میتوان مشاهده کرد در خاورمیانه، چه در پادشاهیهای دارای منابع نفتی و ثروت فراوان و چه در جمهوریهای دارای منابع نفتی و ثروت فراوان، درآمدهای عظیم نفتی به دولتها، خودمختاری خاصی در مقابل جامعه، با درجات متفاوتی بخشیده است. خودمختاری چنین دولتی میتواند برای توسعه مفید یا مضر باشد، لکن آنچه مشهود است آن است که در چارچوب اقتصادسیاسی چنین منطقهای، لزوما به اقتدارگرایی با جنبههای مثبت برای توسعه منجر نمیشود. از جنبه مثبت، خودمختاری نسبی میتواند به لحاظ تئوریک به دولت این امکان و اجازه را بدهد تا سریعتر خود را با شوکهای خارجی وفق دهد؛ شوکهای خارجیای که بهعنوان نقاط عطف توسعه یا عدمتوسعه شناختهشده که در مقابل اصلاحات با پذیرش هزینهها و پیامدهای غیرقابلپیشبینی آن قرار میگیرد؛ از این دیدگاه، خودمختاری میتواند برای توسعه مفید باشد. از جنبه منفی اما دولتهای خودمختار، فارغ از آنکه چه نوعی از خودمختاری را به اجرا بگذارند، در حیطه توسعه مجبور به افزایش ظرفیت اداری و بهطور کلی پاسخگویی به خواستهها و تغییرات اجتماعی توسط جامعه خود نیستند؛ درحالیکه همین مکانیزمها به جوامع پیچیدهتر اجازه تکامل را در طول تاریخ دادهاست.