ریشه‏‏‏‌یابی بحران‌های نفتی

نمودار حاضر، نوسانات قابل‌توجهی را در قیمت واقعی نفت در دهه‌های اخیر بدون روند بلندمدت آشکار نشان می‌دهد. این پژوهش، تعدادی از عوامل بالقوه تعیین‌کننده نوسانات قیمت نفت را شناسایی کرده‌است، از جمله: ۱) شوک به تولید جهانی نفت‌خام ناشی از رویدادهای سیاسی در کشورهای تولیدکننده نفت، کشف میادین جدید و پیشرفت در فناوری استخراج نفت‌خام، ۲) شوک به تقاضای نفت‌خام مرتبط با تغییرات غیرمنتظره در چرخه تجارت‌جهانی و ۳) شوک به تقاضا برای ذخایر نفت در سطح زمین که منعکس‌کننده تغییرات در انتظارات در مورد کمبود عرضه در آینده نسبت به تقاضا در بازار جهانی نفت است.

این مقاله بررسی می‌کند که چرا پیش‌بینی نوسانات قیمت نفت در ۴۰ سال‌گذشته چالش‌‌‌‌برانگیز بوده‌ و چه عواملی در پس آنها بوده‌است. با وجود پیشرفت‌های اخیر در مدل‌‌‌‌سازی، برخی از تغییرات قیمت نفت به‌‌‌‌وضوح غیرمنتظره و غیرقابل‌پیش‌بینی بوده‌اند. موضوع اصلی، چالش در پیش‌بینی عوامل تعیین‌‌‌‌کننده قیمت نفت، حتی با درک آنها است. شکاف بین قیمت نفت موردانتظار و قیمت محقق شده آن نشان‌دهنده یک «شوک» قیمت نفت است. چنین تغییرات غافلگیرکننده‌ای در قیمت نفت به‌ویژه در مدل‌سازی نتایج اقتصاد کلان، مهم تلقی می‌شوند.

رویدادهای تاریخی نوسانات عمده قیمت واقعی نفت

مطالعات در مورد علل نوسانات قیمت نفت به‌طور قابل‌توجهی از اوایل دهه‌۱۹۸۰ تکامل یافته‌است. در ابتدا تصور می‌شد که تمام نوسانات عمده قیمت نفت منعکس‌کننده اختلالات جریان تولید جهانی نفت مرتبط با رویدادهای سیاسی برون‌زا مانند جنگ‌ها و انقلاب‌ها در کشورهای عضو اوپک است (به‌عنوان نمونه، همیلتون ۲۰۰۳.) تحقیقات درباره نوسانات قیمت نفت از تمرکز اولیه بر رویدادهای سیاسی به سمت تاثیر تقاضا، به‌ویژه تقاضای مرتبط با چرخه تجاری جهانی و انتظارات بازار، حرکت کرده‌است. تغییرات در تقاضای جهانی و انتظارات آینده، نقش مهم‌تری در تعیین قیمت نفت نسبت به اختلالات در تولید دارند.

بحران نفتی ۱۹۷۴-۱۹۷۳

در نگاه اول، شوک قیمت نفت در سال‌های ۱۹۷۴-۱۹۷۳ یک شوک منفی به عرضه نفت‌خام بوده‌است؛ به این‌صورت که مقدار نفت‌خام تولیدی در سه‌ماهه پایانی سال‌۱۹۷۳ همراه با تغییر منحنی عرضه به سمت چپ در امتداد منحنی تقاضا، کاهش‌یافت و در نتیجه قیمت نفت افزایش پیدا کرد؛ در واقع این توضیح سنتی برای افزایش قیمت نفت توسط همیلتون(۲۰۰۳) است. معمولا به جنگ میان اسرائیل و ائتلاف کشورهای عربی که بین ۶ تا ۲۶ اکتبر ۱۹۷۳ روی‌داد، به‌عنوان عامل این شوک عرضه اشاره می‌شود.

