نوبلیست اقتصاد تعرفههای جدید آمریکا را مورد بررسی قرار داد؛
نمایش تعرفهای ترامپ؛ هیاهو برای هیچ


بسیاری از تحلیلگران انتظار داشتند که دونالد ترامپ به محض ورود به کاخ سفید، جنگ تجاری جهانی به راه اندازد. با این حال، بسیاری از فعالان تجاری معتقد بودند که او پس از آن همه تهدید و لفاظی، تعرفههای سنگینی اعمال نخواهد کرد. آنچه تاکنون شاهد بودهایم، بیشتر به «جنگ تجاری شرودینگر» شبیه است: جنگی وجود دارد یا ندارد؟ پاسخ هر دو است.
به سختی میتوان باور کرد که همین هفته گذشته، ترامپ مصمم به وضع تعرفه ۲۵درصدی بر کالاهای کانادایی و مکزیکی بود و احتمالا تعرفههای مشابهی را علیه دیگر شرکای تجاری نیز اعمال میکرد. اما ناگهان، کل این موضوع را برای ۳۰روز به تعویق انداخت. ترامپ کوشید این تصمیم را یک پیروزی جلوه دهد و به نادرستی ادعا کرد که امتیازات بزرگی از همسایگانش گرفته است. اما بررسی توافقات واقعی نشان داد که عملا هیچ چیز جدیدی نسبت به قبل وجود ندارد. این اقدام عقبنشینی مفتضحانهای بود.
آیا ماجرا به پایان رسیده است؟ خیر. این هفته، ترامپ اعلام کرد که بالاخره تعرفهها را وضع خواهد کرد؛ اما فقط بر فولاد و آلومینیوم.
اما پیش از آنکه اعلام کنیم جنگ تجاری دوباره آغاز شده، سه نکته مهم وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. اول اینکه، این تعرفهها بسیار محدودتر از آن چیزی هستند که به نظر میرسید ترامپ هفته گذشته در نظر داشت. دوم، این تعرفهها هرچند محدود هستند، ناخوشایندند. سوم، از دیدگاه سیاست اقتصادی، این تعرفهها حقیقتا احمقانهاند.
فولاد و آلومینیوم، بدون شک، مواد حیاتی برای اقتصاد مدرن و هزینههای قابل توجهی برای برخی صنایع به بار میآورند. با این حال، سهم نسبتا کمی از کل واردات را به خود اختصاص میدهند. من «محصولات فلزی» را نیز در محاسبات لحاظ کردهام؛ زیرا درباره شمول تعرفهها بر مواردی مانند تیرآهنها - نه فقط فلزات خام - ابهاماتی وجود دارد. اما حتی اگر این موارد هم مشمول تعرفه شوند، تعرفه ۲۵درصدی بر فلزات، تاثیر تورمی بسیار کمتری نسبت به تعرفه ۲۵درصدی بر تمام کالاها خواهد داشت.
چرا این تعرفهها را ناخوشایند میدانم؟ زیرا این سیاستی است که متحدان بیگناه را بهطور غیرضروری مجازات میکند. عمده فولاد و آهن از کشورهایی تامین میشود که متحدان کنونی یا پیشین ایالات متحده بودهاند؛ واردات آلومینیوم نیز تقریبا بهطور کامل از کانادا صورت میگیرد.
چرا کانادا این مقدار آلومینیوم تولید میکند؟ زیرا ذوب آلومینیوم نیازمند برق فراوان است و کانادا از نیروی برقآبی ارزانقیمت برخوردار است. وقتی متحدی نزدیک، محصولی را تولید میکند که به نظر میرسد طبیعت آن کشور را برای تولیدش مهیا ساخته، چگونه میتوان وضع تعرفههای تنبیهی را توجیه کرد؟
و البته، ما با کانادا پیمان تجارت آزاد داریم که ترامپ به سادگی آن را نادیده میگیرد و ادعا میکند که ما به همسایهمان «یارانه» میدهیم؛ زیرا آنها بیشتر از ما به ما کالا میفروشند.در ادامه توضیح خواهم داد که چرا این ادعا بیاساس است. اما در همین حال، این اقدام، پیامی روشن به همگان است مبنی بر اینکه نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد.
و سرانجام، بخش احمقانه ماجرا، فولاد و آلومینیوم کالای مصرفی نهایی نیستند. آنها «نهادههای واسطهای» هستند که در تولید محصولات دیگر، بهویژه خودرو و هواپیما، بهکار میروند. اعمال مالیاتهایی که منجر به افزایش قیمت این کالاها میشود، ممکن است تولید فلزات در آمریکا را اندکی افزایش دهد (اگرچه در دوره پیشین که ترامپ تعرفهها را وضع کرد، این اتفاق بهطور محسوس رخ نداد)، اما این امر موجب افزایش هزینهها در سایر صنایع تولیدی آمریکا، کاهش توان رقابتی و کاهش اشتغال خواهد شد. حتی اگر اثرات غیرمستقیم از طریق نرخ بهره، ارزش دلار و غیره را نادیده بگیریم، این تعرفهها به احتمال زیاد باعث کاهش اشتغال در بخش تولید خواهند شد، نه افزایش آن.
