دولتهایی که هنوز به طلایسیاه دل خوش کردهاند، مجبورند دیر یا زود بهای سنگینی بپردازند
بازی دوگانه نفت

کشورهای نفتخیز، در سالهایی که قیمت نفت صعودی است، با انبوهی از دلارهای نفتی روبهرو میشوند، اما با اولین سقوط قیمت، ساختارهای اقتصادی متزلزلشان تَرَک برمیدارد. این نوشته به بررسی دو روی سکه نفت در اقتصاد کشورها میپردازد؛ از فرصتهای بزرگ تا تهدیدهای پنهان و راههایی برای عبور از اقتصاد نفتمحور.
رویای توسعه
درآمد حاصل از صادرات نفت برای بسیاری از کشورها، از ایران گرفته تا عربستان و نیجریه، نهتنها منبع ارزی اصلی بلکه عاملی کلیدی در تحقق پروژههای ملی بودهاست. نفت به دولتها این امکان را داده تا در مقاطع مختلف، جاده و نیروگاه بسازند، نظام آموزش و بهداشت را گسترش دهند و حتی در عرصههای جهانی دست بالا داشته باشند. از ایجاد صدهاهزار شغل مستقیم و غیرمستقیم گرفته تا افزایش نفوذ ژئوپلیتیک در سازمانهایی چون اوپک، نفت گاه بهعنوان پشتوانهای بیرقیب عمل کردهاست، اما آیا این همه داستان است؟
نعمت یا نقمت؟
در نگاه نخست، نفت میتواند گنجی خدادادی باشد؛ منبعی تمامنشدنی از دلارهای تازهنفس که مسیر توسعه را هموار میکند، اما در عمل، آنچه در بسیاری از کشورهای نفتخیز رخداده، نشان میدهد؛ این مادهارزشمند در صورت فقدان مدیریت درست، میتواند همانقدر که نعمت است، به بلای جان اقتصاد و سیاست بدل شود. شمشیری دولبه که یکسوی آن شکوفایی و سوی دیگرش سقوط است. این واقعیت تلخ را اقتصاددانان با عباراتی چون «نفرین منابع» یا «تله نفتی» توصیف کردهاند. در ادامه، ابعاد مختلف این نفرین را بررسی میکنیم:
بیماری هلندی
«بیماری هلندی» اصطلاحی است که نخستینبار برای توصیف تجربه اقتصادی هلند در دهه۱۹۶۰ بهکار رفت، زمانیکه کشف ذخایر گازی در این کشور منجر به افزایش درآمدهای ارزی و در پی آن تقویت بیش از حد پول ملی شد، اما پیامد ناخواسته این رونق، تضعیف سایر بخشهای اقتصادی بود؛ بهویژه صادرات صنعتی و کشاورزی که دیگر توان رقابت با کالاهای خارجی نداشتند. این تجربه در دهها کشور نفتخیز تکرار شدهاست. در کشوری مانند ایران، صادرات نفت موجب ورود مقادیر عظیمی ارز شده و نرخ برابریریال را در سالهایی خاص بیش از اندازه بالا نگه داشتهاست، در نتیجه تولیدکننده داخلی که با هزینههای بالای تولید و نبود حمایت مواجه است، بهتدریج از صحنه خارجشده و اقتصاد به سمت وارداتمحورشدن سوق یافتهاست. واردات گسترده کالاهای مصرفی، تولید داخلی را به حاشیه رانده و انگیزه سرمایهگذاری در صنایع مولد را تضعیف کردهاست. اقتصاد تکمحصولی، یعنی وابستگی به یک منبع درآمد خاص، پاشنه آشیل کشورهایی است که به نفت تکیه دارند. در چنین اقتصادی، هر اختلالی در عرضه یا قیمت نفت، مثل آتشسوزی در انبار اصلی درآمدها عمل میکند.
نوسانهای قیمتی
بازار جهانی نفت، بازاری پیچیده، سیاسی و بهشدت نوسانپذیر است. قیمت نفت تابع عوامل ژئوپلیتیک، تحریمها، منازعات منطقهای، تصمیمات اوپک، رشد یا رکود اقتصادهای بزرگ و حتی رفتار سفتهبازان مالی است. این نوسانهای پیدرپی، چالشهای بزرگی برای برنامهریزی اقتصادی ایجاد میکنند. برای مثال، کشوری که بودجهاش بر اساس نفت ۹۰ دلاری بستهشده، با افت ناگهانی قیمت به ۶۰ دلار، دچار کسریبودجه شدید میشود. نتیجه این افت درآمد میتواند کاهش خدمات عمومی، تعویق پرداخت حقوقها، چاپ پول بدون پشتوانه و در نهایت، افزایش تورم و نااطمینانی در فضای اقتصادی باشد، بههمیندلیل اقتصاددانان هشدار میدهند که تکیه بر درآمدهای ناپایدار، مانند بناکردن خانهای بر روی شن روان است.
رانتخواری
در بسیاری از کشورهایی که منابع طبیعی فراوان دارند، بهویژه نفت، وفور درآمدهای ارزی بدون نظارت و شفافیت، به بروز فساد ساختاری منجر شدهاست. دلیل این مساله ساده است: هرگاه ثروت، بدون تلاش مولد ایجاد شود، زمینه برای سوءاستفاده، تبعیض، رانتخواری و تصمیمگیریهای سلیقهای مهیاست. در کشورهای نفتی، تخصیص پروژهها، قراردادهای نفتی، واگذاریها و حتی ارز ترجیحی، اغلب از مسیرهای غیرشفاف انجام میگیرد. بودجههای کلان به پروژههایی تخصیص مییابد که یا صرفا اهداف سیاسی دارند یا در عمل به بهرهبرداری نمیرسند، بهعبارتی، نفت بهجای آنکه نیروی محرک توسعه پایدار باشد، تبدیل به منبع تغذیهای برای شبکهای از منافع شخصی و جناحی میشود. این فساد، نهتنها منابع ملی را هدر میدهد، بلکه اعتماد عمومی را از بین میبرد و نظام اداری کشور را ناکارآمد میسازد. شکاف میان مردم و حاکمیت، اغلب از همین نقطه آغاز میشود.
