خیامیها و رویای ایرانناسیونال
او برای آنکه خریداران را بهسوی مغازه جلب کند ناچار بود قطعات و لوازم همه اتومبیلها را بفروشد. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی برای آن بود که بهفروشندهها نشان دهد شرکت فقط در حد سهام مسوول بدهیهایش نیست و آنها میتوانند برای وصول مطالبات خود از سایر داراییهای برادران خیامی هم استفاده کنند. کار شرکت خیلی زود رونق گرفت؛ بهطوری که مغازههای اطراف و طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعد خریداری کرد و سپس با تغییراتی آنها را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به بخشهای اداری کرد.
کار فروشگاه آنقدر رونق گرفت که او تعدادی کارمند ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه، بعدها پیالپی نام گرفت و یکی از بزرگترین عرضهکنندههای قطعات یدکی اتومبیل در ایران شد. پس از آن با گرفتن نمایندگی با لاستیک کنتیننتال و باتریدنا (شرکتهای خارجی) فعالیتش گستردهتر شد؛ بهطوری که تصمیم گرفت به آرزوی دیرینه اش، یعنی ساختن اتاق اتوبوس جامهعمل بپوشاند. برادران سودآور نمایندگی مرسدس بنز آلمان را در ایران داشتند و احمد خیامی آنها را متقاعد کرد که نمایندگی بنز را در مشهد به او بدهند. آنها هم پس از چند سال، نمایندگی بنز را واگذار کردند. در این زمان برادران خیامی توانستند نمایندگی مرسدس بنز آلمان و مسوولیت فروش آن را در کل ایران به عهده بگیرند. از این پس، فعالیت اقتصادی آنها به خارج از کشور گسترش یافت و با شرکتهای بزرگ بینالمللی ارتباط برقرار کردند، پس از مدتی محمود - که ۶سال از او کوچکتر بود – تصمیمگرفت گاراژ و تعمیرگاه مشهد را تعطیل کند و به اتفاق بعضی از کارگرانش - که بهنظر متخصص و قابلاعتماد بودند - به تهران بیاید.
وی در کوتاهمدت توانست با همه کارها در فروشگاه قطعات یدکی اتومبیل آشنا شود و فروشندهها و خریداران را بشناسد. در اواسط دههچهل، احمد تمام تشکیلاتش را به برادر کوچکتر سپرد و برای بازدید از کارخانههای بزرگ اتومبیلسازی در جهان و آگاهی از طرز کار آنها به اروپا و آمریکا رفت؛ تا از میان مدلهای گوناگون یک اتومبیل سواری مناسب را برای مونتاژ در ایران انتخاب کند. در این سفر دو نفر از دوستانش همراه وی بودند. او اول به ایتالیا رفت؛ کارخانههای اتومبیلسازی فیات و لانچیا توجه او را به خود جلب کرد؛ مجذوب عظمت کارخانه فیات و تنوع تولیداتش شد و سپس به اسپانیا رفت، بهخصوص آن زمان کارخانه فورد آمریکا در اسپانیا اتومبیلهای کوچکی بهنام فیپستا را تولید میکرد. خیامی این اتومبیل را هم پسندید و آن را در اولویت قرار داد. بعد از آن، راهی آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمریکا شد و از کارخانههای اتومبیلسازی فولکس واگن، مرسدس بنز، دکاو (D.K.W)، پژو سیتروئن، رنو و کارخانه روتس (سازنده اتومبیلهای هیلمن آرو، آونجر و جاگوار) بازدید کرد و بیش از همه مجذوب فولکس واگن و مرسدس بنز شد. یکی از دوستان همراهش میگفت: احمد از این سفر تجربیات فراوانی اندوخت. او که تا این زمان فقط در شهرهای مشهد و تهران اقامت کرده و تعمیرگاهها و کارگاههای این دو شهر را دیده بود، از مشاهده کارخانههای بزرگ اتومبیلسازی اروپا و آمریکا با چندهزار کارگر و کارمند، به هیجان آمده و دائم در حال برنامهریزی بود که در ایران یک کارخانه اتومبیلسازی بزرگ تاسیس کند.
بعد از بازگشت به ایران خواست اتومبیل آرو - از محصولات کارخانه روتس انگلستان را - مونتاژ کند. روتس در آن زمان یک کارخانه اتومبیلسازی ورشکسته بود و خیامی در بازدید از این کارخانه به تولیدات آن امتیاز کمتری داده بود. یکی از دوستان از او پرسید؛ روتس یک کارخانه ورشکسته است؟ او جواب داد: در زندگی انسان همیشه مختار نیست هر کاری را که میخواهد، انجام بدهد. سیاستهای حمایتی دولت با تعرفه بالا برای ماشینهای وارداتی و اعتبارات ارزان برای صنایع خودروسازی نقش موثری در شکلگیری این صنایع داشت. این حمایتها، مخالف تواناییها، سختکوشی و برنامهریزی این کارآفرینان نیست. نامی که او برای کارخانه اتومبیلسازیاش انتخاب کرد ایرانناسیونال بود که امروز به ایرانخودرو تغییر نام دادهاست. این کارخانه در ۱۲ مهر ۱۳۴۱ با حدود صدمیلیونریال سرمایه و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران احداث شد و از ۲۸اسفندماه ۱۳۴۲ با تولید اتوبوس شروع بهکار کرد. موسسان اولیه این کارخانه آقایان حاج علیاکبر، احمد و محمود خیامی و خانمها مرضیه خیامی و زهرا سیدی و خانم رشتی همسران دو برادر بودند. او در سال۱۳۴۰ قطعه زمینی بین جاده مخصوص و اتوبان کرج به قیمت متری 10ریال خریداری کرد. یک مهندس ساختمان درباره پشتکار احمد خیامی در اوان تاسیس کارخانه میگفت: گاهی که در زمستان قرار میگذاشت تا ساعت هفت صبح سر ساختمانهای نیمهکاره کارخانه ایرانناسیونال در جاده کرج برویم، او ساعت 6 صبح به در خانه میآمد. وقتی میگفتم در این ساعت روز هوا تاریک است و نمیشود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت میآمد و در سرمای سرد زمستان، در داخل اتومبیل منتظر میماند تا وقت حرکت فرا رسد.
او در تابستان، نوعی دیگر عمل میکرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که میدید کارگرهای ساختمانی تشنهاند، بهسرعت به کرج میرفت و با ماشین خود، قالبهای یخ و نوشابه میخرید. یک سالن بزرگ در کارخانه ساخت و وسایل ساخت اتاق اتوبوس را در آنجا نصب کرد. ۲۰ نفر از کارگرها و سرپرستان را برای گذراندن دوره اتاقسازی به آلمان فرستاد. آنگاه از سودآور نمایندگی اتوبوسهای مرسدسبنز ۳۲۱، گیربکس و دیفرانسیل گرفت و مطابق با نقشه آلمانی اتاق اتوبوس ساخت. در آن زمان، عده زیادی به ساختن اتاقهای اتوبوس اشتغال داشتند. محسن آزمایش نیز چند سالی بود که برای اتاق اتوبوس، صندلی درست میکرد؛ اتاقهایی که در ظاهر فرقی با اتاقهای اصلی نداشتند.