جاناتان آیو از استیو جابز و کار در اپل میگوید
آیفون به روایت میکلآنژ اپل
دیوید رمنیک سردبیر نیویورکردر همان ابتدا جاناتان آیو را با میکلآنژ نقاش و مجسمهساز معروف ایتالیایی در دوره رنسانس مقایسه میکند. آیو اما معتقد است که این مقایسه بسیار بزرگی است. او میگوید: «هر کدام از آثار میکلآنژ گواهی بر ارزشها و دغدغههای مردم کشورش در آن زمان بوده است. به نظر من به سختی میتوان ایده و حقیقت پشت هر اثر را نادیده گرفت. هر اثر در واقع نقطه اوج تصمیمات و انتخابهای مختلف است».
وقتی بحث به زندگی کاری میرسد، آیو میگوید: «در اتاق کار من تنها ایدهها به واقعیت تبدیل نمیشود، بلکه تصمیمات آگاهانه بسیار زیادی گرفته میشود.» رمنیک اما بحث را کمی چالشی میکند و میپرسد از چه چیزی متنفری؟ آیو هم میگوید تقریبا از هر چیزی که به شکل فرصت طلبانهای ساخته میشود تا برای ورود به بازار قیمتگذاری و برنامهریزی شود، و نه برای مردم. شاید ما نتوانیم آگاهانه و به خوبی درباره چیزی که دوست داریم صحبت کنیم، اما من معتقدم هر وقت به شکلی احساس اطمینان میکنیم، نسبت به آن بیدقت و سهلانگار میشویم». آیو میگوید گاهی با خودش فکر میکند که نمیتواند به خوبی ببیند و گاهی از کار خودش راضی نیست؛ مخصوصا وقتی که کار طراحی داخلی انجام میدهد.
درسهایی از استیو
بلافاصله رمنیک بحث استیو جابز را به میان میآورد و از او درباره اسطوره فراموش نشدنی اپل میپرسد و میگوید: «تو در تقاطع تکنولوژی، تجارت و هنر کار میکنی. در این مورد چه فکر میکنی؟» آیو در پاسخ میگوید: «گاهی چیزهایی وجود دارند که تو را به فکر میاندازند و با خودت میگویی باید راه بهتری برای انجام کارها پیدا کنم. وقتی آیفون را طراحی میکردیم، مهمترین انگیزه ما تنفرمان از گوشیهایی بود که استفاده میکردیم. من فکر میکنم گوشیهای موبایل قدیمی روحمان را آزار میدادند. این گوشیها نماد خوبی از بیهدفی بودند».
رمنیک یادآوری میکند که آیو زمانی گفته بود تاجر بسیار بدی است، در حالی که کارش را در این حوزه به خوبی انجام میدهد. آیو پاسخ میدهد: «من از همان ابتدا کشف کردم که در چه زمینهای سررشته دارم و میتوانم به خوبی فعالیت کنم. هر چند عمیق فکر میکردم، اما خیلی سریع به خارج از مرزهای طراحی رفتم و تخصص من واقعا رها شد. استیو بسیار باهوش و زیرک بود و توانست من را به جای خودم بازگرداند. او هرگز درآمدزایی را هدف اپل نمیدانست. این جالب است. من در سال ۱۹۹۲ به اپل پیوستم. همیشه علاقه زیادی به این شرکت و فضای کاری آن داشتم و نه تکنولوژی. بهعنوان یک طراح مستقل در لندن، اپل از نظر من یک مشتری بود. اما همه ما تا پیش از مرگمان چیزهای زیادی از زندگی میآموزیم. در آن زمان استیو جابز از اپل رفته بود و شرکت در شرایط خوبی نبود.