این توضیح ممکن است تصاویری از سوزاندن میادین نفتی را به ذهن متبادر کند، اما در واقع در هیچ‌یک از کشورهای عربی تولیدکننده نفت در سال‌۱۹۷۳ جنگی رخ نداد و هیچ‌یک از تاسیسات تولید نفت ویران نشد، در عوض این جنگ در اسرائیل، مصر و سوریه رخ‌داد. هیچ‌یک از این کشورها تولیدکننده بزرگ نفت یا عضو اوپک نبودند، بنابراین اختلال در جریان تولید نفت که در سه‌ماهه آخر سال‌۱۹۷۳ رخ‌داد، اثر مستقیم جنگ نبود. در مقابل، کشورهای عربی عضو اوپک، اعلام کردند؛ جمعا تولید نفت خود را به ترتیب ۵ و در زمانی دیگر ۲۵‌درصد کاهش می‌دهند که این دو کاهش تولید به ترتیب در ۱۶ اکتبر ۱۹۷۳ ‌ درست ۱۰ روز پس از آغاز جنگ اعراب و اسرائیل‌ و ۵ نوامبر همان سال‌‌ یعنی ۱۰ روز پس از پایان جنگ اعراب و اسرائیل‌ رخ‌داد.

همیلتون(۲۰۰۳) کاهش تولید نفت اعراب در اکتبر و نوامبر ۱۹۷۳ را کاملا به تحریم نفتی اعراب علیه کشورهای منتخب غربی نسبت می‌دهد که از اکتبر ۱۹۷۳ تا مارس ۱۹۷۴ به طول انجامید و این تحریم نفتی را به‌عنوان راهی برای گسترش درگیری نظامی به شکل‌های دیگر به‌جای پاسخ مستقیم به شرایط اقتصادی تفسیر می‌کند، با این‌حال یک تفسیر جایگزین از همان داده‌ها وجود دارد که برای توضیح خود، بر جنگ متکی نیست.

بارسکی و کیلیان(۲۰۰۲) توجه خود را به این واقعیت جلب می‌کنند که در اوایل سال‌۱۹۷۳ قیمت نفت‌خام دریافت شده توسط تولیدکنندگان نفت خاورمیانه‌ای به‌طور موثر در نتیجه توافق‌های ۱۹۷۱ تهران-طرابلس بین شرکت‌های نفتی و دولت‌های کشورهای تولیدکننده نفت در خاورمیانه تثبیت‌شده بود. طی این قراردادهای پنج‌ساله، قیمت هر بشکه نفت توسط دولت کشور میزبان تعیین می‌شد؛ در مقابل در ازای تثبیت قیمت، دولت به شرکت‌های نفتی خارجی که نفت را استخراج می‌کردند، این اجازه را می‌داد تا در هر اندازه‌ای که خودشان مناسب می‌دانند، به استخراج نفت بپردازند (سیمور، ۱۹۸۰، صفحه۸۰) زمانی‌که تقاضای جهانی برای نفت در سال‌های ۱۹۷۳-۱۹۷۲ شتاب گرفت -که منعکس‌کننده یک رونق اقتصادی در سرتاسر جهان بود- بسیاری از کشورهای خاورمیانه نزدیک به ظرفیت خود تولید می‌کردند و قادر به افزایش تولید نفت نبودند، ضمن آنکه سایرین، به‌ویژه عربستان‌سعودی و کویت، ظرفیت مازاد برای افزایش تولید خود داشتند و مجاز بودند تولید نفت خود را هرچند با اکراه افزایش دهند.

این بی‌میلی را می‌توان به این واقعیت نسبت داد که قیمت اعلام‌شده در سال‌۱۹۷۱ ممکن است که در آن زمان معقول بوده باشد، اما معقول‌بودن آن به‌سرعت در شرایط واقعی در پی کاهش ارزش دلار آمریکا و افزایش تورم ایالات‌متحده، کاهش‌یافت. این تحول باعث مخالفت فزاینده اعراب با قراردادهای تهران/طرابلس شد و این مخالفت‌ها در مارس ۱۹۷۳ شدت گرفت و با انکار قراردادها در ۱۰ اکتبر ۱۹۷۳ به اوج رسید‌و تولیدکنندگان نفت تصمیم گرفتند نفت کمتری با قیمت‌های بالاتر تولید کنند. این واکنش حتی در صورت نبود قدرت انحصاری توسط تولیدکنندگان نفت، منطقی است. بر اساس این تفسیر، بخش قابل‌توجهی از کاهش مشاهده‌شده در تولید نفت اعراب در اواخر سال‌۱۹۷۳ صرفا معکوس‌کردن روند افزایش غیرعادی در تولید نفت عربستان و کویت بود که در اوایل همان سال‌در اجرای توافق‌های تهران-طرابلس رخ‌داده بود. علاوه‌بر این، تصمیم برای کاهش تولید و هدف‌گذاری افزایش قیمت نفت به‌وضوح ناشی از اثرات انباشته کاهش ارزش دلار، تورم پیش‌بینی نشده آمریکا و تقاضای بالای نفت ناشی از رشد اقتصادی قوی بود که باعث شد این افزایش قیمت نفت با توجه به شرایط اقتصاد کلان جهانی، درون‌‌‌‌زا باشد. 

