ از ۱۴۳۶ دست به قیام زدند و ساکنان فقیر شهرهای سوئد نیز به آنها پیوستند. در ماه مه۱۴۳۶ یکی از اشراف بلندپایه انگلبرکتسون را به قتل رساند؛ اما قتل او به معنای پایان جنگ دهقانان نبود. اریک پاوکه جانشین انگلبرکتسون شد، ولی او نیز در سال۱۴۳۷ اسیر و سپس اعدام شد. به این ترتیب دهقانان در جنگ شکست خوردند؛ اما آنها در این جنگ به پارهای از موفقیتها، از جمله کاهش فشار مالیاتها دست یافتند.
شاید گستردهترین اعتراض دهقانان در قرون وسطی در کاتالونیا در اواخر سده پانزدهم بروز کرد. مالکان بزرگ بهدلیل بیماری همهگیر طاعون آزادی دهقانان فرمانبرشان را بسیار محدود کردند و برای آنها مالیاتهای جدیدی (ازجمله مالیات بر ازدواج) وضع کردند که باعث نارضایتی گسترده ساکنان فقیر روستاها شد. روستاییان که به شکل غیرقابلانتظاری بسیار خوب سازماندهی شده بودند، برای ابراز شکایاتشان به پادشاه وقت نمایندگانی را به نئاپل فرستادند. ازآنجاکه این شکایات به شکل خواهش و تمنا، به نتیجهای نرسید، از سال۱۴۶۲ قیامهایی صورت گرفت. اولین موج مبارزات تقریبا به مدت ۱۰سال طول کشید که از موفقیت چندانی برخوردار نبود. قیام دوم از سال۱۴۸۴ آغاز شد که به پیروزی انجامید: در سال۱۴۸۶ پادشاه وقت سرواژ را لغو کرد. پویش اقتصادی ناشی از لغو سرواژ باعث تقویت رشد و توسعه اقتصاد کاتالونیا برای سدههای بعدی شد.
در امپراتوری روم نیز از سده چهاردهم تا دوران اصلاح دینی جماعت دهقانی رادیکال شدند. بر مبنای تخمینهای پیتر بلیک (۱۳: ۱۹۸۸) اگر تعداد ناآرامیها را به سن هر «نسل»، یعنی ۲۵سال تقسیم کنیم، «در سده چهاردهم هر نسل فقط یک قیام، در نیمه دوم سده پانزدهم ۶ تا ۸ و در فاصله زمانی بین ۱۵۰۰ تا ۱۵۲۵، هجده قیام را تجربه کرده است.»
همچنین مطالبات قیامکنندگان نیز همواره تعمیق پیدا میکرد. اگر در ابتدا فقط بعضی از امتیازات یا اقدامات بعضی از افراد در حکومت زیر سوال برده میشد، در آغاز سده شانزدهم تلاشهایی برای نقد بنیادین نهادهای حکومتی صورت گرفت که اغلب اما شخص اول دولت (پادشاه) از این انتقاد مصون باقی میماند.
پس از آنکه در مناطق مختلف جنوب غربی آلمان بین سالهای ۱۴۹۳ تا ۱۵۱۷ شورشهای بیثمر و پراکنده دهقانان صورت گرفتند، جنگ دهقانی در سالهای ۱۵۲۶-۱۵۲۵ شکل گرفت که جنوب آلمان، اتریش و سوئیس را دربرگرفت و نقطه عطف جنبش اعتراضی دهقانان در اروپای مرکزی بود.
در اینجا نیز اعتراضات به علت افزایش مالیاتها شکل گرفتند. در فوریه و مارس۱۵۲۵ سه گروه مسلح به گرز و داس از تقریبا ۳۰هزار دهقان سُوایی بهوجود آمدند: گروه الگور در لویباس، گروه بالترینکر در حوالی بیبراخ و گروه زه در نزدیکی لینداوی. نمایندگان سه گروه در شهر آزاد ممینگن با یکدیگر ملاقات کردند و پس از مذاکرات جدی در بیستم مارس ۱۵۲۵ مطالباتشان را در ۱۲ماده مطرح کردند که مطالبات اصلی آنها شامل لغو سرواژ و برخی مالیاتها، پس دادن مراتع و جنگلهای متعلق به عموم که مالکان تصاحب کرده بودند به دهقانان، کار اجباری فقط در ازای پرداخت مواجب و حق انتخاب آزاد کشیش توسط خود جماعات بودند.