من زمانی به اپل رفتم که مدیران تغییر میکردند و همه به دنبال درآمدزایی بیشتر بودند و روی این هدف تمرکز داشتند. وقتی استیو در سال ۱۹۹۶ برگشت، همه چیز عجیب بود. او اصلا درباره پول و درآمدزایی صحبت نمیکرد. ما در هر فصل بخش قابل توجهی از درآمد و سود شرکت را از دست میدادیم. با این حال اما همچنان درباره پول حرفی نمیزد. همین واکنش او کمک بزرگی بود که ما بتوانیم با مشکلات راحتتر کنار بیاییم، چون تمرکزی بر درآمدزایی صرف نداشت. تنها دغدغه استیو این بود که محصولات آنقدر که باید خوب نیستند و بهتر است روی ساختن محصولات خوب تمرکز کنیم. استیو جابز به استودیوی طراحی آمد و فهمید که شکاف بزرگی میان کاری که انجام میدادیم و آنچه باید به شکل ایدهآل بود، وجود داشت. او بر کار ما نظارت کرد و به من گفت که چقدر بهعنوان مدیر بخش طراحی بیهوده و غیر موثر بودم. او درست میگفت من در آن زمان کاملا غیر موثر بودم.»
آیو سپس درباره تعطیلاتی گفت که در کنار استیو جابز بوده و تقریبا هر روز با او ناهار خورده و به این ترتیب چیزهای زیادی یاد گرفته است. حالا او به آینده اپل و کارش امیدوار است و میگوید: «من شوق زیادی درباره آنچه میتوانیم انجام بدهیم، دارم. ما ابزارهایی میسازیم که کیفیت و کارآیی خوبی خواهند داشت.»
در انتظار فرصتهای آینده تکنولوژی
با این حال رمنیک درباره احتمال تاثیرات منفی آیفون و مشکلات احتمالی آن میپرسد. آیو در جواب میگوید: «مطمئنا نوعی آگاهی در این مورد وجود دارد. من مایلم با آنچه روی آن کار میکنیم بسیار مشغول باشم. مثل هر ابزار دیگری، آیفون کاربردهای مفید و جالب زیادی دارد و در کنار آنها ضعفها و مشکلات مختلفی هم ممکن است داشته باشد. وقتی این محصولات به دست مردم میرسد، من بسیار هیجانزده هستم. ما متوجه شدهایم که مشتریان بسیار خوبی داریم و اصلا از واکنش و بازخورد آنها به محصولاتمان مضطرب نمیشویم. ما ایمیلهای زیادی دریافت میکنیم که برایمان بسیار ارزشمند هستند، چون وقت و انرژی زیادی برای نوشتن آنها صرف شده است. این پیامها بسیار انرژیبخش و تشویقکننده هستند.»
از نظر آیو مهمترین ضعف آیفون این است که مثل هر موبایل دیگری نمیتوان برای همیشه از آن استفاده کرد. او معتقد است که با بهترین و حرفهایترین تیم طراحی کار میکند و دلیل همکاری خوب آنها با یکدیگر پیگیری دقیق و حس مسوولیتپذیری بالای آنهاست. او میگوید: «استیو عالیترین معلم من بود. من هرگز کسی را با جهانبینی و تلاش بیوقفه او ندیدم. او برخلاف اکثر ما اهداف کوتاهمدت زیادی داشت که به سختی برای رسیدن به آنها تلاش میکرد تا بتواند در نهایت آرزوهایش را به واقعیت تبدیل کند.»
طراح ارشد اپل در پاسخ به این سوال که آینده تکنولوژی به چه شکلی خواهد بود، میگوید: «ایدههای مشخصی وجود دارند که ما منتظریم تکنولوژی به آنها برسد.» او میخندد و ادامه میدهد: «فرصتهای بسیار زیادی درباره نمایشگرها، پردازندهها و بسیاری موارد خاص دیگر وجود دارد. آیفون X که چند هفته پیش آن را معرفی کردیم، تکنولوژی است که ما پنج سال روی آن کار کردیم. ما چند نمونه اولیه داشتیم و این جالبترین آنها بود. این گوشی آنقدر جذاب بود که معرفی آن بهعنوان مدل نهایی غیرقابل اجتناب بود.»
رمنیک بهعنوان سوال آخر او از میپرسد که جالبترین شکستش چه بوده است. آیو در پاسخ میگوید: «چه سوال خوبی! مطمئن نیستم که شکست جالب است یا خیر. فکر میکنم ما اشتباهات زیادی انجام دادهایم، اما اطمینان دارم که این اشتباهات به خاطر تنبلی یا از خود راضی بودن ما اتفاق افتادهاند. ما افرادی آرزومند و در عین حال نگران از آینده هستیم، اما چه کسی میداند که تلاشهایش نتیجه نمیدهد تا زمانی که تلاش نکند؟»
ارسال نظر