تجزیه و تحلیل دقیق در مقاله کیلیان(۲۰۰۸) نشان می‌دهد؛ تغییرات مشاهده‌شده در قیمت نفت و در مقدار نفت تولیدشده در خاورمیانه در طول سال‌۱۹۷۳ با این تفسیر مطابقت دارد. شایان ذکر است که تنها کویت و عربستان‌سعودی تولید نفت خود را در اکتبر ۱۹۷۳ کاهش دادند و این کاهش تنها تا حدی صورت‌گرفت که برای بازگشت به سطح عادی تولید نفت لازم بود که این موضوع نشان می‌دهد جنگ به‌عنوان انگیزه کاهش تولید در اکتبر بی‌‌‌‌اهمیت بوده‌است. قیمت نفت تعیین‌شده در ژانویه ۱۹۷۴، حاصل مذاکرات بود نه تعادل بازار، با این‌حال شواهد نشان می‌دهد؛ این قیمت نزدیک به قیمت تعادلی بوده‌است و افزایش قیمت‌های کالاهای صنعتی غیرنفتی در آن دوره، این را تایید می‌کند. در نبود محدودیت‌های قراردادی، قیمت نفت باید با افزایش تقاضا، به همین سرعت رشد می‌کرد.

کیلیان(۲۰۰۹) نشان می‌دهد؛ قیمت کالاهای صنعتی غیرنفتی در این دوره، ۷۵‌درصد به اندازه قیمت نفت‌خام افزایش‌یافته‌است (با چهار برابر‌شدن قیمت برخی از کالاها، نه برخلاف قیمت نفت) که نشان می‌دهد حداکثر ۲۵‌درصد از افزایش قیمت نفت در سال‌های ۱۹۷۴-۱۹۷۳ ناشی از شوک‌های برونزای عرضه نفت بوده‌است. این شواهد نشان می‌دهد؛ بیشتر بحران نفتی سال‌های ۱۹۷۴-۱۹۷۳ به‌جای کاهش عرضه نفت، ناشی از افزایش تقاضا برای نفت بوده‌است. این نتیجه‌‌‌‌گیری همچنین با پیش‌بینی‌های رگرسیون تغییرات قیمت نفت بر اساس معیارهای مستقیم شوک‌های برون‌‌‌‌زای عرضه نفت اوپک، سازگار است (به کیلیان، ۲۰۰۸ مراجعه کنید.) این رگرسیون‌ها نشان می‌دهد؛ توضیح بیش از ۲۵‌درصد افزایش قیمت نفت در سال‌۱۹۷۳ بر اساس شوک‌های برون‌زای عرضه اوپک، دشوار است.

بحران نفتی ۱۹۸۰-۱۹۷۹

بحران نفتی سال‌های ۱۹۷۴-۱۹۷۳ با دومین بحران نفتی بزرگ در سال‌۱۹۸۰-۱۹۷۹ دنبال گرفته شد، زمانی‌که قیمت نفت‌خام وست‌تگزاس اینترمیدیت(WTI) از کمتر از ۱۵ دلار در هر بشکه در سپتامبر ۱۹۷۸ به تقریبا ۴۰ دلار در آوریل ۱۹۸۰ رسید. به مانند سال‌۱۹۷۴-۱۹۷۳، دولت‌ها واکنش به افزایش قیمت نفت را با سهمیه‌بندی بنزین و اعمال کنترل قیمت نشان‌دادند که باعث تکرار صف‌های طولانی در پمپ‌بنزین‌ها شد.