دهقانان سوئیسی مناطق شمالی سوایی با پیروی از دهقانان سوایی جمعیت همپیمانان را برای تضمین همبستگی با یکدیگر تاسیس کردند. «دوازده ماده» و نظامنامه جمعیت همپیمانان اسنادی هستند که از نظر تاریخی ارزش بسزایی دارند: این اسناد نه فقط بیانگر شروع مقاومت نوشتاری دهقانان است، بلکه علاوه بر آن امکان مقاومت متحد و تبلیغ نظاممند را به وجود آوردند که در آن مبلغانی نظیر توماس مونتسر نقش مهمی ایفا کردند. این دو سند با شمارگان بسیار بالایی چاپ و پخش شدند. در مقابل اشراف با حمایت مالی تاجر آکسبورگی فوگر ارتش خودشان را تشکیل دادند. از ژوئیه سال۱۵۲۵ پس از مجموعهای از نبردها با قربانیان بسیار زیاد، پیروزی اشراف دیگر قطعی شده بود. در ماه سپتامبر نظم قدیمی بهطور کامل برقرار شده بود. در این نبردها حدود صدهزار دهقان کشته شدند و سرکوبهای گسترده ادامه پیدا کرد.
در اروپای شرقی نیز روند مشابهی شکل گرفت، اگرچه دیرتر، اما قدرمسلم بسیار رادیکالتر. در سدههای هفدهم و هجدهم در روسیه چهار قیام دهقانی شبیه به جنگ داخلی به رهبری ایوان بولونیف (۱۶۰۷-۱۶۰۱)، استفان رازین (۱۶۷۱-۱۶۷۰)، کوندراتی بولاوین (۱۷۰۸-۱۷۰۷) و ژملیان پوگاچف (۱۷۷۴-۱۷۷۳) صورت گرفت. در این مبارزات نه فقط دهقانان یا سرفها، بلکه حتی قزاقها، ساکنان شهرها و حتی برخی پومشکها Pomščik (نوعی رعیت) نیز شرکت کردند. قیام پوگاچف بخشی از یک سلسله اعتراضهای گسترده دهقانی از سال۱۷۶۲ و در عین حال از گستردهترین آنها بود.
پوگاچف قزاق، سرباز قدیمی جنگ هفتساله (۱۷۶۳ـ۱۷۵۶) و جنگ ۶ساله روسیه با ترکیه، ارتش دهقانی بزرگی را تشکیل داد که بسیاری از کشیشها نیز از او حمایت کردند. او خود را پتر سوم نامید و مدعی شد که او فرمانروای قانونی روسیه است و نه کاترین کبیر. در سال۱۷۷۳ نیروهای پوگاچف شهرهای سامرا و کازان را تصرف کردند؛ آنها حتی توانستند برای مدت کوتاهی منطقه بزرگی را بین ولگا و اورال تحت کنترل خود درآورند. در اواخر سال۱۷۷۴ شورشیان از ارتش تزار شکست خوردند و پوگاچف در سال۱۷۷۵ در مسکو اعدام شد.
در اوایل سده بیستم حتی در رومانی قیام دهقانی ژاکری [مشابه قیامهای دهقانی فرانسه در سال۱۳۵۸] شکل گرفت. در اینجا اعتراضهای دهقانان علیه اجارهداران (اغلب یهودی) زمین بود که به جای مالکان زمین از دهقانان بهره مالکانه میگرفتند. این قیام دهقانان که در مارس۱۹۰۷ شروع شد به سرعت به کل ملداوین و به بعضی از مناطق ولاخای گسترش پیدا کرد. دهقانان با شعار
«ما زمین میخواهیم» بسیاری از اجارهداران زمینها را به قتل رساندند یا مجروح کردند و دارایی مالکان زمینها را غارت کردند. دولت اعلام وضعیت فوقالعاده کرد و با بسیج ۱۴۰هزار سرباز شورشیان را با خشونت بسیار زیادی سرکوب کرد.
از مقالهای به قلم مارسل فن درلیندن
ترجمه کاووس بهزادی