پس کل ماجرا برای چیست؟ به گمانم نباید وقت خود را صرف تلاش برای یافتن توجیهی منطقی برای اقدامات ترامپ کنیم.
آنچه من میبینم، بیشتر شبیه فوران خشم است. به نظر میرسد ترامپ در سطحی آگاه است که اگرچه ممکن است مدعی پیروزی در ماجرای تعرفههای هفته گذشته شده باشد، اما همه مطلعان به این موضوع معتقدند که او فریب خورده است. بنابراین بهترین حدس من این است که وضع این تعرفهها، شیوهای برای گفتن این جمله از سوی اوست: «فکر میکنید من عقبنشینی کردهام؟ خیلی خب، تماشا کنید!» او دست به اقداماتی میزند که در نگاه افراد کماطلاع بزرگ جلوه میکند؛ اما برای تحلیلگران اعداد و ارقام، چندان با اهمیت نیست.
به علاوه، دیگر نمیتوان از این حس اجتناب کرد که ترامپ خصومتی خاص نسبت به کانادا پیدا کرده است. نمیدانم چرا او ایده الحاق همسایهمان را مطرح کرد، اما واکنش تند کاناداییها و تمسخرهایی که در داخل کشورش با آن مواجه شد، ظاهرا او را در این موضوع مصممتر ساخته است و این احتمالا بخشی از دلیل تصمیم او برای تبدیل کانادا به بزرگترین هدف جنگ تجاری کوچک خود باشد.
در میان موارد دیگر، ترامپ همچنان کسری تجاری دوجانبه با کانادا را بزرگتر از واقعیت نشان میدهد. او اخیرا در مصاحبهای با فاکسنیوز اظهار کرد:
«به نظر من کانادا اگر ایالت پنجاهویکم بود، وضعیت بهتری داشت؛ زیرا ما سالانه ۲۰۰میلیارد دلار از تجارت با کانادا متضرر میشویم و من نمیخواهم این روند ادامه پیدا کند. این رقم بسیار بالاست. چرا باید سالانه ۲۰۰میلیارد دلار به کانادا یارانه بپردازیم؟ اگر آنها ایالت پنجاه و یکم بودند، آن وقت مشکلی با این موضوع نداشتم.»
صرفنظر از بیمعنی بودن این استدلال، باید گفت که ما کسری تجاری سالانه ۲۰۰میلیارد دلاری با کانادا نداریم. در ادامه به برخی از کسریهای تجاری واقعی در سال۲۰۲۴ اشاره میشود:
کسری تجاری ما با کانادا کمتر از یکسوم تصور ترامپ است؛ در واقع، این کسری حتی از کسری تجاری ما با ایرلند نیز کمتر است.
ایرلند؟ چرا باید کسری تجاری بزرگی با ایرلند داشته باشیم؟ پاسخ این است: ما اصلا چنین کسری تجاری نداریم. اینها اساسا اعدادی ساختگی هستند که ناشی از فرار مالیاتی شرکتها هستند. شرکتها در معاملات بین زیرمجموعههای خود، از قیمتهای مصنوعی بالا یا پایین استفاده میکنند تا اینگونه وانمود کنند که بخش اعظم یا تمام سود خود را در ایرلند بهدست میآورند؛ جایی که نرخ مالیات شرکتها پایین است.
در این مورد، گمان میکنم بخش عمدهای از این کسری تجاری ادعایی، ناشی از قیمتهای ساختگیِ بالایی است که توسط زیرمجموعههای ایرلندیِ شرکتهای داروسازی تعیین میشود. (شرکتهای فناوری نیز سودهای خود را به ایرلند منتقل میکنند؛ اما عمدتا از طریق سازوکارهای مربوط به مالکیت معنوی.)
این موضوع ما را به جنبه دیگری از آسیبهای سیاستهای ترامپ به آیندهی اقتصادیمان میکشاند. انجماد و تصفیههای ایدئولوژیک، بخش عمدهای از تحقیقات زیستپزشکی آمریکا را متوقف کرده است. این مساله، بیش از هر چیز، یک فاجعه انسانی است؛ اما پیامدهای اقتصادی قابلتوجهی نیز به دنبال خواهد داشت. بخش داروسازی زیستی آمریکا که در نهایت به بنیان تحقیقاتی متکی است که ترامپ در حال نابودی آن است، بهمراتب بزرگتر از مجموع صنایع فولاد و آلومینیوم است.
و در واقع، این بخش حتی بزرگتر از ارقامی است که آمار رسمی نشان میدهند؛ زیرا به لطف رویههای آماری خاص، ترفندهای مالیاتی موجب میشود بخش قابلتوجهی از ارزش واقعی ایجادشده در آمریکا، به جای آن در تولید ناخالص داخلی ایرلند و دیگر پناهگاههای مالیاتی منعکس شود.
در حال حاضر، جنگ تجاری تمامعیار متوقف شده است؛ اما سیاستهای ترامپ ما را به شیوههایی فقیرتر خواهد کرد که هنوز در ابتدای درک آنها قرار داریم.