دیدگاه سنتی که در همیلتون(۲۰۰۳) بیان شد این بوده‌است که این افزایش قیمت نفت، ناشی از کاهش تولید نفت ایران پس از انقلاب در آن کشور بوده‌است. همان‌طور که در بارسکی و کیلیان(۲۰۰۲) اشاره شد، زمان وقوع رویدادها این تفسیر را مورد تردید قرار می‌دهد. انقلاب ایران به‌تدریج در اواخر سال‌۱۹۷۸ آغاز شد و با خروج شاه ایران در ژانویه ۱۹۷۹ و ورود آیت‌الله خمینی در فوریه ۱۹۷۹ به اوج رسید. بیشترین کمبود تولید ایران در ژانویه و فوریه ۱۹۷۹ رخ‌داد. تولید نفت ایران در ماه مارس شروع به بهبود کرد. با توجه به افزایش تولید نفت در عربستان‌سعودی در واکنش مستقیم به انقلاب ایران، کسری تولید نفت اوپک در ژانویه ۱۹۷۹ نسبت به سپتامبر ۱۹۷۸، ۸‌درصد بود و در آوریل، کسری تولید اوپک به صفر‌درصد رسید. قیمت نفت قبل از مه‌۱۹۷۹ افزایش قابل‌توجهی نداشت.

حتی در آوریل ۱۹۷۹، قیمت نفت WTI همچنان زیر ۱۶ دلار در هر بشکه بود (حدود یک‌دلار بیشتر از ۱۴.۸۵ دلار قبل از انقلاب ایران.) با این حال، ظرف یک سال، قیمت WTI در آوریل ۱۹۸۰ به بالاترین سطح، یعنی ۴۰دلار در هر بشکه رسید. همین الگو در سری‌‌‌‌های قیمت نفتی تنظیم‌نشده توسط دولت، همچون هزینه استحصال نفت‌خام توسط پالایشگاه‌های آمریکایی‌ دیده می‌شود. مشخص نیست که چرا تاثیر شوک عرضه نفت بر قیمت نفت تا این حد به تعویق می‌افتد، بنابراین زمان وقوع این شوک عرضه نفت، آن را به گزینه‌ای بعید برای توضیح افزایش قیمت نفت در سال‌۱۹۷۹ تبدیل می‌کند.

همان‌طور که در کیلیان و مورفی(۲۰۱۴) تاکید شده‌است، این بدان معنا نیست که انقلاب ایران بر تغییرات قیمت نفت اهمیتی ندارد، بلکه به این معنی است که به‌جای اینکه بر جریان تولید نفت تاثیر بگذارد، بر انتظارات قیمت نفت تاثیر گذاشته‌است. مدل‌های تجربی بازار نفت که اجازه می‌دهند شوک‌های تقاضا و عرضه نفت بر قیمت نفت تاثیر بگذارند، تایید می‌کنند که شوک‌های عرضه نفت نقش کوچکی در افزایش قیمت نفت در سال‌۱۹۷۹ ایفا کرده‌اند؛ در عین‌حال نیز نشان می‌دهند که حدود یک‌سوم افزایش تجمعی قیمت، مقارن با افزایش تقاضای موجودی انبار در پی پیش‌بینی کمبود نفت در آینده بوده‌است که احتمالا نیز منعکس‌کننده تنش‌های ژئوپلیتیک بین ایالات‌متحده و ایران و بین ایران و همسایگانش بوده‌است، اما همچنین انتظارات از تقاضای بالای نفت در آینده از یک اقتصاد در حال رشد جهانی را نیز نشان می‌دهد.

مضافا این شواهد که دال بر افزایش تقاضای موجودی انبار بوده و از ماه مه ۱۹۷۹ شروع شده بود، با شواهد نقل شده از شرکت‌کنندگان در بازار نفت (به‌عنوان مثال، یرگین ۱۹۹۲) نیز مطابقت دارد. دو سوم باقی‌مانده از افزایش تجمعی قیمت نفت در سال‌۱۹۷۹ با اثرات تجمعی جریان شوک‌های تقاضای ناشی از یک اقتصاد جهانی قوی غیرمنتظره توضیح داده می‌شود که بی‌شباهت به اولین بحران نفتی نیست (برای مثال، کیلیان ۲۰۰۹؛ کیلیان و مورفی ۲۰۱۴).