بدهیهای بیپشتوانه
در سالهایی که قیمت نفت در اوج قرار دارد، دولتها اغلب به خرجتراشی بیشتر و طرحهای عمرانی پرزرقوبرق روی میآورند، اما بسیاری از این هزینهها با وامگیری داخلی یا خارجی تامین میشود، با این تصور که درآمد نفتی آینده، بازپرداخت را ممکن میسازد، اما مشکل اینجاست که هیچکس نمیتواند آینده بازار نفت را تضمین کند. نمونه عینی آن، بحران ونزوئلا است؛ کشوری که زمانی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان بود، با سقوط قیمتها، توان بازپرداخت بدهیها را از دست داد و اکنون با تورم افسارگسیخته، کمبود کالاهای اساسی و فروپاشی اقتصادی روبهروست. بسیاری از زیرساختهایی که با وام ساخته شدهبودند، بهدلیل نبود نگهداری مناسب، در حال فرسایش هستند و مردم از خدمات اولیه محروم شدهاند. در اقتصاد نفتی، افزایش بدهی در دوران وفور، اگر با اصلاحات ساختاری همراه نباشد، آیندهای بحرانزده را رقم میزند. بهعبارت ساده، نفت اگرچه میتواند درهای بسیاری را بهروی کشورها بگشاید، اما بدون حکمرانی خوب، شفافیت، برنامهریزی و تنوع اقتصادی، همان درها را به روی خودشان خواهد بست. نفرین منابع، نه یک افسانه، بلکه واقعیتی است که تاریخ معاصر بارها آن را اثبات کردهاست.
آیا راه نجاتی هست؟
پاسخ این پرسش نه ساده است و نه کوتاهمدت، اما بدونتردید ممکن است. تجربه کشورهایی مانند نروژ به روشنی نشانداده که میتوان با اتکا به برنامهریزی دقیق، آیندهنگر و شفاف، نفت را از یک منبع آسیبزا به یک پشتوانه پایدار برای توسعه تبدیل کرد. نخستین گام، تنوعبخشی به صادرات و کاستن از وزن نفت در ترکیب درآمدی کشور است؛ از طریق تقویت صنایع غیرنفتی مانند کشاورزی، صنایع تبدیلی، گردشگری و خدمات دیجیتال. در کنار آن، ایجاد صندوقهای ذخیره ارزی و سپردن بخشی از درآمدهای نفتی به آینده، بهویژه برای دوران رکود، ضرورتی انکارناپذیر است. کنترل هزینههای دولت و جلوگیری از صرف منابع در پروژههای کمثمر نیز از جمله اقدامات فوری و حیاتی بهشمار میرود، اما برای نجاتی ریشهای، باید به اصلاحات ساختاری اندیشید: توسعه اقتصاددانشبنیان با سرمایهگذاری هدفمند در حوزه فناوری، آموزش و کارآفرینی، اصلاح نظام مالیاتی بهگونهای که درآمدهای پایدار جای نفت را بگیرند و سرانجام، مبارزه نظاممند با فساد از طریق تقویت شفافیت، نظارت عمومی و پاسخگویی. مسیر رهایی از تله نفتی، اگرچه دشوار است، اما با اراده سیاسی، مشارکت اجتماعی و عقلانیت اقتصادی، قابلپیمودن خواهد بود.
وابستگی تاریخی ایران به نفت
در مورد ایران، وابستگی تاریخی به نفت نهتنها اقتصاد را شکننده کرده، بلکه فرصتهای طلایی نهفته در سایر بخشهای اقتصادی را نیز در حاشیه قراردادهاست، با اینحال ایران کشوری است با ظرفیتهای گسترده در حوزههایی چون کشاورزی، گردشگری، معادن، انرژیهای تجدیدپذیر، فناوری اطلاعات و اقتصاد دیجیتال. زیرساختهای انسانی قوی، نیروی کار تحصیلکرده، موقعیت ژئوپلیتیک منحصربهفرد و بازار مصرفی بزرگ، همگی ایران را به یکی از جذابترین کشورهای منطقه برای سرمایهگذاری داخلی و خارجی تبدیل کردهاند؛ بهویژه اگر سیاستهای کلان بهسمت ثبات، شفافیت و تسهیل فضای کسبوکار سوق داده شوند. آزادسازی این ظرفیتها نهتنها میتواند ایران را از دام نفت رها کند، بلکه با جذب سرمایه، ایجاد اشتغال و افزایش تولید، انقلابی اقتصادی در کشور رقم خواهد زد. در شرایطی که جهان بهدنبال انرژیهای پاک و توسعه پایدار است، ایران میتواند با بازنگری در اولویتهای اقتصادی، از نفت بهعنوان پُلی برای عبور به آیندهای متنوع، باثبات و روبهرشد استفاده کند. نفت همچنان میتواند بخشی از موتور اقتصادی کشورها باشد، اما دیگر نه با آن هیبت قدیم و نه بهعنوان تنها راه توسعه. عصر درآمدهای بیزحمت نفت به پایان رسیدهاست. دولتهایی که هنوز به بشکههای طلایسیاه دل خوش کردهاند، باید بیش از گذشته به فکر اقتصاد مقاوم، متنوع و مبتنی بر شایستگی باشند، پیش از آنکه نوسانات بعدی، آخرین شانسهای ثبات را نیز بر باد دهد.