روایتی تلخ و طنزآمیز از روزهای اتحاد جماهیر شوروی

به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ دوره تصفیه‌های استالینی بود. یک بار نیمه‌های ‌شب در خانه‌ای را زدند. اهل خانه از خواب پریدند. صدایی گفت: «زود بیاین بیرون. هرچیزی دم دستتون میاد بردارید و فوراً بیاین بیرون». اهل خانه شوکه شده بودند و از وحشت نمی‌توانستند تکان بخورند. صدا دوباره گفت: «هول نکنید. من همسایه‌تونم. نترسید چیز مهمی نیست. فقط آپارتمانمون آتیش گرفته». 

پسربچه‌ای از پدربزرگش پرسید: «صف یعنی چی؟». پدربزرگ جواب داد: «اونوقتا گوشت خیلی کم گیر میومد. به خاطر همین مردم جلو در فروشگاه‌ها پشت سر هم می‌ایستادند و منتظر می‌شدند تا شاید گوشت برسه و بتونن یه کم بخرند. به این پشت سر هم ایستادن میگفتند صف. فهمیدی؟». پسربچه گفت: «آره اینو فهمیدم ... ولی گوشت دیگه چیه؟»

در مسابقات المپیک یکی از ورزشکاران شوروی در رشته پرتاب چکش رکورد جدیدی ثبت کرد و مدال طلا گرفت. در نشست خبری خبرنگاران از او پرسیدند: «چطور تونستی چکش رو تا اون فاصله پرتاب کنی؟» ورزشکار جواب داد: «آخ که اگر یک داس هم بهش وصل بود، دو برابر دورتر پرتابش می‌کردم».