بحران نفتی دهه‌۱۹۸۰ و ۱۹۹۰

همیلتون(۲۰۰۳) همچنین یک اختلال بزرگ برونزا در عرضه نفت که مرتبط با وقوع جنگ ایران و عراق بود را شناسایی می‌کند که از سال‌۱۹۸۰ آغاز و تا ۱۹۸۸ ادامه یافت. در اواخر سپتامبر ۱۹۸۰(شهریور ۱۳۵۹)، عراق به ایران حمله کرد و باعث تخریب تاسیسات نفتی ایران و اختلال در صادرات نفت ایران و عراق شد. این رویداد با افزایش قیمت نفت WTI از ۳۶ دلار در هر بشکه در سپتامبر به ۳۸ دلار در ژانویه ۱۹۸۱ همراه شد که به هر حال باید به اختلال در عرضه نفت نسبت داده‌شود. این قسمت آموزنده است زیرا نمونه‌ای از شوک عرضه نفت را نشان می‌دهد که در غیاب یک تغییرات عمده در تقاضای نفت رخ می‌دهد. اوایل دهه‌۱۹۸۰ شاهد کاهش سیستماتیک قیمت نفت نسبت به اوج خود در آوریل ۱۹۸۰ بودیم. یکی از دلایل آن تغییر رژیم‌های سیاست پولی جهانی به سمت یک موضع انقباضی‌تر بود که منجر به تصمیم پل ولکر برای افزایش نرخ بهره ایالات‌متحده شد. رکود جهانی ناشی از آن، تقاضا برای نفت و در نتیجه قیمت نفت را کاهش داد.

این کاهش با تلاش برای کاهش استفاده از نفت در کشورهای صنعتی تشدید شد. علاوه‌بر این، کاهش چشم‌‌‌‌انداز رشد اقتصادی آتی همراه با نرخ‌های بهره بالاتر، جذابیت نگهداری ذخایر نفت را کاهش داد و باعث فروختن ذخایر نفت انباشته‌شده در سال‌۱۹۷۹ شد. در نهایت، از جمله میراث اولین بحران نفتی این بود که بسیاری از کشورهای غیراوپک همچون مکزیک، نروژ و بریتانیا، با تبدیل‌شدن به تولیدکنندگان نفت یا توسعه تولید نفت موجود خود، به قیمت‌های به‌طور دائم بالای نفت واکنش نشان‌دادند. با توجه به تاخیر قابل‌توجه بین اکتشاف و تولید، تنها در اوایل دهه‌۱۹۸۰ بود که این واکنش عرضه به افزایش قیمت‌های اولیه نفت از نظر کمی مهم شد. سهم بازار جهانی اوپک از ۵۳‌درصد در سال‌۱۹۷۳ به ۴۳‌درصد در سال‌۱۹۸۰ و ۲۸‌درصد در سال‌۱۹۸۵ کاهش‌یافت.

افزایش تولید نفت غیراوپک فشار نزولی بیشتری بر قیمت نفت وارد کرد. اوپک تلاش کرد با کاهش قیمت نفت در اوایل دهه‌۱۹۸۰ مقابله کند؛ در واقع این اولین‌بار در تاریخ خود (و تنها بار) است که اوپک در تلاش برای تاثیرگذاری بر قیمت نفت نقش فعالی را ایفا می‌کند(رجوع کنید به عجم اوغلو، داگلاس و هررا، ۲۰۱۱.) زمانی‌که توافق‌های اوپک برای محدود‌کردن مشترک تولید نفت در تلاش برای حمایت از قیمت نفت ناکارآمد بود، با تقلب بسیاری از اعضای اوپک در توافق‌های اوپک، همان‌طور که توسط نظریه اقتصادی کارتل‌ها پیش‌بینی‌شده بود (به‌عنوان مثال، گرین و پورتر ۱۹۸۴)، عربستان‌سعودی تصمیم گرفت با کاهش تولید نفت خود، قیمت نفت را به تنهایی تثبیت کند. اسکیت(۱۹۸۸) بحث مفصلی در مورد چگونگی اجرای این سیاست‌ها ارائه می‌دهد. همان‌طور که نمودار نشان می‌دهد، این رویکرد موفق نبود. کاهش قیمت نفت در اوایل دهه‌۱۹۸۰ ادامه یافت، البته با سرعت کمتر. زیان ناشی از آن در درآمد نفتی عربستان به حدی بود که تا پایان سال‌۱۹۸۵ عربستان مجبور شد سیاست خود را برای محدود‌کردن تولید نفت تغییر دهد. نتیجه آن، کاهش شدید قیمت نفت در سال‌۱۹۸۶ بود که نه‌تنها به دلیل ازسرگیری تولید نفت عربستان‌سعودی، بلکه مهم‌تر از آن به دلیل کاهش تقاضای موجودی انبار برای نفت بود، ضمن آنکه اوپک نشان‌داده بود قادر به حفظ قیمت بالاتر نفت نیست(کیلیان و مورفی ۲۰۱۴).

با توجه به فراوانی ذخایر نفت‌خام جهان نسبت به تقاضای نفت، جنگ ایران و عراق در دهه‌۱۹۸۰ -به‌رغم خسارات قابل‌توجه به حمل‌ونقل نفت در خلیج‌فارس، با بیش از ۳۰حمله به تانکرهای نفت در یک ماه- تاثیر کمی بر قیمت نفت داشت. اختلال در تولید نفت عراق و کویت مرتبط با این جنگ نقش مهمی در ایجاد این جهش در قیمت نفت ایفا کرد اما در این میان یک عامل دیگر، آن‌هم به همان اندازه مهم، تقاضای بالاتر برای ذخایر نفت در انتظار حمله احتمالی به میادین نفتی عربستان بود که بر جهش قیمت نفت اثر گذاشت(کیلیان و مورفی ۲۰۱۴.) تنها در اواخر سال‌۱۹۹۰، زمانی‌که ائتلاف به رهبری ایالات‌متحده نیروهای کافی را برای جلوگیری از حمله به عربستان‌سعودی به آنجا منتقل کرد، این ترس‌ها فروکش کرد و قیمت نفت به‌همراه تقاضای موجودی، به‌شدت کاهش‌یافت. بدون این عنصر انتظاری، توضیح بازگشت سریع به کاهش قیمت نفت در سال‌۱۹۹۱ دشوار خواهد بود، زیرا تولید نفت از کویت و عراق به کندی بازیابی می‌شد(کیلیان، ۲۰۰۸).

در اواخر دهه‌۱۹۹۰، قیمت نفت، بیشتر کاهش‌یافت. در دسامبر ۱۹۹۸، قیمت نفت WTI به پایین‌ترین رقم تاریخ اخیر یعنی ۱۱ دلار رسید، درحالی‌که تنها دو سال‌قبل، نفت با ۲۵ دلار معامله می‌شد. این کاهش تا حد زیادی با کاهش تقاضا برای نفت‌خام همراه بود که مسلما ناشی از بحران مالی آسیا در اواسط سال‌۱۹۹۷ بود که به نوبه خود با بحران‌های اقتصادی در کشورهای دیگر از جمله روسیه، برزیل و آرژانتین همراه شد. رشد قیمت نفت از سال‌۱۹۹۹، ناشی از ترکیبی از عواملی از جمله افزایش تقاضا برای نفت از سوی اقتصاد جهانی در حال بهبود، برخی کاهش‌ها در تولید نفت و تقاضای انبارداری افزایش‌یافته به علت پیش‌بینی تشدید رقابتی‌تر‌شدن بازار نفت (کیلیان و مورفی ۲۰۱۴) بود. این بهبود با دو اختلال عمده برونزا در عرضه نفت در اواخر سال‌۲۰۰۲ و اوایل سال‌۲۰۰۳ دنبال شد که در مجموع با بزرگی اختلالات عرضه نفت در دهه‌۱۹۷۰ قابل‌مقایسه بود(کیلیان، ۲۰۰۸.) یکی کاهش شدید تولید نفت ونزوئلا که ناشی از ناآرامی‌های داخلی در ونزوئلا بود و مورد دیگر، اختلال در تولید نفت مرتبط با جنگ عراق در سال‌۲۰۰۳، با این‌حال کمبود تولید در عراق و ونزوئلا تا حد زیادی با افزایش تولید نفت در جاهای دیگر جبران شد. 

علاوه‌بر این، در مقایسه با سال‌۱۹۹۰، نگرانی کمتری مبنی‌بر تاثیر این جنگ بر میادین نفتی در عربستان‌سعودی وجود داشت، به‌ویژه پس از موفقیت‌آمیز‌بودن حمله زمینی به رهبری ایالات‌متحده که در آن حملات موشکی تهدید اصلی در آغاز جنگ بود، در نتیجه تنها یک تغییر اندک در تقاضای موجودی انبار وجود داشت؛ در واقع این قسمت شوک عرضه نفت عمدتا به این دلیل قابل‌توجه است که قیمت نفت در‌برابر رویدادهای ژئوپلیتیک مقاوم است. قیمت نفت فقط برای مدت کوتاهی افزایش‌یافت و تقریبا ۶ دلار به ازای هر بشکه اضافه شد.

منبع:

Baumeister، Christiane، and Lutz Kilian. ۲۰۱۶.”Forty Years of Oil Price Fluctuations: Why the Price of Oil May Still Surprise Us." Journal of Economic Perspectives ۳۰(۱): ۱۳۹–۶۰.

ادامه دارد